سالهاست که کارشناسان و صاحب نظران حوزه موسیقی از تنزل سلیقه موسیقایی مخاطبان سخن می گویند.
نظریه تنزل و کج سلیقگی مخاطبان در حوزه موسیقی در دفعات متعدد بررسی شده است و همواره نوک پیکان انتقادات سمت موسیقی پاپ بوده است.
هنرمندان و موزیسین هایی که در تله تکرار گیر کرده اند!
بدیهی است در تولید یک اثر موسیقایی عوامل تولید آن تاثیر مستقیم بر کیفیت اثر خواهند داشت و کیفیت یک اثر موسیقیایی نیز بالطبع در تعیین سلیقه موسیقیایی مردم موثر خواهد بود.
شرایط موسیقی کشور به سمت و سویی می رود که هنرمندان کمتر دست به ریسک کردن می زنند.
این موضوع در مقایسه میان آثار منتشر شده در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد و آثاری که امروز می شنویم؛ به خوبی خود را نشان می دهد.
برای مثال در دهه هفتاد خواننده ای چون محمد اصفهانی سراغ داریم که شروع فعالیت اش با تولید آثار مذهبی همراه بود که این امر در نوع خود یک ریسک کم سابقه بود.
امروزه خوانندگان و موزیسین های با استعدادی در کشور فعالیت می کنند. متاسفانه اکثر خوانندگان کشور به محض اینکه تعدادی از آثار آنان با استقبال مخاطبان رو به رو شد؛ سعی در تغییر تم فعالیت های خود نکرده و به نوعی دست به عصا حرکت می کنند تا طیف مخاطبان خود را از دست ندهند. همین امر را می توان یکی از عوامل تنزل سلیقه موسیقایی مردم دانست.
بدون شک مخاطبانی که به خوانندگان و موزیسین های کشور خویش اعتماد می کنند و با حضور پرشور در کنسرت های آنان شرایط را برای ادامه فعالیت خوانندگان فراهم می کنند؛ انتظار دارند که خواننده و موزیسین نیز دغدغه تولید آثار باکیفیت و درخور گوش مخاطب ایرانی را داشته باشد تا از این طریق به رشد اطلاعات و سلیقه موسیقایی مخاطب کمک کند.
مردمی که دغدغه موسیقی ندارند!
در بررسی موضوع نزول سلیقه موسیقایی مخاطبان همه چیز به نقد کردن خوانندگان و موزیسین ها ختم نمی شود.
می توان نمونه های شاخصی از آثار با کیفیت را نام برد که با استقبال عامه مردم مواجه نشده؛ و این در حالی است که کارشناسان از کیفیت بالای آن اثر موسیقایی سخن می گفتند.
حال سوالی مهم به ذهن متبادر خواهد شد؛ که چرا با وجود انتشار کارهای با کیفیت شاهد استقبال مردم از این آثار نیستیم؟
چرایی عدم دغدغه مندی مردم در حوزه هنر و به خصوص سینما و موسیقی؛ نیاز به بحث هایی در حوزه جامعه شناسی دارد. اما نگارنده به همین نکته بسنده میکند که شرایط و مشکلات زندگی روزمره و دغدغه های اقتصادی و اجتماعی دیگر جایی برای دغدغه های موسیقیایی و گوش سپردن به موسیقی باکیفیت و فاخر نگذاشته است و این موضوع فرصت مناسبی را برای موسیقی های سطحی و گاها مبتذل فراهم می کند تا بیشتر خودنمایی کنند.
علاوه بر این دست اندرکاران حوزه فرهنگ و هنر نیز برنامه مشخصی برای ایجاد دغدغه موسیقایی و ترغیب مردم به گوش سپردن به موسیقی باکیفیت ندارند و این امر خود ضربه بزرگی به سلیقه موسیقایی مخاطبان زده است.
عدم آموزش آکادمیک موسیقی!
در بررسی تنزل سلیقه موسیقایی مردم همانند دیگر مشکلات فرهنگی؛ ردپای ضعف سیستم آموزشی به چشم می خورد. جای خالی فراگیری اصول اولیه و تئوری موسیقی در مدارس حس می شود. بدون شک اگر فراگیری آکادمیک اصول موسیقی از سنین پایین آغاز شود؛ مخاطب در سال های آینده زندگی خود توان تمیز دادن میان یک اثر موسیقیایی قوی با اثری ضعیف را دارد.
اگر مخاطب امروز موسیقی کشور در سنین پایین آموزش های لازم جهت یادگیری نت های موسیقی را دیده بود؛ امروز به راحتی از کنار فالش خوانی برخی خوانندگان روی استیج نمی گذشت. البته این ضعف تنها مختص به حوزه موسیقی نمی شود.
به طور کلی باید گفت امروزه مخاطبان موسیقی کشور با مشکل زیبایی شناسی مواجه اند.
مشکلی که مخاطب را به سمت ترانه های بی محتوا و موسیقی های بی هویت سوق می دهد و از آثار فاخر و با کیفیت دور می کند.
از دیگر تبعات ضعف در زیبایی شناسی و عدم آموزش های موسیقیایی؛ کاهش سطح توقع مخاطب از هنرمندان است.
پدیده کاهش سطح توقع مخاطبان را می توان از مهم ترین دلایل تنزل سلیقه موسیقیایی مردم دانست. جایی که مخاطب تلاشی برای ترفیع سلیقه موسیقیایی خود انجام نمی دهد.
در این میان تهیه کننده های موسیقی نیز با توجه به شرایط؛ سفارش ساخت کار های عامه پسند و همه گیر دارند و خوانندگان هم که همواره در تلاش اند تا مخاطبان خود را حفظ کنند؛ در تعامل با تهیه کننده این دور باطل را تکرار می کنند و دست به تولید آثار تکراری می زنند.
عوامل متعددی را می توان در تنزل سلیقه موسیقیایی مردم دخیل دانست. اما نکته بدیهی این است که برای حل این معضل فرهنگی نیاز به همکاری متقابل خوانندگان و موزیسین ها با مردم است.
خوانندگان باید با تغییر نگرش دغدغه تولید آثار با کیفیت و فاخر داشته باشند و وظیفه مردم نیز حمایت از خوانندگان دغدغه مند است.