دیباچه: با نزدیک شدن به زمان اکران «فروشنده» یک سایت خبری-تحلیلی که به عنوان اولین رسانه حمله کننده به فیلم اصغر فرهادی فرمان آتش را صادر کرده و با دستور کار قراردادن کلید واژه بیغیرتی برای رسانههای هم طیف به طرز کاملا حرفهای و هوشمندانهای کلید واژه مورد نظر خود را در طیف وسیعی از رسانههای همفکرش به شکل یادداشت،تحلیل،نقد و حتی گفتوگو نهادینه کند و از سوی مقابل نیز به واسطه حمایت لیدر جریان دلآرام فرهنگی، کمپینی در حمایت از فیلم جدید فرهادی راه افتاده است.
کسانی که مخاطب جدی موضوعات فرهنگی هستند حتما دو واژه «دلواپس» و «دلآرام» را به وفور شنیدهاند. واژههایی که یکسالی میشود وارد فضای ادبیات نوشتاری ما شده است و طبیعتا از هر کدام به دو طیف سیاسی خاص منصوب هستند.
اما مدتی است جنگ قدرت بین این دو جریان وارد عرصه جدیدی شده و عرصه فرهنگ و سینما محل مجادله جدی بین این دو طیف سیاسی اما با نام جدید دلواپس و دلآرام شده است. دلواپسان سیاستهای فرهنگی دولت را عاملی برای تهاجم فرهنگی میدانند و دلآرامان نیز با انتقاد از رفتار گروه مقابل فشارهای سیاسی را دلیلی بر عدم اجرای تمام و کمال برنامههای فرهنگی خود که واکاوی این موضوع و بیان مصداقهای آن شاید نیاز به چندین و چند یادداشت جداگانه داشته باشد.
اما آن چیزی که در میان این جنگ قدرت فرهنگی به وضوح دیده میشود، بحث هدایت و لیدری ماجرا است. امروز اگر بخواهیم ماجرای تقابل این دو طیف را در اکران یا عدم اکران فیلمی و یا برگزاری و عدم برگزاری کنسرتی بدانیم مصداق بارز کجراهه رفتن است. امروز برخی از رسانهها میکوشند تا لیدری هرکدام از دو طیف مقابل را برعهده بگیرند و با ایجاد جو و هیاهو سایر رسانهها را دنبال خود بکشند و انصافا هم که تاکنون در این نقشه راه موفق هم بودهاند.
رسانهای از جریان دلواپس شروع به انتقاد از جشن حافظ، لانتوری،فروشنده و ... میکند و در مقابل نیز رسانهای از جریان دلآرام بار دفاع از این ماجرا را بر دوش خود احساس میکند و عرصه رسانه تبدیل به جنگی تمام عیار میشود و البته که در این جنگ متاسفانه در برخی مواقع ادبیات هم قربانی میشود.
با قبول این موازنه قدرت و تغییر قدرت در بدنه دو طیف دلواپس و دلآرام به راحتی میتوان پی برد که ابتکار عمل در حال حاضر از دو طیف در اختیار دو سایت خبری-تحلیلی است و عجیب آنکه در داخل همین دو طیف نیز هنوز تلاش میشود تا این لیدری به رسمیت شناخته نشود اما رفتار حداقل یک ماهه اخیر این رسانهها و مشاهده جهت دهی خبری آنها نشان میدهد که چگونه یک سایت ابتدا به جشن حافظ،لانتوری،فروشنده و ... انتقاد میکند و سایر رسانههای همفکر آن نیز بلافاصله وارد میدان نبرد میشوند و نشانه شناسی این جریان نشان میدهد که حداقل آن طیف سنتی که در یک ارگان فرهنگی خاص مستقر بودند دیگر نمیتوانند لیدری این جریان را انجام دهند(مصداق بارز آن حذف مطلب تند علیه فیلم فرهادی پس از مدتی از خروجی سایت این ارگان) و ابتکار بدست یک سایت مشخص افتاده است.
حالا با نزدیک شدن به زمان اکران «فروشنده» این سایت که به عنوان اولین رسانه حمله کننده به فیلم اصغر فرهادی فرمان آتش را صادر کرده و با دستور کار قراردادن کلید واژه بیغیرتی برای رسانههای هم طیف به طرز کاملا حرفهای و هوشمندانهای کلید واژه مورد نظر خود را در طیف وسیعی از رسانههای همفکرش به شکل یادداشت،تحلیل،نقد و حتی گفتوگو نهادینه کند و از سوی مقابل نیز به واسطه حمایت لیدر جریان دلآرام فرهنگی، کمپینی در حمایت از فیلم جدید فرهادی راه افتاده است.
این موازنه قدرت هرچه هست و هرچه خواهد شد نشان از یک الگوی پیشرفته رسانهای دارد که دیگر برای دو طیف مدعی داشتن رسانه کافی نیست، بلکه آنها بدنبال لیدری ماجرا و تاثیرگذاری بیشتر بر ماجرا هستند که با مروری بر اتفاقات اخیر میتوان گفت لیدر جریان دلواپس در تبیین اهداف خود توانسته کاملا موفق عمل کند.
احسان هوشیارگر
سردبیر