به گزارش خبرنگار موسیقی دیباچه، استاد محمدی میگوید: کمی بزرگتر که شدم در شهرمان یک
فروشگاه موسیقی دیدم که یک ویولون داشت در آن زمان حدود 10 سال سن داشتم، قیمت آن
ویولون در آن زمان به قدری زیاد بود که داشتن آن برای من فقط در حد خواب و خیال
بود و هرگز نمیتوانستم خریدن آنرا تصور کنم.
شاید همین موضوع موجب شد که تصمیم بگیرم در کارگاه پدر
چیزی شبیه این ساز را بسازم تا اینکه یک روز یکی از همسایهها که داشت مقداری
وسایل چوبیاش را دور میریخت به من گفت بیا نگاه کن ببین چیزی به درد بخور میان
اینها هست یا نه
در بین آن وسایل، سازی کهنه و قدیمی شبیه سهتار یا
تنبور دیدم و از شدت شوق زیاد دستی به سر و روی این ساز کشیدم، صفحه ساز را عوض
کردم، پرداختش کردم و ...
در آن دوران که حدود 15 سال سن داشتم کتابی را پیدا کردم
به نام سهتار ساز اثر استاد چایچی و از روی آن کتاب و بدون استاد شروع کردم به شناخت
ساز و سازسازی و تجربههایی که محدود می شد به کارگاه نجاری پدرم.
خلاصه این اشتیاق هر روز انگیزه من را تشدید میکرد و
دنبال کشف مسایل علمی و مهندسی این ساز بودم و در این بین بیشتر مشغول تعمیرات
مربوط به ساز سهتار بودم.
در سال 75 بالاخره احساس کردم که میتوانم ساز سهتار را
به طور کامل بسازم و شروع به انجام اینکار کردم.
در میان همین پیگیریها آشنایی با آقای سلیم سکوتی و سپس
استاد حمید سکوتی موجب شد در مورد ساختن ساز و نواختن آن درسهایی را بگیرم و این
آشنایی همراه بود با جدیتر شدن کار من. بعد از آن با آقای مرتضی پورابراهیم آشنا
شدم که برخی از اصول سازسازی از جمله ساخت قالب را به من آموخت.
این تجربهها ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال 1383 با
استاد مسعود شعاری آشنا شدم و به این ترتیب زندگی حرفهای من متحول شد.
نقش ایشان در بینش سازشناسی و صداشناسی بسیار حایز
اهمیت بود و نقطه عطفی برای پیشرفت چشمگیر من در این حرفه.
از همان سال یعنی زمانی که استاد شعاری با ساز من کنسرتهایی
را اجرا کردند، استقبال از این سازها آغاز شد و به طرز عجیبی هنرجویان سهتار سراغ
سازهای مرا میگرفتند.
به همین دلیل هم از حیث سازشناسی و صداشناسی و هم از
جنبه مادی، کار خود را مدیون حضور و توجه و راهنماییهای استاد شعاری میدانم.
بعدها آشنایی با استاد بهداد بابایی و استاد گرانقدر داریوش طلایی موجب شناخت
بیشتر زمینههای حرفهای سهتارسازی را برایم فراهم آورد.
آیا این اساتید از سازهای ساخت شما استفاده هم کردهاند؟
بله، افتخار این را داشتهام که این اساتید از جمله استاد
شعاری، استاد بابایی، استاد طلایی و استاد پیرنیاکان و غیره با ساز بنده اجراهای
متعددی داشتهاند.
استاد، از زحمتهای ساختن ساز برای ما بگویید. این چوبها
از کجا تهیه میشوند و چه فرایندی را طی میکنند تا تبدیل به ساز بشوند؟
چوب ساز سازی از لحاظ بافت و رگههای آن، چوب مخصوصی
باید باشد. هر چوبی برای ساز ساختن مناسب نیست، مراکز مرکزی ایران معمولا چوبهای
مرغوبی برای ساز دارند.
تهیه چوب در سالهای گذشته کار بسیار مشکلی بود اما
امروزه این کار راحتتر شده چون برخی از چوببرها به طور تخصصی کار چوب انجام میدهند
و چوبهای مناسب را برای ساز سازی پیدا میکنند و نگهداری و آماده سازی لازم آنرا
انجام میدهند.
قبلا تمام این کارها را خودمان انجام میدادیم و گزینش
چوب و تهیه و نگهداری آنها کار تخصصی و پیچیدهای به حساب میآمد.
چه چوبهایی برای ساختن ساز مناسبتر هستند؟
معمولا برای صفحه و کاسه ساز چوب توت و برای دسته ساز که
نیاز به استحکام بیشتری دارد چوب گردو مورد استفاده قرار میگیرد.
البته بنده از چوبهای دیگری مانند «افرا» و «رزوود» هم
استفاده میکنم.
برای ساختن یک ساز چه زمانی را لازم دارید؟
ببینید من واقعا میتوانم در یک روز یک ساز سهتار بسازم
همانطور که در خیلی از کارگاهها شاید این اتفاق بیافتد، اما چه سازی؟ این مهم
است؟
همچنین میتوانم برای ساختن یک ساز یک ماه وقت بگذارم،
اصولا ساز ساختن تنها جنبه کار و کارگری روی چوب نیست و نیاز به وقت و انرژی و
حوصلهای بسیار دارد.
نمونههایی اینجا هست که میتوانم به شما نشان بدهم،
مثلا سازی که مدت یک سال است اینجاست و من هنوز به صدای ایدهآل و استاندارد خودم در
آن ساز نرسیدهام، لذا از آن نگهداری میکنم و در حالتهای مختلف روحی روی آن کار
میکنم تا به آن سطح از انتظار من برسد و بعد بتوانم آن را به هنرجوی سهتار بدهم.
خیلی از علاقهمندان موسیقی و ساز معتقد هستند که قیمت
سازهای خوب و حرفهای، گاهی نامنصفانه، گران تعیین می شود، در این مورد لطفا نظرتان
را بگویید، علت گرانی این سازها چیست؟ فرق یک ساز معمولی و ارزان قیمت با سازی که
توسط اساتیدی معدود چون شما ساخته میشود در چیست؟
اصولا متر و معیاری در این زمینه وجود ندارد چرا که سازسازی
آمیزهای از هنر و صنعت به شمار میرود، در صنعت ما معیار و استاندارد داریم اما
برای هنر این متر و معیار وجود ندارد. در واقع در هنر همه چیز از حس و حال هنرمند نشات
میگیرد و ارزشگذاری آن هم توافقی است.
حال یک هنرمند به هنگام خلق یا تولید یک اثر هنری تاثیر
مستقیم بر کیفیت و خروجی آن اثر دارد حال بر پرده نقش باشد و حال در دسته ساز.
تاثیر روح زمانه را هم نمیتوان نادیده گرفت یعنی یک
صدایی ممکن است امروزه مورد اقبال و توجه مردم و هنر دوستان و اساتید باشد و صدا و
لحنی دیگر از این استقبال بی نصیب بماند.
استاد، خیلی از هنرجویان موسیقی هستند که به ساز خوب و
خوش صدا نیاز دارند اما توان خرید سازهای شما را ندارند، آیا به این موضوع فکر
کردهاید؟ آیا این موضوع برای شما دغدغه بوده است؟
به این موضوع زیاد فکر کردهام و همیشه برای این مساله
دنبال راه کاری بودم، تا اینکه چندی پیش توسط چند نفر از شاگردانم سازهای کارگاهی
را آماده کردیم، به این ترتیب که شاگردان من با اصولی که از من آموختهاند ساز را
مستقیما زیر نظر من میسازند و تا حد زیادی این سازها به سلیقه و استاندارد کارهای
من نزدیک است و حتی نصب صفحه ساز و صداگیری نهایی را در این سازها خودم انجام میدهم.
نیت و دغدغه من دقیقا همین مساله بود زیرا من نمیتوانم
سازی را که به طور کامل خودم میسازم با قیمتی پایین ارایه دهم، به هر حال با
توضیحاتی که عرض کردم شما دانستید که پروسه ساختن یک ساز حرفهای چه سختیها و
مشقتهایی را دارد و زمان میبرد، در زندگی امروز هم که تمام مردم به نوعی با
مادیات و رفع امور جاری زندگی سر و کار دارند کسی این انتظار را ندارد که یک
هنرمند باید فقط برای دلش کار کند و در فقر به سر ببرد، لذا هر اثری متناسب با
ارزش معنوی و ارزش فیزیکی آن قیمت گذاری میشود و به دست متقاضی آن میرسد. به هر
روی این کار انجام شد برای افرادی که علاقهمند به موسیقی و ساز سهتار هستند تا
ما توانسته باشیم سازی نسبتا خوب و استاندارد و با قیمت بسیار مناسب را به دست
هنرجویان عزیز برسانیم، در این سری از کارها با اینکه زحمت و وقت زیادی را میطلبد
من واقعا هیچگونه سود مالی ندارم و به دلیل همین دغدغهها که به آن اشاره کردید
تصمیم به انجام آن گرفتم.
کار دست در تمام دنیا دارای ارزش و اهمیت والایی است،
نمونههایی از این مهم را میتوان در صنعت فرش به وفور دید، فرشهایی که با قیمتهای
بسیار بالا در ایران و تمام جهان خواستار دارد و خرید و فروش میشود.
برای مثال میتوان به ویولنهای دستساز اروپایی اشاره
کرد که قیمت هایی غیرقابل مقایسه با ویولنهایی دارند که در کارخانهها تولید
انبوه میشوند.
سازندگان ساز سهتار برای ساختن این آلت موسیقی از چوب توت
و گردو استفاده میکنند، چوبهایی که باید حداقل 200 سال عمر داشته باشند، جدا از
زحمت تهیه و نگهداری و آمادهسازی، باید اشاره کرد که چوب توت سم آرسنیک دارد و
سیانور تولید میکند، تمام این هنرمندان به نوعی با مشکلات تنفسی، آلرژی و ...
مواجه هستند.
در تمام جهان کار دست را بی قیمت میدانند و علاوه بر
ارزش معنوی آن بهای مادی زیادی برایش قایل میشوند.
نگاه من به این حرفه هرگز نگاه مادی نبوده و با توجه به
شرایط جامعه و مسایل مادی که همه ما کم و بیش با آن سر و کار داریم سعی کردم جانب
انصاف را رعایت کنم اما به هر حال من هم بعنوان یک هنرمند دارای خانواده و مسئولیتهای
مربوط به اداره آن هستم لذا نمیتوانم بگویم چون به این کار عشق میورزم پس کارم
را با قیمت کم ارایه کنم.
به نظر شما استقبال جوانان از موسیقی و ساز ایرانی در
حال حاضر چگونه است؟
جایی از استاد حسین علیزاده شنیدم در هیچ دورهای از تاریخ
موسیقی، تا این حد مردم و علیالخصوص جوانان از موسیقی سنتی استقبال نکردهاند، من
هم معتقدم همینطور است.
از میان ساز سازان قدیمی شما کدام یک را بیشتر میپسندید؟
من سازهای استاد کمالیان و استاد هاشمی را بیش از سایر
سازها دوست میدارم و بسیار تحت تاثیر ایشان هستم. البته بنده اکنون همزمان چهار
شیوۀ شاخص سهتارسازی را اجرا میکنم که این چهار شیوه شامل شیوۀ اساتید کمالیان،
هاشمی، عشقی و استاد فرج الله است و با این کار قصد داشتهام که سلیقههای صوتی
گوناگون را در سهتارنوازی مدنظر قرار دهم و در آینده برای کامل کردن این مجموعه
قصد دارم که شیوۀ حاج طاهر را هم به کار گیرم تا در کنار شیوۀ استاد فرج الله رنگ
صوتی ارائه شده از سهتارهای قدما در این مجموعه کاملتر شود.
شما تغییراتی در چهره ساز ایجاد کردید و این تغییرات نه
تنها اصالت ساز سهتار را از بین نبرد بلکه فرم سنتی و تاریخی آنرا به گونهای
عالی حفظ کرد. به طور کلی نظر شما در مورد اینگونه تغییرات یا سازهای ابداعی چیست؟
به عقیده بنده تمام اتفاقاتی که در تاریخ بشریت رخ داده
است نیاز بشر بوده است. در واقع نیاز، مادر ابداعات مختلف بوده است، پس اگر در
حوزه موسیقی و ساز هم تغییر و تحول یا ابداعاتی صورت گرفته حتما نیاز روح زمانه یا
همان سلیقه مردم بوده است، هیچ کس نمیتواند مانع این روند باشد و طبیعتا این سیر
ادامه خواهد داشت، این امر در هر دورهای از تاریخ بستگی به نیاز اساتید موسیقی،
اساتید سازنده ساز و مردم دارد که البته شاید هم خیلی ارادی صورت نگیرد و همه
عوامل دست به دست دهند تا تحولی در چهره و صدای سازها ایجاد شود.
شنیدم اخیرا کتابی در خصوص تاریخچه ساز سهتار در دست
تهیه دارید.
بله مدتی است به همراه دوست دانشمندم جناب آقای دکتر بهنام
اکبری تحقیقاتی در این زمینه داشتهایم. سابقه این ساز شاید برگردد به پیش از
اسلام، ما در کتاب قابوسنامه (قرن سوم هجری) با کلمه «سهتا» مواجه شدیم و این
نشان از آن دارد که سهتار پیشینهای بسیار قدیمیتر از آنچه تصور میشود دارد،
اطلاعات جامعی از ساز سهتار را در کتابی با عنوان دایرهالمعارف سهتار و سهتارسازی
به زودی منتشر خواهیم کرد.
استاد، کار کانون سازسازان به کجا رسید؟
متاسفانه اعضای کانون با هم نساختند و به اصطلاح هر کدام
ساز خود را میزدند، منیتها مانع شکلگیری درست این انجمن شد و نهایتا این فعالیتها
ره به جایی نبرد. البته در این میان افرادی هم بودند که با یکدلی و همدلی قصد کمک
داشتند.
از وقتی که برای گفتوگو در اختیار ما قرار دادید بینهایت
سپاسگزاریم.
از مجالی هم که شما و همکارانتان برای موسیقی
و سازسازی فراهم آوردید به نوبه خود سپاسگزارم.
...کسی که موج اعتبار هنر او در ان سوی دنیا هم دیده میشود
ضمن گرامیداشت وسپاس از کار ستودنی دیباچه برای معرفی چنین اساتیدسازنده سازهای سنتی که سهم بزرگی درزنده نگهداشتن موسیقی اصیل ایرانی دارند،امیدوارم دراین راه پیوسته واستوار وپیروز باشیدوبا معرفی این هنرمندان
جبران گوشه ای از زحمتهای این بزرگان زحمت کش باشد