فاطیماه میرزایی دخت؛ از چهارده سالگی نواختن تار را شروع کرد و سپس، وارد دانشگاه موسیقی شد و در طول این سال ها، مسیر هنری اش به گونهای پیش رفت که توانست با موزیسینهای مختلفی همکاری و در حیطه آهنگسازی نیز فعالیت کند که همه اینها حاکی از زندگی کردن و تربیت شدن در خانوادهای اصیل است که موسیقی در آن ریشه داشته ،چراکه مادرش از علاقهمندان به موسیقی و از شاگردان استاد حسن کامکار بود و همین موضوع باعث شد تا او از کودکی، نه تنها با نوای موسیقی دستگاهی ایران بلکه با شعر و ادبیات نیز آشنا شود و در محضر بسیاری از اساتید کسب تجربه کند که از میان آن ها، نام محسن نفر پُررنگتر است.
میدیا فرج نژاد، نوازنده و موزیسینی که وقتی صفحه مجازی اش را ورق میزنی با دو کلید واژه تار و تاریخ در آثار تصویری منتشر شده اش روبرو میشوی که حرفهای زیادی در دل خود دارند و آن چه که باعث وجه تمایز کارهایش شده است، نقش پُررنگ وطن در آثار اوست و این را میتوان نه تنها از مکانهای ضبط اغلب آثار موسیقایی اش و قصههای زیبایی که به همراه دارند، دریافت بلکه از مضراب هایش میتوان عطر دلانگیز شمال تا جنوب و شرق تا غرب این سرزمین را به خوبی حس کرد که از جمله آنها میتوان به تابلو موزیکال «دشت مجنون» اشاره کرد که در بنای کهن و با عظمت زیگورات چغازنبیل در استان خوزستان ضبط شده است که این هنرمند، در بخشی از توصیف آن، چنین نوشته است: «خوزستان دلیل آغاز " تار و تاریخ " بود، سرزمینی رازآلود. قدم که به خاکش گذاشتم تمام کودکی ام زنده شد. دلم برای تک تک شهرها و جاده هایش تنگ شده بود. میشود از تاریخ ایران نام برد و شوش کهن را فراموش کرد؟. این جا کهنترین ساختمان مذهبی ایران است! بنایی که قدمتش به هزار و دویست و پنجاه سال قبل از میلاد مسیح باز میگردد! بنای عظیمی که در ستایش ایزد، نگاهبان شوش ساخته شد. از عظمتش هرچه بگویم کم است.»
میدیا فرج نژاد در گفتگو با دیباچه، در رابطه با آلبومهایی که منتشر کرده است، اظهار کرد: شرح پریشانی، راه بی نهایت، باداباد، طغیان، جرس، تار و تاریخ یک که پاییز امسال منتشر خواهد شد، نا و منش با صدای محمد معتمدی که در دست انتشار و عصیان که منتشر شده است و بزودی رونمایی خواهد شد از جمله آلبومهایی هستند که روانه بازار موسیقی کرده ام.
او در خصوص دشت مجنون و ایده شکل گیری ویدئوها و ساخت قطعهها بیان کرد : در دشت مجنون که در زیگورات چغازنبیل کار شد همان مفهوم کلی تار و تاریخ را مدنظر داشتم و برایم بسیار مهم بود اثری ساخته و در آن از شعری استفاده شود که بتواند فضای آن منطقه که مرتبط با معبد چغازنبیل است را نشان دهد که شعر با صدای دوست خوبم رهام خورشیدوند، ترکیب خوب و جذابی را به اثر داد چراکه او در زمره خوانندگان بسیار تواناست؛ به طوری که شاید به تعداد انگشتان یک دست هم، خوانندگانی در سطح آوازی فوق العاده رهام نداشته باشیم که علاوه بر فضا و آهنگسازی، یکی از دلایل موفقیت این قطعه را آواز این خواننده میدانم.
فرج نژاد با اشاره به «تار و تاریخ» و ارتباط این دو با یکدیگر تصریح کرد: از سال ۹۹، دوست و همکار عزیزم سیف الله شکری، طرحی با عنوان «صدای تاریخ» را آغاز کرد که در آن به صورت پژوهشی، به موسیقی مناطق مختلف پرداخت و اجرای آن موسیقیها و قطعات قدیمی مناطق، در فضاهای باستانی ارائه شد چراکه بتوانیم از میراث ناملموس خودمان یعنی موسیقی به منظور معرفی هرچه بیشتر میراث ملموس که بناهای تاریخی است، استفاده کنیم و پس از آن، موجی به وجود آمد و دیگر همکاران ما نیز اقدام به چنین کارهایی کردند و طرحهای مشابهی انجام شد و هر یک از آنها تلاش کردند بخشی از این موضوع را از زاویه دید خود به نمایش بگذارند و بدنبال این موضوع، بنده هم احساس کردم شاید طرحهایی که در این خصوص آغاز شده اند، ایرادهایی دارند که اگر آنها مرتفع شوند اتفاق بهتری خواهد افتاد و به همین منظور، طرح «تار و تاریخ» را شروع کردم تا به نوعی، روایتگر وقایع تاریخی و در عین حال، معرفی میراث ملموس کشورم باشم و از اینرو، به دلیل این که سازبندی تمام قطعات براساس تار است، عبارت «تار و تاریخ» انتخاب شد.
او در پاسخ به این پرسش که وطن در آثار شما از جایگاه خاصی برخوردار است تصریح کرد: من سرزمینم را دوست دارم و معتقدم تا جایی که در توانم است باید تلاش کنم تا این سرزمین و داراییهای فرهنگی اش را به مردم و جوان ترها معرفی کنم و برای این موضوع بسیار تلاش میکنم و نمیدانم تا چه اندازه در این خصوص موفق بوده ام؟ ولی این موضوع از جایگاه بسیار زیادی برایم برخوردار است چراکه به عنوان یک ایرانی تعلق خاطر زیادی به خاک و وطنم دارم.
این موزیسین تأکید کرد: ما فرهنگ بسیار متنوع و غنی داریم که میتوان به تنوع در زبان، خرده فرهنگها و... اشاره کرد که همه این موارد باعث پیوند عمیق دوهنر معماری و موسیقی با یکدیگر شده اند که در این میان، شکل بناها و حتی میزان آکوستیک آنها روی سازبندی موسیقی هر یک از مناطق، تاثیرگذار بوده است و یکی از دلایل دیگری که در شهرهای مختلف ایران به معرفی موسیقی کشور میپردازم به خاطر استفاده از بناها و ساختار موسیقی هر یک از شهرهای کشور است و این به معنای اجرای موسیقی مقامی نیست چرا که این نوع موسیقی هیچ نیازی به من و همکاران موسیقی سنتی و ایرانی، به منظور معرفی خود ندارد و هنرمندان این سبک از موسیقی، سال هاست که در حال فعالیت هستند و موسیقی مقامی هم اساتید خود را دارد. امّا به طور کلی، هدف ما این است که با پیوند موسیقی اصیل و معماری و تاریخ، ترکیبی را ارائه دهیم که مردم بیش از پیش با موسیقی و پارامترها و شاخصهای اصلی موسیقی کشور آشنا شوند.
فرج نژاد با اشاره به وجود احساسهای مختلف در هنر موسیقی و رسالت موزیسینها برای بیان آنها در شرایط مختلف جامعه گفت:موسیقی بخشهای متفاوتی دارد که هر یک از آنها شامل آرامش، غم و اندوه، اعتراض و... است که ما برای تمام احساسهای بشری، ترجمان موسیقایی داریم و طبیعتاً زمانی که احساس کنم نیاز است آرامش را به جامعه تزریق کنم به آن سمت و سو میروم و در مقابل، هنگامی که متوجه شوم باید به سمت شور و هیجان بروم این کار را میکنم و در تار و تاریخ، بیشتر، تاریخ و واقعه، مشخص کننده آرامش بخش یا غمگین و یا پُر شور و هیجان بودن قطعه هاست و نکته مهمی که در دیگر آثار مستقلم به آن توجه میکنم این است که جامعه بیشتر به چه چیزی احتیاج دارد و یا در حقیقت، حرف جامعه چیست تا بتوانم این موارد را بلندتر بازگو کنم. چون این یکی از رسالتهای موزیسین هاست.
این موزیسین در خصوص نقش شعر در آثار خود ادامه داد: من به شدت اعتقاد دارم که موسیقی دستگاهی ایرانی پیوند بسیار عمیقی با شعر و ادبیات دارد و اگر نگویم اساساً موسیقی ایرانی ساخته شده برای این که شعر فارسی خوانده شود، اما باید بگویم که عمدتاً توجه نکردن به شعر و ادبیات فارسی در آثار آهنگسازان معاصر به وضوح مشخص است که این نشان دهنده شناخت کافی نداشتن از شعر و فقدان سواد ادبی و به کار نبردن تلفیق شعر و موسیقی صحیح است که متأسفانه، در حال حاضر، مسئله بسیار بزرگ و آزاردهندهای به شمار میآید. از اینرو، غالباً آهنگسازان ما که در حوزههای مختلف به فعالیت میپردازند، ترجیح میدهند که سراغ موسیقی بیکلام بروند. زیرا موسیقی باکلام دردسر دارد و وقتی آنها سراغ این موسیقی میروند نه تنها خودشان بلکه خواننده نیز باید دانش کلام داشته باشند تا شعرهای موردنظر را انتخاب کنند و به همین دلیل، در تار و تاریخ برایم بسیار مهم بود که عمده آثار به شکل باکلام تولید شوند و حدود نود و پنج درصد آن باکلام است؛ به طوری که در طول شش ماه گذشته، حدود بیست قطعه باکلام منتشر و نزدیک به پانزده قطعه باکلام هم ضبط و ثبت و تصویربرداری شده است و منتظر پخش هستیم که نشان میدهد این موضوع برایم بسیار حائز اهمیت است که بتوانم به گنجینه تصنیفهای موسیقی ایرانی اضافه کنم؛ کاری که تقریبا در طول ده تا پانزده سال گذشته به شدت در آن ضعف داشته ایم. به همین منظور، جدای از مکانهایی مثل حافظیه، سعدیه و آرامگاه عطار نیشابوری، خیام و دیگر مفاخر شعری ایران که در آنها از اشعار معاصر استفاده نکرده ام و کلام شعری بزرگان ادب را به کار برده ام، تلاش کرده ام در موقعیتهای دیگر، از اشعار شعرای معاصر استفاده کنم که این امکان برای آنها فراهم شود تا زبان و ادبیاتشان به گوش مردم برسد.
فرج نژاد درخصوص سطح موسیقی اصیل ایرانی و تفاوت آن با موسیقی سنتی افزود : وقتی میگوییم موسیقی سنتی، آن را محدود میکنیم و واقعیت این است که بنده خودم را آهنگساز موسیقی سنتی نمیدانم. چون دارای قواعدی است که در موسیقی صد سال گذشته حاکم بوده است و حالا باید در چنین آثاری نیز حاکم باشد. از اینرو، آثار من چنین نیستند و اصول موسیقی سنتی دوران قاجار و پیش از آن را ندارند و گونه دیگری از موسیقی است که مربوط به روزگار فعلی مان میشود. از اینرو، نمیتوان به آن، موسیقی سنتی گفت و درواقع، موسیقی اصیل است که اگرچه به مفهوم رعایت سنت در آن نیست، اما به اصول و اصالتها پایبندی دارد و بدنبال آن باید گفت که موسیقی اصیل، مخاطبان خاص خود را دارد که دنبال کننده و مشوق هستند و به هر یک از ما که در این حوزه فعالیت میکنیم، انرژی زیادی منتقل میکنند و آن چه مشخص است نسل جوانی داریم که توانایی بسیاری در موسیقی اصیل دارند؛ به طوری که در همین آثار تار و تاریخ، حدود ۷ یا ۸ خواننده جوان بسیار توانمند و مستعد، در حال فعالیت هستند که این نشان میدهد جامعه ما دارای استعدادهای فراوانی است و اتفاقاً نسل جوان ما با قدرت زیاد در حال شکوفایی هستند.
او با اشاره به نقش مافیا به عنوان یکی از معضلهای موسیقی کشور تصریح کرد: متأسفانه، تا زمانی که موسیقی ما در دست تهیه کنندهها و سیاست گذاریهای کلان رسانههای مختلف و سازمانهای مربوط به موسیقی باشد و به گونهای تجاری، به این هنر توجه شود طبیعتاً اتفاقی که رخ میدهد بدین صورت است که ما ژانری از موسیقی داریم که مثل آدامس میماند و اتفاقاً مدام در حال تکرار این ژانر هستیم؛ به طوری که در طول یک ماه، با استقبال بسیار زیادی روبرو میشود و روند کار هم بدین صورت است که تهیه کننده مربوطه، مبلغی حدود پانصد میلیون تا یک میلیارد هزینه میکند تا آن قطعه به طور گسترده پخش شود و به هر صورتی که شده به گوش مردم برساند و سپس، تعدادی کنسرت برگزار میکند و سود گزافی را به جیب میزند و یک یا دو میلیارد هم به افرادی رشوه میدهد تا آنها هم در خصوص این نوع از موسیقیها اعتراض نکنند چراکه نه شعر و نه موسیقی و تنظیم درستی دارند و نه خوانندگان این سبکها میتوانند یک بیت را بدون فالشی بخوانند و در نتیجه، همه این موارد در کنار هم نشان میدهند که قرار است به نوعی، پول را از جیب مردم خارج کنند که نام آن مافیاست و بنده هم، مسئولان و سیاست گذاران ارشد حوزه موسیقی را مسئول این موضوع میدانم که هیچ گونه اقدامهای صحیحی برای این مهم انجام نداده اند تا اغلب مردم برای گوش موسیقایی خود ارزش و احترام قائل شوند، در حالی که مسئولان حوزه موسیقی باید جلوی این ابتذالها را بگیرند و در مقابل، به موسیقی ارزشمند اهمیت دهند تا جلوی موسیقی مصرفیِ آدامس محور گرفته شود. به این دلیل که مخاطب برای مدتی، به این نوع موسیقی گوش میدهد و سپس مثل آدامس که مزه اش ازبین میرود، آن را دور میاندازد و به زباله دان تاریخ ذهنش میپیوندد و اصلاً هم مهم نیست که خوانندههای این قطعهها چه میخوانند و همین که صرفاً دارای موسیقی است، برای برخی از افراد کفایت میکند و این نشان میدهد واقعاً آنها که باید، هیچ اقدامی نمیکنند تا جلوی این ابتذالها در موسیقی گرفته شود و در صدا و سیما هم بدین صورت است؛ به طوری که اگر تلویزیون را روشن کنید، میبینید ۹۰ درصد موسیقیهایی که از این تریبون پخش شده و افرادی که در شبکههای مختلف دعوت میشوند همان افراد و قطعههای موسیقی هستند و این نشان میدهد که چنین جریانی بسیار ریشه دار است و تا جایی پیش رفته است که افرادی که حتی نمیتوانند یک خط شعر هم بخوانند در برنامههای برنامه سازان تلویزیونی مینشینند و گفتگو میکنند.
این موزیسین ادامه داد: بنده، سیاست یک بام و دو هوای شورای شعر را نه متوجه میشوم و نه میپسندم چراکه گاهی، به مواردی که نه قافیه، نه ردیف، نه زیبایی و نه حتی شعریت دارند و ما حتی حاضر به یک بار شنیدن آنها هم نیستیم، مجوز میدهد و در مقابل، بعضی از مواقع، اشعار حافظ، مولانا و شاعران خوبی که جوان هستند را رد میکند. شاید باورتان نشود، کاری که شعر حافظ و یا حسین منزوی بوده و اصلاً ستاره دار هم نبوده را فرستادم، امّا خط خورده چراکه ظاهر شعر موردعلاقه شان نبوده و یا با بنده زاویه داشته و این کار را رد کرده است و به همین دلیل، حدود دوسال است که از دفتر موسیقی، مجوز نگرفته ام و به کارشناسی عمل کردن آن جا اعتقادی ندارم و به نظرم، بزرگوارانی که در این دفتر هستند بیشتر از این که از سوادشان که اگر داشته باشند، استفاده کنند روابط خاصی را برای این منظور به کار میبرند تا جایی که به آن جریانهای تجاری پَر و بال دهند و قطعاً برایشان سودده است.
فرج نژاد در رابطه با اقدامهای انجام شده به منظور معرفی موسیقی سنتی و اصیل ایرانی در جهان گفت: واقعیت این است که هر تلاشی در این زمینه صورت گرفته حاصل غیرتمندی خود اهالی موسیقی بوده است. بدین معنی که هر یک از آنها به اندازه سهم و توانایی خود توانسته است این نوع موسیقی را در جهان معرفی کند. این در حالی است که در این مسیر نیز هیچ گونه حمایتی وجود نداشته و این اتفاق بر اساس لیاقت خود موزیسینهای مربوطه رخ داده است و معتقدم سازمانهایی که وظیفه حراست از فرهنگ و هنر کشور دارند در این زمینه، نقش نظاره گر را هم بازی نمیکنند و رفتار آنها نشان دهنده بی مسئولیتی محض است و باید برای این موضوع تأسف خورد.
او درخصوص علاقه نسل امروز به سازهای ایرانی و علاقه مندی خانوادهها برای ورود فرزندانشان به یادگیری موسیقی ایرانی تأکید کرد: نسل جوان نیازمند است که ما این نوع سازها را بیشتر به آنها معرفی و منتقل کنیم. امّا متأسفانه، رسانه رسمی کشور در این زمینه اقدامی انجام نمیدهد و وقتی ما حتی اجازه نداریم تصویر ساز را نشان دهیم چطور میخواهیم با رسانههایی که انواع و اقسام سازهای مختلف جهان را نشان میدهند، مقابله کنیم؟ و این نبرد نابرابری را نشان میدهد. یعنی اگر ما در حوزه فرهنگ، کاری انجام میدهیم با دست خودمان این کار را میکنیم تا جایی که تلاشمان بر این است که سازهایمان را بیشتر به مردم جامعه معرفی کرده و کمک کنیم تا آنها بیشتر با این فضای موسیقایی آشنا شوند و طبیعتاً جای تاسف دارد که ما اجازه دست پیدا کردن به ایده آل هایمان و تبلیغ مناسب در این حوزه را نداریم، ولی با این وجود، خانوادههای بسیاری را میشناسم که با عشق و علاقه، فرزند خود را در این مسیر هدایت کرده و بزرگترین خدمت را به آنها میکنند و حتما خانوادههایی که برایشان مهم است بدانند که فرزندانشان از همان دوران کودکی، قرار است چه چیزی را بشنوند و تا چه اندازه با فرهنگ و هویت خودشان آشنا شوند باید به عنوان خانوادههای نمونه معرفی شوند.
این موزیسین، آینده موسیقی ایران به ویژه موسیقی ایرانی را با بیتی از حسین منزوی، این طور توصیف کرد: «تو صخره صمایی و موج اند حوادث/ تا بوده چنین بوده و تا هست چنین باد». یعنی موسیقی، بیدی نیست که با این بادها بلرزد و در حقیقت، صخرهای است که بارها و بارها در مقابل چنین طوفانهایی قرار گرفته است و سر جای خود ایستاده است و در نتیجه، نگرانی برای موسیقی ندارم و بیشترین نگرانی ام برای نسلهایی ست که از شنیدن موسیقی و از روبرو شدن با فرهنگ خودشان محروم میشوند.
فرج نژاد، در خصوص فعالیت گروههای موسیقی ایرانی بیان کرد: در حوزه موسیقی ایرانی، گروههای بسیار اندکی داریم و تنها چند گروه ماندگار مثل «دستان»، «چاووش» و... داشتیم که متأسفانه، سال هاست دیگر فعالیتی ندارند و گروههای دیگر، به فراخورِ کنسرت در کنار یکدیگر جمع میشوند و پس از آن، هر یک از افراد بدنبال کار خود میروند و این گروه ها، دیگر مفهوم کار گروهی ندارند. از اینرو، اعتقاد دارم که به شدت در این زمینه ضعف داریم و به همین دلیل، کاش، گروههایی در حوزه موسیقی ایرانی تشکیل شوند که بیش از یک دهه در کنار یکدیگر فعالیت کنند. البته چنین اتفاقی بسیار سخت است، ولی اگر رخ دهد نتایج بسیار درخشانی خواهد داشت.
او در خصوص شرایط فعلی کلاسهای موسیقی کشور و خروجی آنها تصریح کرد: در این زمینه، دو بخش داریم. بخشی که واقعا درست و آکادمیک درحال انجام است و بخش دیگر مربوط به اغلب آموزشهای موسیقی در فضای مجازی ست که شرایط بسیار اسفناکی دارند و اتفاقاً خیلی از افراد، اطلاعات موسیقایی خود را از از آنها دریافت میکنند. این در حالی است که ما گاهی اوقات، با مواردی در این خصوص روبرو میشویم که تا حدّی، از ذات موسیقی ایرانی و ساز، دور است؛ به طوری که فرد حاضر است هر کاری انجام دهد تا شاگرد داشته باشد. به طور مثال؛ فرد ماسک هالووین روی صورت خود قرار میدهد و تارنوازی میکند تا به نحوی، افرادی که شناخت کافی درمورد موسیقی ایرانی ندارند را هیجان زده کند تا به سوی صفحه و آموزشش ترغیب شوند و یا با تار، قطعههای پاپ مینوازند تا به هر شکل ممکن بگویند میتوان با این ساز ایرانی پاپ نوازی کرد و اتفاقاً موسیقی هم آموزش میدهند و اگرچه، آن سبکهای موسیقی، قابل احترام هستند و سازهای مختص به خود را دارند، ولی در این میان، موضوع غم انگیز این است که بعدها هنرجو متوجه میشود که فریب خورده است و در حقیقت، این اتفاقها کم نبوده اند و نیستند.
فرج نژاد در پایان، با اشاره به چالشهای موجود در برگزاری کنسرتها خاطرنشان کرد: واقعیت این است که ما نه تنها با معضل رسیدگی صحیح و سریع سازمانهای مربوط به موسیقی، بلکه با چالشهای دریافت مجوز و تعداد سالنهای مناسب به منظور برگزاری کنسرت هم روبرو هستیم. به طور مثال؛ در تهران، چند سالن مختص برگزاری کنسرت داریم؟ مگر سالن وزارت کشور، برج میلاد و... سالنهای برگزاری کنسرت هستند؟ همه این ها، سالنهای همایش هستند و صدای وحشتناکی برای کنسرت دارند؛ به طوری که بنده اصلاً حاضر نیستم تا زمانی که وارد سالنی شوم که شرایط اولیه کنسرت که صدای خوب است را داشته باشد، در سالنهای فعلی همایش گونه، کنسرت برگزار کنم چراکه مردم به کنسرت میآیند تا صدای خوب بشنوند، در حالی که سالنهای کنسرت ما قابل مقایسه با دیگر کشورها نیستند و دلیلش هم این است که زیرساختی برای آن وجود ندارد. مثلا اگر تالار وحودت و رودکی نبودند ما الان برای برگزاری کنسرت چه چیزی داشتیم؟. البته این را هم اضافه کنم که وضعیت سالنهای کنسرت در شهرهای دیگر نیز بسیاربدتر است و در حقیقت، این شرایط در حالی است که صرفاً ظرفیت سالنها را با گذاشتن چند باندی که صدای وحشتناکی دارند، پُر میکنند و بنده به عنوان موزیسین، بارها به خاطر همین شرایط نامساعد صدا در سالن ها، کنسرت را ترک کرده ام.