دیباچه:نمایش «همان باش که نیستی»، در جنبشی، تئاتر را به چالش می کشد ، نظیر واگنر . دلیل انتخاب واژه تئاتر خشونت در مجموع ، به خاطر کمبود واژه است گه از تئاتر امروز فراتر است . تئاتر خشونت تئاتری ست که از بی رحمی سخن می گوید نه به گفته آرتو،خون. این نوع تئاتر برای اجرا کننده بسیار پر مشقت است چراکه بحث بر سر تکه کردن اجزای بدن هم نیست ، بحث از بی رحمی است که بسیار هولناک تر از اینهاست.
آنتونن آرتو Antonin Artud یکی از اولین نظریه پردازان جنبش سورئالیسم در ده 1390 است و ایده تئاتر خشونت از ابتکارات اوست . وی با دیدن حرکات موزون در خلسه و چیزی شبیه به کاتاکالی هندی به این سبک نزدیک شد . آنچه برای او جذاب بود تفاوت های این نوع نمایش با تئاتر فرانسه و اروپا بود که دیالوگ و دکلاماسیون افراطی در آن وجود داشت و به قربانی شدن اجرا و ژست تئاتری می انجامید.
سبک تئاتر خشونت آرتو ، از بدویت تئاتر بالی که نظم و بی خشونتی ظاهری تئاتر را به چالش میکشید برخوردار بود.
از وجوه تشابه آثار وی با نمایش «همان باش که نیستی» از سامان ارسطو ، می توان به علاقه به انقلاب درونی و سیر اندیشه درون به بیرون یاد کرد.دیگر اینکه سامان ارسطو در این نمایش همچون آرتو از تاثیرهای کلامی می کاهد و بیشتر به تصاویری می اندیشد که می توانند تئاتر را از مقوله زمان و مکان فراتر ببرند.
«همان باش که نیستی»، در جنبشی، تئاتر را به چالش می کشد ، نظیر واگنر . دلیل انتخاب واژه تئاتر خشونت در مجموع ، به خاطر کمبود واژه است گه از تئاتر امروز فراتر است . تئاتر خشونت تئاتری ست که از بی رحمی سخن می گوید نه به گفته آرتو،خون. این نوع تئاتر برای اجرا کننده بسیار پر مشقت است چراکه بحث بر سر تکه کردن اجزای بدن هم نیست ، بحث از بی رحمی است که بسیار هولناک تر از اینهاست.
دیگر مقوله قابل توجه در این نمایش همذات پنداری است که مخاطب با اثر پیدا میکند.همذات پنداری همان مفهوم بزرگی است که در سایکودرام ( تئاتر درمانی ) نقطه اوج شناخته می شود.همان جایگاهی که روان درمان به بیمار تبدیل میشود و در این قبیل نمایش ها نیز اجراگر به بیمار تبدیل می شود تا تماشاگر با دیدن بیماری خود درمان شود. اینک این موضوع مطرح می شود که سامان ارسطو با پرداختن به معضل ترنسکشوال ها توانست به درمان روانی آنها کمک کرده و آنها را ناخودآگاه به آرامش برساند.
در این نمایش آنچه بیش از همه به چشم میآید مساله دوری از عادات است.همان مساله مهمی که آرتو در نظریاتش به صورت ذهنی به ترک آنها پرداخت که این شکست نظریههای دریدا و فوکو بود.
ارسطو با دقتی ویژه در کارگردانی و پرداخت به موضوع مورد بحث جامعه ترنسکشوالها که از سمت جامعه کل نادیده و حتی مورد بی مهری قرار گرفته اند ، نگاهی عمقی و چالشی را در مخاطب ایجاد می کند . وی چونان آرتو ، که جنون را مختص جامعه ایی می داند که میل شنیدن ندارد با توجه به اینکه حتی در هفته پرفورمنس منتخب شد ، اما با بی مهری تالار مولوی اجازه اجرا به او داده نشد و نتوانست از جایزه اش استفاده کند . و این یعنی تطابق دواندیشه در غرب و شرق
نمایش همان باش که نیستی ، تنها قصه یک درد و یک انسان نیست . قصه تمام مردمی است که به واسطه شبیه دیگران نبودن مورد بی مهری قرار می گیرند . دیدن این نمایش انسان را به چالش وا می دارد ، چالشی میان خیر و شر و قضاوتهای سطحی و غرض ورزانه.
هدیه رحمتنژاد