دیباچه:سامان ارسطو معقتد است:اجرای پرفورمنس همان باش که نیستی درست است که قصه تنهایی من است ولی قصه ایی ست که در هر جای تاریخ اتفاق می افتد و من با این اجرا به آدمها نشان می دهم که جور دیگری به هم نگاه کنند و قلبشان را بازتر کنند و در این دنیای پر از خشونت با مهر به آدمها نگاه کنند.
به گزارش خبرنگار تئاتر
دیباچه؛سامان ارسطو متولد1346 در شاهرود و کارگردان و بازیگر تئاتر است. تئاتر را با اساتیدی چون داوود رشیدی، خانم صابری ، سعید پور صمیمی ،فرخ نعمتی و حامد محمد طاهری عزیز که دستیار داوود رشیدی بودند آغاز کرده است .در ریچارد سوم با کوروش نریمانی و معرکه در معرکه و خاله ادیسه را قبل از تطبیق جنسیتش بازی کرده است . بعدها یعنی از 1387 چند کار تئاتر برای بازی رفت ولی بعد بازبینی از کارگردان خواسته بودند او را از کار حذف کند .ولی خوشبختانه از سال 1393 توانست با بازی و کارگردانی کارهای خودش روی صحنه برود وحتی در کارهای تصویری ایفای نقش کند. وی درسال 1387 جلوی دوربین کمال تبریزی رفت. برای سعید آقاخانی وسحر صباغ سرشت کار کرد که از قدیم در یک تیم بودند.ولی تئاتر به او بی مهری کرد تا توانست در سال 1393 به عنوان بازیگر ،کارگردان تئاتر روی صحنه برود .ارسطو سریال های زیادی نظیر:خانه ایی در تاریکی،دوران سرکشی ، وقتی که تهران باغ بود را در رزومه خود دارد . وی هم اینک 29 سال است که کارتئاتر و تصویر می کند. بهترین خاطره اش را کار با داوود رشیدی و مهدی افشار میداند.
نمایش "همان باش که نیستی" منتخب هفته پرفورمنس ایران – فرانسه با طراحی و کارگردانی سامان ارسطو و با بازی : افسانه میرباقری ، نادیا باوند ، سیما شکری ، ماهی عظیمی ، شهرزاد بصیر ، علی صحرایی و سامان ارسطو، از 10 شهریور تا 10 مهر ساعت 18 در تماشاخانه فانوس به روی صحنه می رود . این پرفورمنس به بخشی از معضلات ترنسکشوال ها و حتی مردم عادی می پردازد . نگاهی متفاوت به دنیای پیرامون ما ، تئاتری مدرن و پرفورمنسی از جنس خشونت.
به این بهانه با سامان ارسطو کارگردان نمایش " همان باش که نیستی " گفتگوی کوتاهی داشتیم.
چرا در "همان باش که نیستی" به پرفورمنس مبارزهایی پرداختید؟
این کار به نام "بی نام" به هفته پرفورمنس ایران –فرانسه رفت ،که توسط موسسه فانوس برگزار شد. تلاشم این بود که زبان جهانی تری به آن بدهم و به همین دلیل پرفورمنس کار کردم.می خواستم پرفورمنس مبارزهایی باشد، چون ما در جهانی با خشونت های نهفته زندگی می کنیم. در جایی هستیم که یا باید زن باشیم یا مرد. اتفاقی که در پرفورمنس من می افتد یکی از خاطرات من است ولی این اتفاق فقط برای من نبوده برای میلیون ها آدم دیگر در ایران اتفاق افتاده حتی اگر ترنس نباشند. جنبه انسانی قضیه برایم مهم بود. ما دغدغه مان جامعه ترنسکشوالها بود.شکل کار من کارگاهی است و هر کاری را که می خواهم شروع کنم، قبلش آموزش های خاص آن نمایش را می دهم. و بعد می روم سراغ داستان کار چون معتقدم اگر بخواهی چخوف کار کنی باید بازیگرت با دنیای رئالیستی جادویی چخوف آشنا باشد و اگر بخواهی برشت کار کنی باید بازیگرت روی برشت تسلط داشته باشد. و پرفورمنس هم همینطور . که البته متاسفانه این اتفاق خیلی نمی افتد در نمایشها. ما میبینیم که بازیگرها به نوعی تکرار نمایشهای قبلشان را با یک نمایش جدید روی صحنه میبرند.
چه شد که تصمیم به اجرای نمایشی با موضوعیت ترنسکشوالها و حمایت از آنها افتادید؟
ما در جامعه ایی هستیم که از ترنسکشوال ها یا بهتر بگویم اقلیتی که حتی رسانه به درستی حمایت نمیکند زندگی میکنیم . اگر این کار را می کنم برای این است که سال 1367 که رفتم و بالاخره فهمیدم چه هستم هیچکس را نداشتم که حمایتم کند و دچار اتفاقات بدی شدم . تا 1385 که تصمیم گرفتم نترسم از تنها شدن و از دست دادن کارم و خیلی چیزهای دیگر . جلوی خودم ایستادم و یکبار گفتم همان باش که می خواهی، نه همان که دیگران می خواهند. بعد جراحیام را انجام دادم. در این پروسه با خیلی از ترنسکشوالها آشنا شدم و تصمیم گرفتم از این قشرحمایت کنم . که اگر من تنها بودم و بلا سرم آمد ،کمتر این اتفاقات برای آنها بیفتد.هر چند که هنوز هم این اتفاقات می افتد و سعی کردم یک مجموعه قصههایی راکه شامل 115 قصه می شود از خودم روی صحنه بیاورم. اجرای پرفورمنس همان باش که نیستی درست است که قصه تنهایی من است ولی قصه ایی ست که در هر جای تاریخ اتفاق می افتد و من با این اجرا به آدمها نشان می دهم که جور دیگری به هم نگاه کنند و قلبشان را بازتر کنند و در این دنیای پر از خشونت با مهر به آدمها نگاه کنند .
کار شما منتخب هفته پرفورمنس ایران – فرانسه شد .بانی این هفته ، موسسه فرهنگی هنری فانوس بوده است . قرار بود منتخب این هفته در تالار مولوی اجرا برود . چه شد که شما الان در تماشاخانه فانوس هستید ؟
برای من جای بسی افتخار است که با موسسه فانوس و خانم ندا شاهرخی و مرتضی یونس زاده که همیشه حامی ما بودند کار می کنم . باعث لذت و آرامش و پیشبرد ما شدند . این دو انسان نازنین که در این وانفسای بی مهری هنوز با مهر هستند. ما در جشنواره پرفورمنس ایران – فرانسه اجرا رفتیم و سه کار دیگر که در جشنواره ها جایزه گرفت ولی هیچوقت روی صحنه نرفت . این پرفورمنس هم با بی مهری سالن مولوی روبرو شد چراکه آقای سرسنگی اعلام کردند که برگزیده می تواند در سالن مولوی اجرا برود و این جزء جوایز بود ولی اینطور نشد و ما مجبور شدیم دوباره یکسری اتفاقات را جور دیگری رقم بزنیم تا در سالن فانوس اجرا برویم . بعد شنیدم که گفتند باید این کار در کافه ها اجرا برود و ای کاش آدمها نظراتشان را رودر رو اعلام می کردند . من نمی دانم الان تئاتر ما چگونه است ؟ با پارتی است یا پول یا رابطه . هیچ چیز معلوم نیست . ولی چند وقتی است دیگر به این مساله فکر نمی کنم چراکه جز عقب رفتن و آزار خودم چیز دیگری نیست . من کارم را درست انجام می دهم چون می دانم یکی هست که می بیند و آن کسی نیست جز مردمی که دوست دارند نمایش خوب ببینند . و این برای من افتخار است . این نیز بگذرد . ما سالن مولوی را می سپاریم به دیگران ،همانطور که تئاتر شهر را سپردیم . سیب را که بندازی هوا هزار چرخ می زند تا زمین .به هر حال وقتی در فانوس هستم فکرمی کنم در بهترین سالن ها کار می کنم در یک فضای صمیمی و حرفه ایی که این دوستان پیش آوردند.
حرف آخر:
ممنون از امیرمعید باوند دستیار و مدیر برنامهام . و از تک تک بازیگرانم که با صبوری کنار من هستند و دعوت می کنم از آقای سرسنگی ،و آقای حریری ، تالار مولوی و مرکز هنرهای نمایشی و از مدیریت شورای ارزشیابی آقای رحمت امینی که تشریف بیاورند و اجرای من را ببینند.این پرفورمنس را شروع کردیم و اعلام کردیم به خانم ندا شاهرخی و مرتضی یونس زاده عزیز که یکی از خوشبختیهای ما این بود که ما با آنها کار کردیم.
گفتوگو:هدیه رحمت نژاد