دیباچه: شاهین فرهت، آهنگساز گفت که موسیقی هنری صد درصد انتزاعی است و زبان موسیقی زبان رمز است.
شاهین فرهت؛ آهنگساز و خالق سمفونیهای دوازدهگانه در گفتوگو با خبرنگار موسیقی
دیباچه درباره موسیقی فولکلوریک و نواحی ایران خاطرنشان کرد: موسيقی فولكلوريك بستگی شديدی به نوع اقليم و آب و هوای هر منطقه دارد. در ايران، به دليل وجود دشتهای پهناور در لرستان، سرسبزی شمال كشور و كوهها و فلات مركزی، موسيقی فولكلوريك، بيشتر جنبه آوازی و ملوديك پيدا كرده است، اما آنچه به صورت هنری در ايران باقی مانده، همان موسيقی شهری است كه هنوز هم بخشی از آن، به صورت موسيقی رديف دستگاهی تدريس ميشود.
این مدیر گروه سابق موسیقی دانشگاه تهران با اشاره به آهنگسازی فرمال در ایران گفت: نوترين نوع آهنگسازی در ايران، آهنگسازی فرمال و به سبك موسيقی كلاسيك است. از جمله خصوصيات اين نوع موسيقی نو بودن آن است كه برخلاف آهنگسازی در مغرب زمين كه هشتاد سال اختلاف در نوع هارمونی و فرم در آن زياد به چشم میخورد، چندان تفاوتی در اين زمينه شامل آن نشده است. بنابراين آثار هيچ آهنگسازی در ايران، در حالی که از يكديگر بهره گرفتهاند، شبيه به ديگری نيست.
او ضمن آسیبشناسی آهنگسازی در ایران تصریح کرد: ضعف آهنگسازان ايرانی، در كمبود شناخت آنها از يكديگر است. بيشتر آهنگسازان و فارغالتحصیلان موسيقی، كمتر از فرمهای بینالمللی استفاده میكنند و بيشتر، به فرمهای فانتزی روی آوردهاند. از آنجايی كه محدوديت، همواره در قالب فرم پيش میآيد، بنابراين میتوان شاهكاری خلق كرد و احساسی را به وجود آورد كه قابل شنيدن باشد. آثار آهنگسازان ايرانی چندان در بازار جهانی عرضه نمیشود، اين در حالی است كه آثار جوانان را بايد به جهان معرفی كرد. متأسفانه، به دليل آنكه آثار آهنگسازان ايرانی به همت خودشان ضبط میشود، امكان در اختيار قرار گرفتن اين آثار، برای همگان ميسر نيست.
فرهت تاکید کرد: در يك جمعبندی كلی درباره هنر موسيقی میتوان گفت كه آهنگسازی، به طور كلی، نياز به دو فاكتور مهم دارد؛ نخست «شوق و خلاقيت» هنرمند و دوستدار هنر است كه بايد به صورت ژنتيك در فرد وجود داشته باشد و ديگری، محيط مناسب برای پرورش ذوق و شوق هنرمند است كه اگر وجود نداشته باشد، به طور حتم آثار هنری خلق نخواهند شد.
خالق «سمفونی شماره 6؛ دماوند» توضیح داد: موسيقی تنها هنر صد درصد انتزاعی است. در ديگر هنرها المانهای قابل لمس وجود دارد، مثلاً در شعر، با كلام سر و كار داريم يا در نقاشی و مجسمهسازی، المانهای تصويری وجود دارد كه همگی از طبيعت نشئت گرفتهاند، اما زبان موسيقی، زبان رمز است و به دليل ترسيمهای فضايی كه در هنر موسيقی وجود دارد، هر كس با هر زبان و فرهنگی، قادر به شنيدن و درك موسيقی است.
او در ادامه افزود: ريتم، عامل تكرار است كه زندگی از آن به وجود ميآيد، مثل شب در مقابل روز و سياهی در مقابل سفيدی؛ هر اندازه سيكلهای تكراری در موسيقی از يكديگر دورتر باشند، موسيقی غمگينتر و متفكرانهتر ميشود و هر اندازه ريتمها نزديك به هم باشند، موسيقی شادتر ميشود و تأثيرگذاری سریعتری خواهد داشت كه در درك موسيقی مؤثر است.
هرمز فرهت در پایان گفت: به طور كلی میتوان گفت، اگر فكر و انسانيت آهنگساز بكر باشد، موسيقی و اثر او تاريخ مصرف نخواهد داشت؛ زيرا هنر در طبيعت موجود نيست، بلكه در فكر و قلب بشر وجود دارد و بازتاب احساس هنرمند به بيرون است.