دیباچه: علی اتحاد معتقد است:چون درایران فشن به عنوان یک پدیده آرتیستیک تریبون مشخصی ندارد و از طرف دیگر هنرمندان تجسمی و تئاتری ها تریبون مشخصی دارند، پیدا کردن هنرمندان تئاتری پرفورمنس آرت و تجسمی ها کار آسان تری است و در واقع خود طراحان مد می توانند پا پیش بگذارند و با هنرمندانی که سلیقه نزدیکی به آنها دارند وارد تعامل شوند
به گزارش خبرنگار فرهنگی دیباچه؛در زمینه طراحی لباس هنری و برای مدیوم های هنری با مشکلاتی روبه رو هستیم. بخشی از این مشکلات به قوام نگرفتن حوزه ها و تعاریف هنری برمیگردد و یکی از این شاخه های هنری پرفورمنس آرت است که هر جزیی از آن و حتی بدن می تواند پیشنهادی برای تولید و اجرا داشته باشد در ارتباط با پرفورمر و متناسب با رویکرد پرفورمر به اموری که می توانند محمل اجرا قرار بگیرند.
در این میانه لباس می تواند در جهت افزایش یا کاستن نشانه ها به کمک پرفورمر بیاید. با علی اتحاد؛ کارشناس هنر معاصر و پرفورمر که در مدیوم های مختلفی چون وب اینستالیشن، ویدیوآرت و... فعالیت دارد و در حال حاضر مجموعه «سربازان و اسبانی که جا ماندند» را تا چهاردهم تیرماه در گالری خاک به نمایش گذاشته است. با او درباره طراحی لباس و نقش لباس در پرفورمنسآرت گفتوگو کرده ایم.
شهرزاد؛ پرفورمنسآرت. اودایپور و طراح لباس علی اتحاد، هندوستان 1390
در کارهای پرفورمنس شما که پرتاب و حرکتی به سمت و سویه های تاریخی است لباسی که شما در حین اجرا به تن دارید چه اندازه در بسترسازی کار به شما کمک می کند؟
دوره کاری من مدام ارجاع به تاریخ دارد؛ یعنی من به هر بهانه ای به گذشته بر می گردم حتی ممکن هست که از این گذشته مستندات تاریخی چندانی هم در دست نداشته باشیم و من فقط تخیلش کرده باشم. برای اینکه به طور کلی به الگوهایی دست پیدا کنم که در طول تاریخ چند هزار ساله این منطقه جغرافیایی زنده بوده اند و امروز در اختیار ما هستند و امروز ما را می سازند و در واقع به بهانه تاریخ و گذشته، حتی گذشته اساطیری و نه فقط گذشته تاریخی، من درباره امروز حرف می زنم. در این ساز و کار لباس نقش بسیار مهمی برای من دارد زیرا بدن انسان وقتی که در بستر امروز وارد اثر هنری می شود؛ حتی اگر پوشیده در لباس خاصی هم نباشد بلافاصله «بدن معاصر» فرض می شود. تنها وسیله ای که می تواند به ما کمک کند که این بدن را معاصر فرض نکنیم و بدن تاریخی فرض کنیم پوشش است.
نشانه
های پوششی تان را از چه منابعی بر می
دارید؟
در کارهای سالهای پیشم به گذشته بر میگشتم و سعی میکردم در نگارگریهای دوره های مختلف تاریخی، موتیف هایی که لباس ها را می ساختند پیدا کنم و سعی کنم این لباس ها را باز تولید کنم و یا برآیندی از لباس های مکاتب مختلف بردارم و مثلا از مکتب بغداد تا مکتب تبریز یعنی تمام دوره کلاسیک نگارگری ایران را زیر و رو کنم و موتیف هایشان را به هم بیامیزم. برای من آن لباس نهایی تبدیل میشد به تمثالی از شهروند تاریخی این سرزمین حالا از ماوراءالنهر تا خاور نزدیک و خاور میانه. در پرفورمنس آرت های من لباس نقش بسیار بسیار تعیین کننده ای دارد و بدون طراحی لباس، من بخش عمده ای از ارجاعات تاریخی کارهایم را نمی توانستم به این صورت شکل بدهم. ترجیح می دهم تک تک اجزای کارم را با دقت بچینم تا جایی که به من به عنوان یک آرتیست و یک پرفورمر مربوط می شود و آن را در اختیار مخاطب قرار بدهم آن وقت عکس العمل مخاطب راببینم، چی هست و این چیدن اجزا شامل طراحی لباس هم هست. و به طور ویژه برای من لباس نقش بسیار تعیین کننده ای دارد.
مرثیهای برای کتابسوزیها؛ رخداد چند رسانهای. علی اتحاد و طراح لباس: فاطمه عربی ۱۳۹۳
مجموعه عکس «سربازان و اسبانی که جا ماندند» از شما در حال برگزاری است که در این مجموعه شما با بدن و لباس به عنوان یک امر تاریخی برخورد کرده اید. در این باره توضیح می دهید.
در مجموعه «سربازان و اسبانی که جا ماندند» من با بدن تاریخی کار کرده ام. هر چند بستر کل کار اساطیری است و کهن تر از تاریخ با این همه هنوز هم لباس نقش اول را در آن ایفا می کند. در این راه با دو طراح لباس کار کردم که صدف تحویل دار و فاطمه عربی بودند و نتیجه آن دو تا ذائقه مختلف بود که سعی کردم آنها را به هم نزدیک کنم.
آیا می توان گفت در این مجموعه، لباس بیش از آنکه اشاره و ارجاع به زمان و بافت تاریخی حتی ذهنی داشته باشد، قصه گو و حامل روایت است؟
در این مجموعه سعی کرده ام شخصیت های اساطیری و حماسی، فرهنگی ناموجود را بازسازی کنم. شرحش بماند برای گفت وگویی دیگراما باید بگویم در این مجموعه هم لباس زمینه لازم برای جدا شدن از بدن معاصر را فراهم می کند و ما را به ناکجای گذشته می برد و البته باید تصدیق کنم که بخش بزرگی از شرح روایت بر عهده لباس هاست.
دیباچه؛ پرفورمنس آرت. طراح لباس: علی اتحاد، باغ موزه قصر، ۱۳۹۲
ما می دانیم که در زمینه طراحی لباس برای تئاتر و دیگر عرصه های هنری دچار کمبود هستیم این اتفاق برای شما چگونه بود.
آیا شما برای طراحی لباس های کارتان به طراح لباس مراجعه می کنید یا خودتان بخش طراحی لباس را بر عهده می گیرید؟
در سال های پیش من طراحی لباس- و نه اجرا را- برای کارهایم خودم بر عهده می گرفتم. درواقع تمام مراحل کار از جمله پیدا کردن موتیف ها، پارچه و یراق ها و المان های دیگر تزیینی که باید روی آن نصب شود را خودم انجام می دادم و بعد سراغ یک اجراکار لباس می رفتم و آن شخص اندازه می گرفت و لباس را اجرا می کرد اما در سال های نزدیک، جسته و گریخته برای کار از طراحان لباسی که همسن و سال خودم هستند و یا جوان تر از من هستند کمک می گیرم و کار به این ترتیب جلو می رود.
لباس در کارهای شما مسیری ایجاد می کند که شما را به الگوها و نقاطی که می خواهید برساند و یکی از ابزارها بوده است و سوال اینجاست آیا خود لباس هم می تواند الگو و امری باشد که ما بخواهیم به آن بپردازیم؟ آیا خود لباس امکان موضوع شدن رادارد.
من دو پاسخ دارم برای شما، در هنر معاصر هر چیزی می تواند اثری هنری باشد و وارد مدیومی خاص بشود مثلا هر ابژه ای را وارد یک مدیومی کنید و از آن استفاده کنید و آن را تبدیل به محور اثر هنری تان کنید و حالا آن چیز می تواند یک لباس باشد ولی وجه دیگر ماجرا این است که پوشیدن لباسی خاص و اساسا کنش پوشیدن یک لباس می تواند بدل به کنشی پرفورماتیو شود. کافی است شهروندی را تصور کنید که لباسی ایرانی مثلا، لباس شهروند نود سال پیش را پوشیده است و از خانه اش بیرون می آید و وارد خیابان می شود؛ این کنش فی الذات یک کنش پرفورماتیواست. به این خاطر که حدودا هشتاد و پنج سال است بر اساس قانونی که در دوره پهلوی اول تصویب شد، پوشش کشورمان اروپایی شده است و کسی دیگر لباس ایرانی نمی پوشد و به سرعت توجه شما را جلب می کند و متوجه می شوید که یک چیزی شبیه به وضعیت روزمره نیست و از این لحظه چیزی که شبیه به روزمره نیست کنش پرفورماتیو آن شخصی که آن لباس را پوشیده است شروع می شود؛ یعنی حتی اگر آن شخص هنرمند هم نباشد خود به خود وارد یک کنش پرفورماتیو شده است.
ما در اجراهای پرفورمنس می بینیم که چندان به لباس اهمیت داده نمی شود و در واقع پرفورمر همان اجرا را با لباس های مختلفی اجرا می کند و امر لباس و تاثیرگذاری آن نادیده گرفته می شود.
چرا رویکردی به لباس وجود ندارد؟
قاعده کلی برای این ماجرا وجود ندارد. نه اینکه ما به لباس توجه کنیم حتما رواست و نه اینکه لباس را کلا نادیده بگیریم. کسانی هستند که با مدیوم پرفورمنس آرت کار می کنند و اعتقاد دارند که برای اجرا طراحی صحنه و لباس و حتی گریم اجراگر مهم است و هنرمندان بسیاری هستند که ترجیح می دهند که اجرایشان برشی از زندگی روزمره باشد و اجراگرشان را با همان شرایطی که هست و پوشش شهروندی روزمره شان به صحنه اجرا ببرند. امیدوارم وقتی آرتیستی ترجیح می دهد که لباس اجراگرش لباس روزمره باشد این موضوع به کانسپت اش کمکی کند و نه اینکه از سر سهل انگاری به این انتخاب رسیده باشد.
آیا پرفورمنس می تواند به جریانسازی لباس در حوزه هنری کمک کند؟
بستگی به خواست هنرمند دارد. البته باید به خاطر داشته باشید که چنین بستری فراهم نیست. ما سابقه چندانی در برخورداری از طراحان لباس مستقل نداریم و مثلا تهران هفته مد ندارد و... اساسا طراحی لباس به عنوان کار هنری آن چنان مسئله پذیرفته شده ای نیست. توجه کنید چون درایران فشن به عنوان یک پدیده آرتیستیک تریبون مشخصی ندارد و از طرف دیگر هنرمندان تجسمی و تئاتری ها تریبون مشخصی دارند، پیدا کردن هنرمندان تئاتری پرفورمنس آرت و تجسمی ها کار آسان تری است و در واقع خود طراحان مد می توانند پا پیش بگذارند و با هنرمندانی که سلیقه نزدیکی به آنها دارند وارد تعامل شوند و برای انجام پروژه ها به معرفی خود و کارشان بپردازند و از این راه به نظرم پیوستگی هنر با فشن بیشتر می شود و بستری برای به وجود آمدن «فشن آرت» بیش از پیش فراهم می شود.