دیباچه:همسر محمدرضا سرهنگی در ادامه از سختیهایی که همسرش آن زمان تحمل میکند تا فیلم ساخته شود سخن گفت: «فیلم «ایران سرای من است» خیلی پرخرج بود و کمر سرهنگی را شکست. آن زمان بیش از 120 میلیون برای این فیلم هزینه شد. صاحب ساختمانی که دفتر فیلمسازی سرهنگی بود میخواست آنجا را بفروشد و دکتر اردلان (همکار و شریک تجاری محمدرضا سرهنگی) از سرهنگی خواست تا آنجا را بخرند اما سرهنگی قبول نکرد و گفت: «میخواهم این فیلم را تمام کنم.»
به گزارش خبرنگار سینمایی
دیباچه؛ وقتی خبر اکران فیلم «ایران سرای من است» پرویز کیمیاوی آن هم بعد 18 سال توسط گروه هنر و تجربه رسانهای شد، این کارگردان نسبت به نمایش فیلمش اعتراض کرد و دلیلش را کامل نبودن فیلم دانست و مدعی شد که هنوز تدوین نهایی را انجام نداده است و باید فیلم رابرای او ارسال کنند تا نسخه نهایی را برای نمایش عمومی آماده کند. پس از گذشت حدود دو هفته، «ایران سرای من است» با حضور بازیگران و برخی از عواملش نمایش داده شد و جای پرویز کیمیاوی بیشتر از هرکس دیگری در این مراسم خالی بود.
فرزانه قریشی همسر محمدرضا سرهنگی (تهیهکننده فیلم) در گفتوگوی اختصاصی با خبرنگار سینمایی
دیباچه از دلایل نمایش این فیلم و اختلاف بین تهیهکننده و کارگردان در سالهای دور و حواشی مربوط به «ایران سرای من است» گفت که در ادامه میخوانید.
کیمیاوی رضایتنامه را امضا کرده بود
فرزانه قریشی اختلاف نظر بین کارگردان و تهیهکننده را اینچنین شرح میدهد: «ساخت فیلم «ایران سرای من است» 18 سال پیش (سال 1377) تمام شده بود و بعد از آن هم سه بار توسط پرویز کیمیاوی تدوین شد. بعد از تدوین نهایی داوری از خانه سینما فیلم را دید و اعلام کردند که کیمیاوی تدوین نهایی را انجام داده و همهچیز توسط ایشان مورد تایید است. فیلم سال 1377 در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و جایزه ویژه هیئت داوران را گرفت. بعد از مدتی از طرف یک جشنواره سوئیسی جایزهای مالی به تهیهکننده فیلم تعلق گرفت. فیلم هزینه زیادی روی دست محمدرضا سرهنگی گذاشته بود این جایزه به نوعی کمکی محسوب میشد به تهیهکننده که برای این فیلم هزینههای زیادی را متحمل شد. شاید آغاز اختلاف بین آقای کیمیاوی و همسرم از اینجا بود.»
«ایران سرای من است» به موقع اکران شد
وی در مورد فضای متفاوت فیلم به دیباچه گفت: «خیلی خوشحالم که فیلم را توی سینما و همراه نسل جوان دیدم. «ایران سرای من است» زمانی ساخته شد که مردم از فضای جدی خسته بودند و سینما را برای سرگرم شدن میخواستند. مردم حوصله فیلمهای هنری را نداشتند و دوست داشتند در سینما بخندند. اگر این فیلم آنسالها اکران میشد، هیچکس حوصله تماشایش را نداشت دیده نمیشد، اما الان کمدی فیلم را نسل جوان میدیدید و میخندیدند. یادم میآید زمانی مردم سر و دست میشکاندند که فیلم «طعم کگیلاس» کیارستمی را در جشنواره ببینند. سالن پر شده بود و جای سوزن انداختن نبود... من روی پلهها نشسته بودم... 15 دقیقه از فیلم گذشته بود که سالن خالی شد و وقتی فیلم تمام شد تنها عده کمی در سالن مانده بودند. مردم با ناراحتی سالن را ترک میکردند و میگفتند: « این کارگردان ما رو مسخره کرده است!» جو آن زمان فیلمهای جدی را نمیطلبید چرا که مردم خسته بودند. فکر میکنم فلسفه سرگرم کردن مردم از جنگ جهانی دوم شروع شد.»
«ایران سرای من است» کمر سرهنگی را خورد کرد!
همسر محمدرضا سرهنگی در ادامه از سختیهایی که همسرش آن زمان تحمل میکند تا فیلم ساخته شود سخن گفت: «فیلم «ایران سرای من است» خیلی پرخرج بود و کمر سرهنگی را شکست. آن زمان بیش از 120 میلیون برای این فیلم هزینه شد. صاحب ساختمانی که دفتر فیلمسازی سرهنگی بود میخواست آنجا را بفروشد و دکتر اردلان (همکار و شریک تجاری محمدرضا سرهنگی) از سرهنگی خواست تا آنجا را بخرند اما سرهنگی قبول نکرد و گفت: «میخواهم این فیلم را تمام کنم.» هزینههای «ایران سرای من» خیلی بالا بود. موسیقی این فیلم که توسط حسین علیزاده ساخته شد، 20 میلیون دستمزد گرفت. صادقانه بگویم که سرهنگی بعد از این فیلم ورشکست شد.»
محمدرضا سرهنگی جانش را به خاطر سینما داد
فرزانه قریشی در ادامه افزود: «سرهنگی جان خود را برای سینما داد. تمام زندگیش را برای سینما گذاشت. سالها با بودجه شخصی فیلمهای هنری با ارزش ساخت. او در 47 سالگی فوت شد و شهید سینماست! انبار ما پر از طرحها و فیلمهاییست که سرهنگی تمام زندگیش را فدای آنها کرد.
هنر و تجربه مدیون سرهنگی است
قریشی در ادامه گفت: «آقای علمالهدی معتقد است که سینمای هنر و تجربه را بر اساس اندیشههای سرهنگی برپا شده و به نوعی خودشان را مدیون ایشان میدانند. یکی از ایدهای سرهنگی این بود که یکسری سینمای کوچک داشته باشیم که فیلمهای هنری را ببینند حتی مجانی یا با بلیتهای ارزان قیمت...»
از کیمیاوی خواستم فیلم را بخرد
قریشی در مورد جلب رضایت کارگردان گفت: «بعد از فوت سرهنگی آقای کیمیاوی به ایران آمد و ابراز ناراحتی کرد و گفت: «من هم ایشان را اذیت کردم...» هرچند، ایشان اصلا مقصر نبود و یک مجموعه باعث مرگ سرهنگی شد. پروانه نمایش به نام دختر ما است. آقای کیمیاوی میخواست فیلم را هرچه زودتر نمایش بدهند. به ایشان گفتم که همسر من به خاطر این فیلم فوت کرد و من هم نمیخواهم راه همسرم را ادامه بدهم. دوست دارم این فیلم نمایش داده شوم اما توان مالی تبلیغات و هزینههای جانبی را نداشتم و پیشنهاد دادم که فیلم را از ما بخرند. ایشان هم قبول نکردند و این فیلم باز هم ماند و خاک خورد.
صد میلیون برای اکران هزینه کردیم
قریشی در مورد نمایش فیلم پس از 18 سال گفت: «امسال نزدیک به 100 میلیون هزینه کردهایم تا این فیلم را دوباره ادیت کنیم و نسخه تمیزی از آن را برای هنر و تجربه بفرستیم. این فیلم تنها یکبار در مراسم بزرگداشت سرهنگی نمایش داده شد و یک بار هم نسخه بیکیفیتی از فیلم در فرانسه توسط آقای کیمیاوی نمایش داده شد. با کمک هنر و تجربه و آقای علمالهدی این فیلم بلاخره نمایش داده شد.
کیمیاوی استاد تناقضگویی است
قریشی در ادامه گفت: «آقای کیمیاوی استاد تناقض است. امسال موفق نشدیم با ایشان صحبت کنیم و البته گفته بودند که شاید برای نمایش فیلم به ایران بیایند. من پروندهای از جرایدی که مصاحبههای پرویز کیمیاوی را منتشر کردهاند جمع کردهام. در آن گفتوگوها آمده است که تهیهکننده نمیگذارد فیلم نمایش داده شود اما دلیلش را بیان نکردند. من مطمئنم ایشان از ته دل راضی هستند. یادم میآید سالی که «مغولها» را ساختند، رضا قطبی (مدیر عامل سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران در دوران پهلوی)، آنقدر که این فیلم برای مردم سنگین بود، سکته کرد!
آخر این فیلم هم مدیر تولید سکته کرد!
خواهر من مدیر تولید این فیلم بود و آخر سر سکته کرد و در بیمارستان بستری شد. برای صحنهای که بازیگرها کنار جوی آب نشسته بودند از آتشنشانی کمک گرفته شد. شلنگ آب از جا در میرود و هفتهشت نفر را زخمی میکند. این فیلم به لحاظ مالی و جانی واقعا هزینهبر بود.
کیمیاوی میخواست خودش فیلم را خارج از ایران اکران کند
وی در انتها افزود: «من چند سال قبل با آقای کیمیاوی صحبت کردم. زمانی که ایشان به ایران آمده بود در مورد فیلم گفتوگو کردیم. نظر ایشان این بود که فیلم مرا نمایش بدهید و حتی آنونس فیلم با هماهنگی ایشان آماده شد. طرح پوستر و تمام تبلیغات با نظر مستقیم ایشان انجام شد. به کیمیاوی گفتم که از عهده این کار برنمیآیم. ایشان چندین بار رضایت دادند و بعد صحبتهایشان را عوض کردند اما مطمئنم که از نمایش فیلم خوشحال هستند. اگر چند سال دیگر هم این فیلم نمایش داده نمیشد و من و دخترم هم فوت میشدیم این فیلم زیر خاک مدفون میشد و هیچوقت دیده نمیشد. از نبودن آقای کیمیاوی خوشحال نیستم زیرا قرار بود به ایران بیاید و قبل از نمایش فیلم سخنرانی کند اما این اتفاق نیافتاد. مطمئنم اگر ایشان نسخه نهایی این فیلم را میدید از خوشحالی گریه میکرد.