به گزارش دیباچه، بیشتر
بزرگسالان با عنوان «کتاب جنگل» و داستان این کتاب و انیمیشن های ساخته شده از روی
آن آشنایی دارند و کمتر کسی است که کمیک استریپ یا انیمیشن ساخته شده «کتاب جنگل» در
دهه ۶۰ میلادی
توسط استودیو والت دیزنی را ندیده باشد یا از آن بی خبر باشد. نویسنده این کتاب جوزف
کیپلینگ انگلیسی است که در سال های آغازین قرن بیستم از دنیا رفت؛ کسی که زاده هندوستان
ولی از یک خانواده کاملا انگلیسی بود.
داستان این کتاب دستمایه خوبی برای ساخت
انیمیشن بوده و استودیو دیزنی نیز بهره کاملی از این موضوع برده است. نخستین نسخه سینمایی
این انیمیشن در سال ۱۹۶۷ ساخته
و اکران شد. بودجه ساخت این فیلم در آن زمان ۴ میلیون
دلار بود که در گیشه ها با موفقیت خیره کننده ۵۰ میلیون
دلاری مواجه شد یعنی بازگشت تقریبا ۱۲ برابری
سرمایه ساخت فیلم در آن زمان که خبری از رسانه های نوین٬ شبکه های اجتماعی و نظایر
این موارد نبود.
و اما نسخه جدید سینمایی از همان کتاب نیز
در سال ۲۰۱۶ به معرض
نمایش در آمد، فیلمی که بودجه ساخت آن ۱۷۵ میلیون
دلار اعلام شد. «کتاب جنگل» به مدد بهره گیری از تاریخچه موفق نسخه قبلی خود و با اتکا
به متن آشنای کتاب برای مخاطبان آمریکایی و اروپایی توانست موفقیت تقریبا یک میلیارد
دلاری را رقم زده و رقم فروش ۹۶۶ میلیون
دلار را در گیشه ها محقق کند.
هر چند که در برابر نمایش ماجرای تکراری یک داستان که آن را از قبل
مطالعه کرده اید چه موضعی می توان گرفت؟! از این رو مخاطبان مشتاقی که کتاب «داستان
جنگل» را خوانده بودند یا از محتوای داستان آن آگاه بودند و یا موفق به دیدن نسخه قدیمی
انیمیشن دو بعدی دیزنی شده بودند با اشتیاق فراوان از این فیلم استقبال کردند و این
رقم خیره کننده فروش را به وجود آوردند.
«کتاب جنگل» مورد استقبال گرم مخاطبان و منتقدان
قرار گرفت و در حقیقت به دلیل تاریخچه مناسبی که در افکار عمومی داشت موضع زیادی راجع
به آن گرفته نشدتکرار یک نسخه دیگر از اثر سینمایی اگر با دقت و ظرافت و رعایت اصول
حرفه ای همراه باشد می تواند تکرار موفقیت باشد. این فرمولی است که توسط هالیوود به
دفعه های زیاد مورد استفاده قرار گرفته است و امروزه ما شاهد فیلم های دنباله داری
هستیم که گاهی تا ۶ نسخه
از روی آن ساخته می شود و داستان نیز در آن ادامه می یابد. از این موارد می توان به
«ارباب حلقه ها»٬ «هابیت»٬ «ماموریت غیر ممکن»٬ «مرد عنکبوتی»٬ «بتمن» و ... اشاره
کرد که نشان می دهد لزوما تکرار یک اثر یا دنباله دادن به داستان خاتمه یافته در نسخه
قبلی یک فیلم به معنی شکست نخواهد بود.
داستان فیلم
داستان فیلم در جنگل های هندوستان رخ می
دهد. جایی که یک پسر ساده هندی به نام موگلی در میان جنگل زندگی می کند و با حیوانات
آنجا رابطه دوستانه ای دارد. او در میان یک گله گرگ بزرگ شده است. یک پلنگ سیاه که
او را در سنین کودکی در جنگل بی پناه پیدا کرده بود و باگیرا نام دارد موگلی را به
این گله گرگ سپرده است. اوضاع زندگی موگلی مناسب به نظر می رسد و او در میان گله گرگ
ها و جنگل به راحتی زندگی می کند اما خشکسالی از راه می رسد و حیوانات جنگل طبق قرار
قبلی٬ توافق می کنند تا درندگان و حیوانات گیاهخوار به صورت صلح آمیز در کنار برکه
آب تشنگی خود را رفع کنند اما سر و کله ببر یا شیر خان که سلطان جنگل و شخصیت شرور
داستان است، پیدا می شود.
او نسبت به بودن موگلی به عنوان بچه آدم
در جنگل اعتراض می کند و وعده کشتن او را می دهد اما اینک در شرایطی قرار دارد که نمی
تواند اینکار را انجام دهد. در مقابل آکیلا سردسته گله گرگ ها که از او مراقبت می کند
برابر تهدید او می ایستد و اعلام می کند که او جزیی از گله گرگ ها است. با گذشت زمان
و بارش های موسمی، خشکسالی از میان می رود و در نتیجه توافق صلح میان حیوانات اهلی
و وحشی نیز منقضی می شود در نتیجه گله گرگ ها که خود را در برابر خطر شیر خان می بینند
مشورت می کنند تا در این باره به یک نظر جمعی دست یابند اما موگلی تصمیم می گیرد با
رفتن خود خطر را از گله گرگ ها دور کند.
باگیرا او را دوباره راهنمایی می کند و
این بار او را به سمت دهکده انسان ها می برد تا جان او را حفظ کند. در میان راه شیرخان
به باگیرا حمله می کند و موگلی نیز می گریزد و در میان اعماق جنگل بعد از رهایی از
چنگال یک مار خطرناک با یک خرس تنبل به نام بالو دوست می شود. خرس او را به عنوان یک
دوست می پذیرد و موگلی هم غذا و خوراک او را فراهم می کند. بعد از مدتی موگلی که زندگی
آرامی را در کنار بالو سپری می کند با باگیرا مواجه می شود. باگیرا بعد از نبرد با
شیرخان به دنبال موگلی می گردد تا او را پیدا کند اما حالا که از نرفتن او به دهکده
انسان ها حسابی عصبانی است تصمیم می گیرد تا او را به آنجا ببرد که با دزدیدن موگلی
توسط دسته میمون ها شرایط داستان تغییر می یابد. سلطان میمون ها تلاش دارد تا موگلی
را مجبور کند آتش را برای او فراهم کند. در میان حیوانات جنگل، آتش نمادی از قدرت انسان
به شمار می رود و انسان ها را موجوداتی خطرناک می دانند که با داشتن آتش یا به قول
آنها گل سرخ می توانند جنگل را از میان ببرند.
موگلی در برابر درخواست او مقاومت می کند
تا اینکه باگیرا و بالو خرس از راه می رسند و موگلی موفق به فرار می شود. در تعقیب
و گریز میان موگلی و پادشاه میمون ها او متوجه می شود آکیلا رییس گله گرگ ها توسط شیرخان
کشته شده است و به خاطر کتمان این موضوع توسط باگیرا از او نیز عصبانی می شود و تنهایی
راه جنگل را در پیش می گیرد تا با شیرخان نبرد کند. موگلی دزدکی وارد یک دهکده انسان
می شود و با دزدیدن یک مشعل به سراغ شیرخان می رود.
اما بر اثر بی احتیاطی او جنگل نیز طعمه
آتش می شود. در رویارویی نهایی میان موگلی و شیر خان حیوانات جنگل هم حضور دارند و
به دلیل آتش سوزی جنگل از موگلی دوری می کنند اما او مشعل خویش را خاموش می کند و به
نبرد شیرخان یا ببر می رود. گرگ ها و باگیرا و بالو به حمایت او با شیرخان درگیر می
شوند تا او بتواند به درون جنگل و میان آتش فرار کند. در جریان نبرد، شیر خان موگلی
را تعقیب می کند و در نهایت بر فراز آتش و روی شاخه های درخت با همدیگر روبرو می شوند.
در لحظه نهایی که شیرخان قصد کشتن موگلی را مانند پدرش دارد در دام نقشه هوشمندانه
موگلی می افتد و در درون آتش افتاده و از بین می رود. در انتها موگلی رییس گله گرگ
ها می شود و در کنار باگیرا و خرس زندگی خوشی را سپری می کنند.
تحلیل و نقد محتوایی
اندیشمندان و دانشمندان در هر جامعه از
داستان سرایی برای روایت اهداف و آرمانهای خود و ارزش های مورد نظرشان در جامعه یا
تبیین نظریه خویش استفاده کرده اند. «قلعه حیوانات» اثر جورج اورول مصداقی از این موضوع
است. نظم اجتماعی٬ عدالت٬ سرنوشت و زندگی جمعی و فردی مواردی هستند که در این بستر
از اهمیت به سزایی برخوردار است. در داستان کیپلرینگ در ظاهر یک عدم تجانس میان موگلی
و جامعه جنگل دیده می شود اما با دقت می توان این عدم تجانس را کنار زد و با مفهوم
اصلی داستان که در تار و پود آن دیده می شود آشنا شد که همان جامعه تمثیلی است. گرچه
نمی توان به سادگی این تعابیر را پذیرفت و یا از کنار دیگر استعاره ها و تفاسیر برگرفته
از این فیلم و داستان «کتاب جنگل» نیز گذشت لیکن منطقی ترین تأویل و برداشت از این
داستان نمایش یک جامعه طبیعت گرا بر مبنای غرایز و نیازهای جسمی است که با یک عضو متفاوت
مواجه هستند.
در اینجا با پسر بچه ای که در طبقه بندی
جامعه جنگل جزو هیچ یک از حیوانات و یا دسته بندی آنها نمی گنجد مواجه هستیم. موگلی
عضوی است که تلاش می کند تا در این جامعه پذیرفته شود و جزیی از آن گردد. جامعه جنگل
بی رحم است و در صورت تخطی از قوانین یا عدم تطابق با شرایط آن کشته شدن و از بین رفتن
حتمی است. در این احوال موگلی به یاری گله گرگ ها زنده مانده است. در واقع موگلی و
سرنوشت او شعار اصالت طبیعت و توجه به غرایز را دارد. هنگامی که موگلی قصد دارد تا
با ببر شرور مبارزه کند به میان دهکده انسان ها می آید تا مشعل را بدزدد و موفق به
انجام این کار می شود اما تا پایان فیلم او هیچ گاه به میان انسان ها باز نمی گردد.
در واقع این کار نشان از انتخاب او و ارجحیت داشتن حیوانات نسبت به انسان ها برای زندگی
است که به خودی خود یک نکته منفی به شمار می رود اما این موضوع در تمدن غرب و فرهنگ
آن رایج است.
از نگاه طبیعت گرایانه این غرایز است که
برتری و اهمیت دارد. در واقع موگلی به عنوان انسانی که به عنوان یک حیوان زیست می کند
به جنگل بر می گردد وگرنه واضح است که روش زندگی انسان ها چگونه است و این موضوع در
طول فیلم چند بار توسط ببر شرور مورد اشاره قرار می گیرد اما در برابر این داستان در
تاریخ کشورمان نیز نمونه ای دیگر داریم و آن داستان «زنده بیدار» یا «حی ابن یقظان»
است. این داستان بنا به گفته مورخان و کارشناسان امر حاصل تلاش دانشمندان تاریخ ایران
است. حی ابن یقظان نیز مانند موگلی یتیم است و در میان جنگل بزرگ می شود اما در انتها
این سرنوشت سخت او را تبدیل به یک دانشمند مشهور می کند. برخلاف موگلی و «کتاب جنگل»
بازگشت به اصل خویش و جامعه بشری در داستان حی ابن یقظان اتفاق می افتد.
اما با این وجود «کتاب جنگل» به دلیل کارگردانی
و شخصیت پردازی خوب و استفاده از صداپیشگان کاملا مشهور مانند بیل مورای٬ بن کینگزلی٬
اسکارلت جوهانسن و ادریس آلبا و استفاده از توان فنی استودیوهای مشهوری چون Weta در تولید
انیمیشن های این فیلم (مخصوصا حیوانات فیلم) تصویری را نمایش می دهد که مخاطب به دیدن
آن رغبت دارد.
هر چند گاهی اوقات شخصیت های داستان سطحی
و ضعیف می شوند اما با این وجود به خاطر داستان ادامه دار «کتاب جنگل» فیلم کشش خود
را با استفاده از این عوامل تا انتها نگاه می دارد.
«کتاب جنگل» نسخه ای جدی تر و بی رحم از فیلم قبلی
خود است و استفاده از تکنولوژی های جدید در تولید انیمیشن به جای نمایش یک فضای لطیف
دنیایی بی رحم و عاطفه را نشان می دهد که زنده ماندن در آن به شرط تطبیق یافتن است.