دیباچه: ادای دین شهرام گیلآبادی به محمد استادمحمد «تکنگاریهای محمود استادمحمد برای سکوت سپنج و رنج و گنج فرخنده» نام گرفت
به گزارش خبرنگار تئاتر
دیباچه؛ قرار است چهارشنبه، 13 مردادماه نمایشنامهخوانی «سپنج رنج و شکنج» به کارگردانی شهرام گیلآبادی در قالب دومین یادمان محمود استادمحمد در پلاتو اجرای مجموعه تئاتر شهر برگزار شود. شهرام گیلآبادی سالها از تئاتر صحنهای دور بوده است. آخرین فعالیت او در این حوزه به کارگردانی نمایش «آواز از دورترین کرانه مهآلود زمین» است که آبان و آذر سال 89 در کارگاه نمایش مجموعه تئاترشهر روی صحنه رفته بود. به همین بهانه به نگارستان شهر رفتیم و از پروسه تمرینهای این نمایشنامهخوانی گزارش تهیه کردیم که در ادامه میخوانید.
گیلآبادی: «سپنج رنج و شکنج» » ادامه محمود استادمحمد است
شهرام گیل آبادی؛ کارگردان نمایشنامهخوانی «سپنج رنج و شکنج» درباره شیوه برگزاری این نمایشنامهخوانی گفت: اسم این کار، تکنگاریهای محمود استادمحمد برای سکوت سپنج و رنج و گنج فرخنده است. درواقع این برنامه ارادتی است به محمود استادمحمد. من سالهاست که تئاتری را روی صحنه نبردهام. پس از نمایش «آواز از دورترین کرانه مهآلود زمین»، تنها دو اجرا با دانشجویان کلاسم در جشنوارههای دانشجویی داشتهام. همچنین یک تئاتررادیو نیز در جشنواره تئاتر آیینیسنتی اجرا کردیم اما کار صحنهای نداشتم. مردمی بودن استادمحمد در تمام متنهای او روشن و مشخص است. به سمت «سپنج رنج و شکنج» رفتیم و با هدایت دختر استادمحمد سعی کردیم قرائتی از این کار داشته باشیم. چون محمود استادمحمد از ما انتظار ندارند که وقتی عقربههای ساعتش روی یک عدد فیکس شد، ما برگردیم به قبل از آن زمان. از ما انتظار دارد که با تغییر دنیای خودش، ما نیز عوالم خود را در امتداد دنیای او تعریف کنیم و آن را ادامه دهیم. سعی کردیم اجرای ما از «سپنج رنج و شکنج» ادامه محمود استادمحمد باشد و این ادامه تالیف و قرائتی نسبت به این متن است. به همراه بازیگران، روی برخی از مولفه ها کار کردهایم و آن را به یک پرفورمنس تبدیل کردهایم. سعیمان بر این است که نمایش تا حدودی تعاملی باشد. درواقع سعی کردهایم امتداد استادمحمد را در زمان خودمان داشته باشیم.
گیلآبادی در ادامه درمورد رابطهاش با محمود استادمحمد گفت: محمود استادمحمد از دوستان خوب من بود و خصوصا در زمینه نمایش رادیویی بسیار به ما کمک میکرد. استادمحمد مشفقانه آمد و در زمینه نمایش رادیویی کمک کرد. حشر و نشر بسیار خوبی با او داشتم. با از دست دادن استادمحمد، یکی از نسل سترگ ایران را از دست دادهایم؛ نسل مهربان و فهمیدهای که تئاتر را فهم کرده بود، برای مردم کار میکرد، با مردم به کیف مینشست و کیفش را با مردم تقسیم میکرد. در این کیف، استادمحمد دردهای بسیاری را بیان میکند که این دردها تالیف استادمحمد از دردهای مردم است. استادمحمد دردنگار بسیار خوبی است. او همچنین در بازآفرینیهایش، مولف اجتماع تازهای است. آخرین نمایشی که محمود استادمحمد روی صحنه برده بود، با اجرای نمایش من در تئاتر شهر همزمان شده بود. هر روز یکدیگر را در مجموعه تئاتر شهر میدیدیم و با هم خوش و بش داشتیم و سر اجرایمان میرفتیم.
وی در ادامه افزود: این اجرا ادای دینی به محمود استادمحمد است. زمانی که به مانا استادمحمد گفتم که ما هم کاری اجرا میکنیم، هیچ کاری در ذهنم نداشتم اما گفتم که بالاخره یک کاری را امسال اجرا میکنیم تا به این نمایشنامهنویس و کارگردان خوب و مهربان نسل خدمتگذار مردم در فضای تئاتر ایران ادای دین کرده باشیم؛ نسل فهمیدهای که تئاتر را خوب فهمید و بهخوبی با آن ارتباط برقرار کرد و سعی کرد برای مردم کار کند.
کارگردان نمایش «سپنج رنج و شکنج» درباره پروسه انتخاب بازیگران نمایش گفت: تمام بازیگران نمایش، دانشآموختگان تئاتر هستند و صحنه را بارها تجربه کردهاند و در کنار این فعالیت، در زمینه نمایش رادیویی نیز کار میکنند. من در زمان انتخاب بازیگران، به شخصیت صدا نیز توجه داشتهام. ما خطی را دنبال میکنیم که آن خط، نیاز به صدایی با شخصیت داشت که تماشاگر هم آن را دوست داشته باشد، هم صدا برای او ارجاع معنایی به وجود آورد و هم شخصیتپردازی متن جهش پیدا کند. در متن فقط سه عنصر شخصیت زن، خانه و پدر و دیگری تماشاگر را برجسته کردهام. ما میخواهیم با تماشاگر حرف بزنیم.
صادقی: بستر مناسب برای پرورش نمایشنامهنویس فراهم نیست
شمسی صادقی درباره حضورش در این برنامه، گفت: من بازیگر رادیوتئاتر هستم و با شهرام گیلآبادی آشنایی قدیمی دارم و به همین دلیل از طرف او به کار دعوت شدم. از یکسو کار کردن با شهرام گیلآبادی برای من ارزشمند بود و از سویی دیگر حضور در نمایشنامه زندهیاد محمود استادمحمد آن هم به مناسبت یادبود و بزرگداشت او، برایم جذابیت بسیار زیادی داشت.
صادقی ضمن تایید این نکته که بهتر است در زمان حیات هنرمندان یادبود و بزرگداشت برای آنها برگزار شود، این اتفاق را اجتنابناپذیر دانست و گفت: این اتفاق از سویی به فرهنگ بستگی پیدا میکند و از سویی دیگر شرایط. مرگ زودهنگام و دور از انتظار استادمحمد نیز در این اتفاق بیتاثیر نبوده است. احساس میکنم خود استادمحمد نیز اینگونه بوده است و این مساله در آثار او حضور دارد؛ برای برخی از هنرمندان، مراسم بزرگداشت و ... با اهمیت است اما برخی دیگر در آثارشان ذوب میشوند و زندهیاد محمود استادمحمد از دسته دوم بود.
وی در ادامه افزود: اگر برای نمایشنامهنویسان مطرح ما در زمان حیاتشان رپرتواری از آثارشان توسط کارگردانهای مختلف برگزار شود سبب بالندگی میشود اما وقتی بخش دولتی اصلا در این زمینه ورود نمیکند و درواقع انتظاری از این بخش نداریم؛ چه باید کرد. در بخش خصوصی اینگونه اتفاقها میافتد مثلا موسسههایی در این زمینه ورود میکنند و اینگونه اتفاقها را رقم میزنند اما این بخش نیز با مشکلاتی دست به گریبان است.
این هنرمند عرصه تئاتر درباره شرایط امروز نمایشنامهنویسی در ایران، گفت: طی این سالها در حوزه ادبیات شاهد رشد چشمگیری نبودیم. بخشی از این مشکل به ممیزیها و محدودیتهایی که در چاپ آثار وجود دارد بازمیگردد و بخش دیگری از آن بهخاطر این است که بستر جامعه از لحاظ پرورش نویسنده فراهم نیست و این مساله نیز به دلیل بیتوجهی به مقوله نگارش به وجود آمده است. اساتید ناچارند حوزه آموزش خود را به سه الی چهار نفر محدود کنند.
محرابی: هدف از اجرای تئاتر، تاثیرگذاری و تاثیرپذیری است
فریدون محرابی؛ یکی از نقشخوانان نمایش «سپنج رنج و شکنج» درباره این نمایش، گفت: برنامه ما بیشتر نزدیک به پرفورمنس است تا نمایشنامهخوانی. درواقع اجرایی است که براساس یک اپیزود از نمایشنامه «سپنج رنج و شکنج» طراحی شده است و قرار است اتفاق بیفتد. مجموعهای تولید شده است که با طراحیای که برای نمایشنامه اتفاق افتاده است، اهدافی را دنبال میکند که آن اهداف چهارشنبه، سیزدهم مردادماه در پلاتو اجرا اتفاق میافتد. زمینه اصلی نمایشنامه محمود استادمحمد است اما کار اصلی را کارگردان انجام داده است و نمایشنامه در قالب و فرمت خاصی ارائه میشود.
محرابی در پاسخ به این سوال که خوانشهای متفاوت از آثار ادبی چه تاثیری بر روی نمایشنامهنویسان میگذارد و چه میزان میتواند تاثیرگذار باشد، گفت: نمیدانم چه تاثیری میگذارد اما مهم این است که آنچنان که فکر میکنیم درست است عمل کنیم تا آنهایی که قرار است به این دایره و جرگه بپیوندند، به ما نزدیکتر شوند. ما را پیدا کنند تا با یکدیگر دیالوگ مشترک، اهداف مشترک پیدا میکنیم. غایت اتفاقی که در تئاتر نهفته است، آموزش است. تئاتر در هر شکلش، پرفورمنس، نمایشنامه خوانی و ... فرهنگساز است. مقولهای که برای من مهم است؛ کارکرد و تاثیرگذاری است. اینکه چه تاثیری میگذاریم و چه تاثیری میپذیریم؛ الزاما هدف از اجرای تئاتر، تاثیرگذاری نیست، اینکه خودمان به عنوان تیم اجرایی از افرادی که برای دیدن نمایش میآیند و با ما تقابلی دارند، تاثیر بگیریم، اتفاق مهمی است.
وی در ادامه افزود: اتمسفری که ساخته میشود، به من و مخاطب کمک میکند و دیگر من بازیگر و مخاطب، از یکدیگر جدا نیستیم بلکه مانند همسفرانی هستیم که برای برداشت و دریافت یک احساس، مفهوم، لذت یا اندیشه با هم همراه میشویم. نهایتا وقتی زمان پرفورمنس تمام شود، اندیشه جزئی از ما خواهد شد و با ما ادامه پیدا میکند. لحظه ناب، خوب و تاثیرگذار برای ما اتفاق میافتد و در جریان زندگیمان ادامه پیدا میکند. این اتفاق همچون رمانی است که آن را میخوانیم و تاثیر آن همواره با ما خواهد ماند
فلاحی: بزرگانی همچون استادمحمد بههیچوجه تکرار نمیشوند
رویا فلاحی؛ یکی دیگر از بازیگران این اثر، برگزاری برنامههایی همچون یادمان محمود استاد محمد را تاثیرگذار دانست و گفت: حضور فیزیکی بزرگانی همچون زندهیاد استادمحمد، سمندریان و ... دیگر میان ما نیست اما بهصورت معنوی همواره کنار ما حضور دارند. این بزرگان بههیچوجه تکرار نمیشوند. واقعا لازم است که این یادمانها برگزار شوند تا بدانیم این افراد که بودهاند و چه کردهاند و برای نسل جوان، مروری باشد تا ببینند ما چنین پشتوانههایی داشتهایم. به این طریق میتوانیم به نسل جوان کمک کنیم تا از پیشنهشان کمک بگیرند و به قدرت نمایشنامهنویسی بنگرند تا اگر چیز جدیدی دارند، به آن پیشینه بیفزایند و اگر اتفاق جدیدی ندارند، نمایشنامهنویسی را از آن عرشی که این بزرگان رساندهاند، پایینتر نیاورند.
فلاحی پیشنهاد برگزار کردن رپرتوار نمایشنامهخوانی برای اساتید پیشکسوت و زنده این حوزه را ایده بسیار خوبی دانست و گفت: اتفاق بسیار جالبی میافتد و بزرگواران نمایشنامهنویس، با شیوههای جدید اجرای آثارشان مواجه میشوند، آن را مورد نقد و بررسی قرار میدهند. ممکن است نمایشنامه نویسی از اجرای یک کارگردان خوشش بیاید و آن را نزدیک به نمایشنامه خود بداند و کار کارگردانی دیگر را نپسندد. یا بسیار محتمل است که در این میان نمایشنامهنویسان در دوران حیاتشان با فضای جدیدی از کار خود مواجه شوند. ایکاش این اتفاق بیفتد.
مهیمنی: با شعفی مضاعف به گروه اجرایی «سپنج رنج و شکنج» پیوستم
نازنین مهیمنی یکی از بازیگران «سپنج رنج و شکنج» درمورد پیوستن خود به گروه اجرایی این اثر، گفت: آخرین حضورم روی صحنه تئاتر به دهه 80 و دورانی بازمیگردد که سالن شماره دو مجموعه تئاتر شهر را هنوز خراب نکرده بودند. درواقع ما آخرین گروهی بودیم که در این سالن تئاتر کار کرده بودند. پس از آن، بیشتر در رادیو نمایش فعالیت میکردم و بسیار دلتنگ تئاتر شده بودم. وقتی دکتر گیلآبادی به من گفت که در نمایشنامهخوانی «سپنج رنج و شکنج» حضور داشته باشم، بهشدت استقبال کردم. در ابتدا قرار بود نمایشنامهخوانی یا رادیوتئاتر انجام گیرد اما الان این برنامه به اجرا نزدیک شده است.
وی در ادامه افزود: من از زمانیکه دکتر گیلآبادی تهیهکننده رادیو بود با او کار میکردم و این همکاری تا زمانیکه به اداره نمایش آمد که پروسه طولانیای بود، ادامه داشت. وقتی به من گفت که قصد دارد کاری انجام بدهیم، به سالهای گذشته بازگشتم و شعف و انگیزهای برای من به وجود آمد که بدون هیچ صحبتی پذیرفتم. بعد از اینکه به من گفت قرار است در چه برنامهای شرکت کنیم، شعف من چندین برابر شد چون واقعا قلم استادمحمد را چه در حوزه نمایشنامهها و چه داستانهایش بسیار دوست داشتم و از تمام این مسائل گذشته، شخصیت ایشان را بسیار دوست داشتم. در این کار با مانا استادمحمد آشنا شدم. جذابیت این کار برای من از این جهت بیشتر از پیش شد که دریافتم شهرام گیلآبادی نگاه ویژهای به این نمایشنامه دارد و به نوعی منظور استادمحمد را به مخاطبان ارائه میدهد.
مهیمنی برگزاری رپرتوار از آثار نمایشنامهنویسان در زمان حیاتشان را بسیار جالب دانست و گفت: این اتفاق علاوهبر اینکه برای مخاطبان جذاب است، برای نمایشنامهنویس نیز میتواند بسیار جذاب باشد چون همواره برای نویسندهها مواجهه با برداشتهای مختلف مخاطبان، اتفاق جالبی است که در این مورد میتوان کارگردان را نیز مخاطب در نظر گرفت. شاید در ذهن نویسنده جرقهای شکل گیرد. در این صورت، میتوان پس از اجرا، ورکشاپی برگزار کرد که نویسنده به همراه کارگردان و مخاطبان، به صحبت کردن درباره اثر بپردازند. با این اقدام میتوان یک رابطه تنگاتنگ تعاملی را پدید آورد. مخاطب نیز میتواند هم از نویسنده و هم از اجرا بهره گیرد؛ شاید او نیز نگاه سومی داشته باشد که به نمایشنامه افزوده شود. ای کاش در دورانی که نویسندگان، بزرگان و خالقان هنری ما زنده هستند، از آنها استفاده کنیم.