دیباچه: نمايش «كچلو» به كارگرداني رضا كشاورز در سالن استاد ناظرزاده كرماني در تماشاخانه ايرانشهر روي صحنه رفته است. اين اثر كه پيش از اين در تماشاخانه«آو» اجرا شده بود، برای اجرا در ايرانشهر تغييراتي كرده است.
به گزارش
دیباچه، كشاورز درباره تاثير سالن نمايش در نوع اجرا گفت: «به هرحال هر سالن نمايشي كيفيت و خصوصيات مربوط به خود را دارد. ما براي اجراي در سالن استاد ناظرزاده كرماني مجبور شديم تغييراتي در قصه، اتفاقات و چيدمان نمايش ايجاد كنيم. در واقع«كچلو» با روي صحنه رفتن در ايرانشهر 50 درصد تغيير كرد و كيفيت ديگري بر اين نمايش حاكم شد».
وي در ادامه درباره مايم و كمديا دل آرته در ايران گفت: «ما در ايران كمدي دل آرته نداريم و به جاي آن نمايش تقليد داشتيم كه به دل آرته شباهت هايي دارد. من فكر كردم چطور مي توانم كمدي دل آرته را با تقليد تركيب كنم كه هم كار نويي باشد و هم تكراري نشود. قصه اي كه ما مي خواستيم تعريف كنيم، قصه طولاني بود و چون ساختمان كمدي دل آرته براي اين كار مناسب بود، از آن استفاده كرديم. البته در صحنه هايي مايم هم وجود دارد، اما ساختار مايم به اين گونه است كه بيش از20 دقيقه نمي تواند باشد، پس براي روايت داستان طولاني حسن كچل نمي توانستيم از آن بهره ببريم».
كشاورز در ادامه افزود: «تكنيك ما برگرفته از مايم است و شوخي ها و مدل برخوردها هم به همين صورت طراحي شده است. ما هم از نمايش تقليد هم از كمدي دل آرته و هم از مايم استفاده كرده ايم تا تركيب محتوا و ظاهر همخواني داشته باشد. در استايل بازيگرها، موسيقي و... ايراني بودن اثر را درك مي كنيم و از لحاظ تكنيكي هم تكنيك هاي مايم، دل آرته، تقليد و... وجود دارد».
كشاورز در ادامه ضمن تاكيد به فانتزي موجود در قصه حسن كچل گفت: «چيدن سيب در پشت در توسط مادر حسن كچل به او انگيزه اي مي دهد تا وارد اجتماع شود و نمادي از طبيعت و وسوسه را در دل آن وجود دارد. در روايت علي حاتمي از حسن كچل هم اين فانتزي ديده مي شود و ما هم سعي كرديم به آن وفادار باشيم. هر كارگرداني براي بيان اهداف خود از ابزراها و توانمندي هاي خودش استفاده مي كند. ابزار من هم كمدي دل آرته و مايم است كه در نمايش استفاده از آن را مي بينيم».
رضا كشاورز در ادامه درباره همخواني سوژه نمايش هايش با شرايط روز اجتماع توضيح داد: «هيچگاه نمي توان وضعيت اجتماع را ناديده گرفت و بايد به روز بود و براساس شرايط جديد كاركرد. من در زمان حال زندگي مي كنم و از آنچه در اطرافم مي گذرد تاثير مي گيرم. دل آرته از ابتدا براي بيان انتقادات اجتماعي به كار برده مي شد و همه مشكلات با غصه خوردن حل نمي شود و گاهي خنده دواي دردهاي زيادي است. ما راه كاري ارائه نمي دهم فقط مشكلات و شرايط جامعه را منعكس مي كنيم و تماشاگر خودش تصميم مي گيرد كه چه برخوردي داشته باشد».