دیباچه: داستان بلند سایهها اثر نویسنده ژاپنی شوساکو اندو با ترجمه محمود گودرزی توسط نشر حکمت کلمه منتشر و روانه بازار کتاب شده است. نوشته زیر نگاهی است بر این داستان بلند:
مهسا ناصری
آنچه داستان "سایه ها" را قابل توجه می کند استفاده از تکنیک نامه نگاری و پرداخت نویسنده از موضوعی ست که به راحتی می تواند در دام ابتذال و شعار بغلطد اما هوشیاری نویسنده سبب می شود که داستان با فاصله روایت شود و مخاطب نیز با فاصله بخواند و همین فاصله اجازه می دهد داستان در درنگ های درخشانی چرخش های درستی داشته باشد و در دل این فاصله های مضاعف ما با نزدیک ترین و بلا واسطه ترین حس های آدمی مواجه می شویم. نامه صادقانه ترین و نزدیک ترین نوع نوشتار به آنات پنهان انسانی است. در نامه وقایع و حتا امور ما وقع نیز واقعیت قابل باورتری دارند. سایه ها یک نامه است و ما یک نامه می خوانیم نزدیک ترین تجربه ی ممکن اما در عین حال در حال خواندن یک داستانیم. داستانی در دل نامه روایت می شود نامه ای که یک نویسنده می نویسند تا داستانش را بگوید. دو نویسنده یک نامه را می نویسند. یکی نامه می نویسد یکی با نوشتن داستان نویسنده ای که نامه می نویسد، داستان.
تناقضی که در خود داستان به دلیل احساس دوری و نزدیکی راوی به شخصیت اصلی و مادرش وجود دارد در دل این نامه- داستان و همین تکنیک نیز خودش را نشان می دهد. نامه که نزدیک است، داستان می شود. راوی ای که امکان مکالمه از نزدیک را وا می نهد تا از دور روایت کند و بنویسد. از طرفی جذابیت موضوعی داستان و پرداخت های در خشان از شخصیت اصلی با تاش ها و کلمات مختصر که ذات او را و درون او را عیان می کنند می تواند دلیل دیگری برای پیشنهاد این داستان برای داستان خوانان باشد. داستان شخصیتی که چون دژی ساخته می شود اما در مقابل زندگی، دژ ضد زندگی اش فرو می ریزد. شخصیتی که سایه اش تمام عمر بر سر افکار و لحظات تنهایی راوی ایستاده است.
چرا پنهان کنم دلیل دیگری هم هست، این رابطه ی شخصی ، و فهم التفاتی ای که از دین در داستان موج می زند پیش از هر چیز دیگری برای جامعه ی افسرده و غمگین و دلزده از دین ما حرفها برای گفتن دارد. آیا راوی- با شکست و سقوط آن کشیش تنومند و پر اعتماد- شکسته می شود؟ آیا هر دوی این شخصیت ها ایمان شان را از کف داده اند یا اکنون به دین. ایمان به شکل دیگری نگاه می کنند گیرم به شکلی محزون و شخصی.