به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه دیباچه،
آخر هفته زمانی است که خیلی راحت می توان زمان را طوری تنظیم کرد تا به کتاب خواندن
بپردازیم. در این مطلب سعی بر آن داریم چند کتاب را معرفی کنیم.

قصه از این قرار بود
رئیس قبیلهای صحرانشین که وانمود میکرد
عضو فرقهٔ «فتوت» یا جوانمردی است همراه با گروهی از جوانان عضو آن فرقه در مراسم ناهاری
شرکت کرد. خوردن غذا که به پایان رسید، ندیمهای
آمد تا بر دستهای آنان آب بریزد. رهبر صحرانشین از شستن دست امتناع ورزید و گفت:
«درست نیست که مردان بگذارند آب با دستهای زنی ریخته شود.» اما شخص دیگری پاسخ داد:
«من سالهاست که به این خانه میآیم و هرگز توجه نکردهام که کسی که آب بر دستهای
ما میریزد مرد است یا زن.»
این کتاب در 264 صفحه و با قیمت 20000 هزار
تومن از طریق نشر نی در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است
رابرت کندی از غرق شدن نجات یافت
ک. توی آب است. کلاه مشکی و پهنش، شنل سیاهش
و شمشیرش روی ساحل هستند. نقابش را روی چشمانش نگه داشته است. دستهایش روی آب ضربه
میزنند و سطح آب در اطراف او میشکافد و پارهپاره میشود. کفهای سفید، اعماق سبز.
من طنابی میاندازم، کلاف طناب روی سطح آب میجهد. نتوانسته است آن را بگیرد. نه، انگار
طناب را گرفته است. دست راستش (دستی که شمشیر را با آن میگیرد) طنابی را که من برایش
انداختم سفت میچسبد. من توی ساحل هستم، طناب دور کمرم پیچیده شده است، و محکم به صخرهای
چسبیدهام. ک. حالا هر دو دستش را به طناب گرفته است. او را از آب بیرون میکشم. حالا
توی ساحل ایستاده است و نفسنفس میزند.
این کتاب را مزدک بلوری ترجمه کرده است و تا به امروز دو مرتبه تجدید چاپ شده است.
همچو ستارگان
مرد دست انجل را بالا برد و گفت: «این را
میبینی؟ این ماده را میبینی؟ این از جنس ستارههاست.»
«منظورتان چیست؟»
«عناصرشان یکیست. ما از همان موادی ساخته
شدهایم که ستارگان ساخته شدهاند. تو از جنس ستارهها هستم»
منطقی نبود. «آنها در آسمان میسوزند.
اما من اینجا ایستادهام و اصلاً هم نمیدرخشم».
«خب، بله، اما این دلیل نمیشود که جنستان
یکی نباشد. فرقش تنها این است که اتفاق متفاوتی برای عناصرِ شبیه به هم میافتد. شما
خیلی نزدیک به هم هستید.»
این کتاب توسط نیلوفر مهدیان در 240 صفحه
ترجمه شده است و نشر آن را به چاپ رسانیده است .