به گزارش خبرنگار سینمایی پایگاه خبری دیباچه، «ایتالیا ایتالیا» نخستین فیلم کاوه صباغ زاده
است. این فیلم پیش از آنکه فیلم خوب یا بدی باشد اثری آبرومند است که قصد دارد
بدون پناه بردن به فضاسازی های کلیشه ای، موقعیت های دم دستی و دیالوگ های سخیف
مخاطب را شاد می کند. اثری خیال انگیز که از آغاز تا پایان لبخند بر لب تماشاچی می
نشاند و گاه او را به فکر فرو می برد.
«ایتالیا ایتالیا» قصه زندگی نادر برف کوبانی با بازی حامد کمیلی است نویسنده
و مترجمی که عاشق زبان و فرهنگ ایتالیایی است بی آنکه به
این کشور سفر کرده باشد؛ آدمی که برندهای ایتالیایی می پوشد، موسیقی های ایتالیایی
گوش می دهد، غذای ایتالیایی می پزد و ادبیات ایتالیا را دنبال می کند و رویای
ایتالیا را در سر می پروراند.
نادر برف کوبانی به وسیله دوست بازیگرش که
همایون ارشادی است و در فیلم نقش خودش را بازی می کند، برای بازی در فیلمی به پروژه
ای در دست تولید معرفی می شود و در همان دقایق نخست به دستیار کارگردان فیلم، برفا
آسمانی با بازی سارا بهرامی دل می بندد و بالاخره اینکه رابطه
شکل می گیرد و به ازدواج ختم می شود.
پس از ازدواج نادر و برفا با وجود تناقض های ریز
و درشت رابطه را ادامه می دهند و مخاطب را در روزمرگی زندگیشان سهیم می کنند. برفا
که آرزوی ساخت اولین فیلم بلندش را دارد کاراکتری است که نگاه هنرمندانه در رفتار
او موج می زند و هرچه می گذرد این منش هنرمندانه و البته روشنفکرانه در او پررنگ ترمی شود و بالاخره
کار را به جایی می رساند که ترجیح می دهد بی آنکه از نادر طلاق بگیرد از او جدا
زندگی کند و برای این کار دلایل خاص خودش را دارد. دلایلی که نادر را متعجب می
کند.
بی شک «ایتالیا ایتالیا» اثر جسورانه ای است
زیرا کمتر کارگردانی را می توان سراغ داشت که در قدم نخستین به سراغ ساخت فیلمی
برود که در عین ملودرام بودنش، کمدی و موزیکال نیز هست.
نکته جالب فیلم اینکه صباغ زاده در نگارش
فیلمنامه گوشه به چشمی سینما داشته و علاوه بر آنکه تلاش کرده مخاطب را با فضا و
حال و هوای سینما آشنا کند از وقایع سال پیش سینمای ایران می گوید که حضور علی
ملاقلی پور و همایون ارشادی و عوامل پشت صحنه سینما گواهی است بر این ویژگی! ویژگی
از آن جهت که صباغ زاده مرور سینمای ایران را موازی با قصه اصلی فیلمش پیش برده و
گاه برای تکمیل درام از آن سود برده است.
«ایتالیا ایتالیا» اما کاستی هایی نیز دارد که
مهم ترین آن عدم وجود کنش در کل فیلمنامه و در نهایت فیلم است. در فیلم هیچ اتفاق
خاصی رخ نمی دهد و گره گشایی به معنی واقعی وجود ندارد و هرچه هست موقعیت های گاه
کمدی و گاه جدی است که توسط نادر و برفا
خلق می شود به همین دلیل است که فیلم پایان مشخصی ندارد و احتمالا مخاطب پس از
دیدن فیلم باید برای به خاطر آوردن چگونگی پایان یافتن آن کمی فکر کند!
بخش موزیکال فیلم نیز با آنکه سلیقه شخصی
کارگردان است اما تا حدودی در اثر حل شده و در نهایت باعث انبساط خاطر مخاطب می
شود که همین راضی نگه داشتن مخاطب توجیه خوبی برای وجود کلیپ های موجود در فیلم
است.
در پایان باید گفت کاوه صباغ زاده قدم اولش را
درست برداشته و اثر خوش ساختی را تولید کرده است. به امید اینکه این فیلم مورد
استقبال مخاطبان قرار گیرد و گیشه خوبی داشته باشد تا صباغ زاده برای ساخت فیلم
بعدی اش خیلی معطل نشود.
یادداشت وحید خانه ساز