به گزارش دیباچه، زهره براتی (مادر این خانواده مشهدی) که
این راهپیمایی طولانی را با شعار "ما حق داریم آوازهای سرزمین مادری را در شهرمان
بشنویم" انجام دادهاند؛ گفت: ما به تازگی سفر حدودا
دو ماهه خودمان به دور ایران برای حمایت از موسیقی نواحی و مقامی و در اعتراض به لغو
کنسرتها را به پایان رساندهایم و در پایان این سفر، نامهای را خطاب به دکتر روحانی
رئیس جمهور محترم از طریق مدیرکل امور استانهای وزارت ارشاد ارسال کردهایم.
براتی که پزشک است، در ادامه افزود: این
سفر 56 روزه که از شهر مشهد آغاز شده بود؛ در نهایت با بازگشت به مشهد پایان یافت.
روز (دوشنبه 3 مهر) ما توانستیم با مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی دیداری
داشته باشیم. در این دیدار درباره این راهپیمایی و اهداف آن گفتگو کردیم و توضیح دادیم
که این کار را بدون هیچگونه وابستگی به نهاد یا جای خاصی و تنها به عنوان شهروندان
این شهر انجام دادیم.
وی همچنین عنوان کرد: این در حالی است که
ما در آخرین مرحله سفرمان یکبار دیگر به تهران آمدیم تا نامهای را که به دکتر روحانی
رئیس جمهور محترم کشورمان نوشته بودیم، به دست ایشان برسانیم. از این رو نامه را به
آقای احمدی مدیرکل امور استانهای وزارت ارشاد دادیم تا آن را به دست ریاست جمهور برسانند.
مادر این خانواده مشهدی درباره هدفشان
از این سفر طولانی گفت: ما هدفمان از این راهپیمایی این است که میخواهیم بگوییم به
عنوان یک خانواده ایرانی نمیخواهیم بچههایمان ریشههایشان را فراموش کنند. مثلا خود
من پدرم کرد و مادر ترک هستند اما به هیچیک از این دو زبان مسلط نیستم چون هیچ وقت
این زبانها را بهطور مداوم نشنیدهام؛ بچههای ما هم اگر این موسیقی که به سرزمین
مادریشان تعلق دارد را نشنوند و فردا بهطور کامل به موسیقی و فرهنگ دیگری گرایش پیدا
کنند، هرگز نمیتوانیم به آنها خرده بگیرم. چون فرهنگ و موسیقی خودمان را از آنها دریغ
کردهایم. ما میخواستیم این حرف را به گوش همه برسانیم و شاید اگر این مسیر طولانی
را طی نمیکردیم کسی صدایمان را نمیشنید.
زهره براتی درباره بخش پایانی سفر خانوادهاش
پس از مراسم افتتاح خانه تنبور در 21 شهریور در کرمانشاه عنوان کرد: ما از کرمانشاه
به خرمآباد و در ادامه از مسیر اصفهان به شیراز رفتیم؛ در واقع در اصفهان توقف نکردیم
چون پیشتر به آنجا رفته بودیم. در شیراز هم با استاد نیا کوثری و همچنین مدیرکل اداره
فرهنگ و ارشاد ملاقات کردیم. در ادامه به تهران آمدیم و با آقای فرزاد طالبی (مدیرکل
دفتر موسیقی وزارت ارشاد) و آقای صادقینژاد دیدار کردیم و سپس نامهمان خطاب به رئیس
محترم جمهور را به مدیرکل امور استانهای وزارت ارشاد تحویل دادیم.
نامه این خانواده مشهدی که برای تحویل به
رئیسجمهور کشورمان به مدیرکل امور استانهای وزارت ارشاد تحویل داده شده؛ به این قرار
است:
"به نام خدا
جناب آقای دکتر روحانی ریاست محترم جمهوری
با عرض سلام و ادب و احترام
شاید مارا دیده باشید، مادر و پدر مشهدی
با دو کودک خردسال ۴ و ۶ ساله در جادههای ایران. بله ما همان خانواده
مشهدی هستیم که دوماه قبل در اعتراض به لغو کنسرتها در شهرهای استان خراسان و حمایت
از موسیقی نواحی و مقامی، ایرانگردی را شروع کردهایم و به اکثر شهرهای ایران سفر کردهایم.
سفر آسانی نبود؛ مطمئنا برای کودکانمان
نیز سفر آسانی نبود. آنها تب کردند، مسموم شدند، مشکل گوارشی و تنفسی پیدا کردند. اما
چرا؟ مگر خواسته ما چه بود؟
من پزشک هستم و همسرم شغل آزاد دارند و
هیچکدام هم دستی بر ساز نداریم. ولی همیشه ما زیباترین آوازها را در این سرزمین شنیدهایم.
موسیقی قبل از تولد، به گوش ما رسیده است؛
وقتی در بطن مادرمان بودهایم. ضربان قلب مادر با ریتمی کوبنده و در عین حال آرامشبخش
تا بدو تولد برای ما نواخته است. به دنیا که آمدیم اگر مادرمان لالایی نمیخواند، به
خواب نمیرفتیم. ظهر که از دبستان برمیگشتیم تا دفترمان را پخش اتاق کنیم و مشق بنویسیم،
مادرمان در آشپزخانه، بدون خواندن آواز، آشپزی نمیکرد. دبستان ما با سرود "آمریکا،
آمریکا ننگ به نیرنگ تو" گذشت و جوانیمان با تار استاد عثمان خوافی و "نوایی،
نوایی ..."
دهه فجر برای ما یعنی سرود"الله الله
تو پناهی بر ضعیفان..." و ماه رمضان ما بدون اذان زنده یاد موذنزاده اردبیلی
و ربنای شجریان انگار حجم بزرگی کم داشت.
عاشورای ما ساز دارد، آواز دارد، تئاتر
و نمایش خیابانی دارد.
تمام لحظات زندگی ما پر از آوای موسیقی
ست، صدای جویبار، صدای باد وقتی لابلای برگ درختان میپیچد و صدای باران که ما را به
پشت پنجره میکشاند.... تا اینکه دوباره کودک
شده و با لالایی مادرمان در آرامستانی به خواب ابدی فرو برویم.
موسیقی در روح فرهنگ ایرانی جای دارد و
ما آوا و نغمههایی را در سرزمین مادریمان شنیدهایم، که دیگر هیچ موسیقی غربی نمیتواند
در برابرش حرفی برای گفتن داشته باشد یا گوش جان ما بخواهد آن را بپذیرد.
دخترمان؛ باران قرمه سبزی مادرش را به هر
فست فود و پیتزایی ترجیح میدهد.
باران ۶ ساله
و کوروش ۴ سالهی
ما، نماینده مادر و پدرهای فردای ما هستند. آنها میخواهند به گوش جان فرزندانشان،
آواهایی که در سرزمین مادری شنیدهاند، زمزمه کنند.
این خواسته کوچک و این لذت بزرگ را از آنها
دریغ نکنید، پس:
""ما حق داریم آوازهای سرزمین مادری را در شهرمان
بشنویم
آقای دکتر روحانی لطفا حمایت کنید.
...دخترمان باران دلش برای لالایی مادربزرگش در مشهد
و صدای نقاره حرم تنگ شده است.
خانوادهای از مشهد-ایران مهرچیان"
این خانواده مشهدی سفر خود را از بارگاه
مقدس امام رضا (ع) آغاز کردند و در طی این سفر از مشهد به خواف، تایباد، تربت جام و
نیشابور رفتهاند سپس به تهران آمده و با شهرام ناظری و حافظ ناظری ملاقات کردند. آنها
در ادامه سفر خود به سمت قم، کاشان، اصفهان، قزوین، زنجان و ارومیه حرکت کردند.
این خانواده در ادامه به ارومیه رفته و
با استاد دهقان ملاقات کردند. همچنین در تبریز به دیدار اسفندیار قرهباقی رفته، در
تبریز با علیرضا قربانی و در اصفهان با سالار عقیلی دیدار کردند. سپس سفر خود را به
کردستان ادامه دادند.
این خانواده مشهدی چندی پیش برای دیدن مراسم
افتتاح خانه تنبور به روستای بانزلان از توابع کرمانشاه رفتند. آنها معتقدند بسیاری
از مردم مشهد نیز مانند آنها؛ هم به شعائر مذهبی اعتقاد دارند و هم به فرهنگ موسیقی
کشورشان؛ اما این خواسته آنها آنگونه که باید و شاید؛ مورد توجه قرار نمیگیرد.
احمد مهرچیان سرپرست این خانواده مشهدی
پیشتر نیز گفته بود: "این راهپیمایی با پای پیاده و با یک کوله
صورت میگیرد که اصلاحا به آن "بک پکر(کولهگرد)" میگویند. در این نوع مسافرت،
افراد ملزوماتشان را در یک کوله قرار میدهند و با پای پیاده مسافرت میکنند؛ البته
گاهی سوار کامیون یا تریلی هم میشوند اما به هیچ عنوان از اتوبوس و مینیبوس و اتومبیلهای
سواری استفاده نمیکنند."