فاطمه شعبانی : چندی قبل یکی از روزنامه های کثیرالانتشار با
رندی تمام تیتر زده بود:« 93 دختر بدون شوهر مادر شده اند!!»هرچند در نگاه اول ذهنها
به خطا رفت اما قضیه چیزدیگری بود. مدتی است با پدیده نوظهوری به نام« مادران مجرد»
روبرو هستیم. دختران بالای 30 سالی که طبق قانون مصوب مجلس شورای اسلامی با شرایطی میتوانند
کودک دختر بدسرپرست و بیسرپرست را به فرزندخواندگی قبول کنند اما چه اتفاقی برای
دختران ما افتاده است که به جای ازدواج و فرزندآوری به سمت پذیرش فرزند خوانده روی
آورده اند؟ چرایی این موضوع را با دکتر« اصغر کیهان نیا» استاد دانشگاه و روانشناس
در میان گذاشته ایم.
..........
به نظر می رسد دختران
ما ازدواج گریز شده اند؟
تصور اشتباهی خواهد
بود اگر فکر کنیم که دخترها تمایلی به ازدواج ندارند، اتفاقا همه دخترها دوست دارند
که ازدواج کنند و تشکیل خانواده بدهند مگر در موارد خاص و استثنایی که ترس از ازدواج
و رابطه جنسی داشته و ازدواج گریز باشد وگرنه فرار دختران از ازدواج تصور غلط است.
پس چه عاملی باعث می
شود که این دختران تمایل داشته باشند بدون ازدواج مادرشوند؟
چند فاکتور را برای
این میتوانیم بشماریم:1-سابق براین دخترخانم ها قبل از سن 14-15 سالگی ازدواج می
کردند و به خانه شوهر می رفتند، در چند سال اخیر چند فاکتور باعث شده که الویت
ازدواج از بین برود از جمله ، ادامه تحصیل و طی مدارج عالی و دیگری کار که انگیزه
مادی یا استقلال دارد و اینها وقت و زمان زیادی از دختران را به خود اختصاص می دهد
و زمان ازدواج می گذرد و این دختران شوهر مناسب پیدا نکرده اند یا اصلا ازدواج الویت اول اینها نیست 2- خاطره بد از
ارتباط قبلی دارند، شکست عشقی خورده اند یا به علت عدم تفاهم و اختلافات خاطره تلخ
از ازدواج وجنس مقابل دارند و اینها شرطی میشوند و اصطلاحا دور ازدواج را خط میکشند3-
ازدواج با خودش مسئولیتهایی میآورد، این دختران مسئولیت پذیر نیستند و از معاشرت
با خانواده شوهر و گرفتاریهایی که ناخودآگاه ازدواج به همراه خود میآورد فرار میکنند، اما هرچه باشد اینها زن هستند وغریزه مادری دارند و غریزه مادری شان سرجایش است.
با پذیرش بچه چه اتفاق مثبتی در زندگی این
دختران می افتد؟
اگر این دختران بچه داشته باشند، 2 اتفاق خوب
برایشان میافتد اول اینکه خلا عاطفیشان
پر میشود و به نوعی بچه هدفی میشود که روی آن متمرکز شوند و از او نیازهای
عاطفی هم بگیرند دوم اینکه این دختران به نوعی یک حامی میخواهند این بچه وقتی
بزرگ شود درسن پیری حامی آنها میشود لااقل امیدشان این است که حامی شان بشود.
شاهدیم که سلبریتی ها و هنرمندان اغلب از عدم
تمایل به ازدواج سخن می گویند و حتی
اولین دخترخانمی که فرزند خوانده گرفت یک خانم هنرپیشه است آیا اینها سبب الگو
دادن به دختران نمی شود؟
مسلما، در همه دنیا
این قشر- درست یا غلط- الگوی خصوصا جوانها هستند وکشور ما هم استثنا نیست، اینها
کسانی هستند که رفتارشان روی دیگران اثر دارد. این روزها با تغییر سبک زندگی خیلی
چیزها تغییر کرده و هرچه از زندگی سنتی فاصله میگیریم این مسائل بیشتر نمود پیدا
میکند. قبلا خانواده ها گسترده بود و دختر تا قبل از ازدواج تا هرسنی با خانواده
زندگی میکرد اگر کمی دقت کنیم درقدیم هم سبک خاصی از فرزندخواندگی دخترها
بود،دخترانی که امیدی به ازدواجشان نبود و اغلب از لحاظ مالی هم در وضعیت خوبی به
سر می بردند بعد از فوت پدر و مادر برادرزاده یا خواهر زاده را نزد خود می آوردند و سرپرستی اش را برعهده
می گرفتند. الان خانواده هسته ای شده است دخترها بعد از سنی تمایل دارند که مستقل
شوند و به تنهایی زندگی کنند. خیلی وقتها این دخترها رابطه های آزاد دارند رابطه
هایی که نمیتوانند یا نمی خواهند منجر به ازدواج شود و از طرفی تمایلی به کات
شدنش هم ندارند و ترجیح میدهند زندگی مجردی داشته باشند.
آسیبهایی این نوع فرزندخواندگی چیست؟ آیا این بچه
ها آسیب نمی بینند؟
دخترخانمی که بچه را
انتخاب می کند و بچه به او تعلق میگیرد طبق قانون از از لحاظ مادی باید در رفاه
نسبی باشد و تحصیلات وشغل نسبتا خوبی باید داشته باشد اگر این بچه ها درست تربیت
شوند بین بد و بدترکه یکی بچه پرورشگاهی که در پرورشگاه بزرگ شود و بد که تنها با
یک والد بزرگ شود این بد به نظرم بهتر است و از لحاظ تربیتی آسیب کمتری خواهد دید.
اگر توجه کافی به این بچه ها بشود هم ثواب دنیا دارد هم و آخرت هرچه باشد بهتر از
وضعیتی است که در پرورشگاه بوده، از طرف دیگر این دخترخانم تا ابد جوان نمیماند و
وقتی به سن پیری رسید این بچه هم عصای پیری شان میشود هم با ازدواج و تولد نوه با
شلوغ شدن دور وبرشان احساس امنیت می کند و از افسردگی دور می شود.