محسن قاضی مرادی گفت:در حال حاضر سینمای ایران در اختیار دو گروه است. گروهی از سینماییهای جوان که به تازگی وارد این حوزه شدهاند و فقط با خودشان و دوستان و آشنایان خودشان کار میکنند و گروه دیگری از بر و بچههای باسابقه که آنها هم با تعداد محدودی از آشنایان خودشان، فیلم میسازند. این سالها دیگر پیشنهاد سینماییای نداشتم و علاقهای هم ندارم که خودم دنبال فیلمسازها بروم از آنها خواهش کنم: من را در پروژههایتان راه بدهید!.
دیباچه-سعید طاهری:محسن قاضیمرادی، سال 1320 در تهران متولد شده است. بازیگری را دیر شروع کرده و روند حرفهای بازیگری را از سال 1367 و با فیلم «نار و نی» آغاز کرده و از آن زمان به بعد، مسیرش را تا به امروز ادامه داده است. او در میانه راه با مهوش وقاری آشنا میشود تا یکی از زوجهای قدیمی و وفادار سینما، به وجود بیاید. قاضیمرادی، این سالها بیشتر در تلویزیون فعالیت کرده و از سینما دور شده است. او هم یکی دیگر از پیشکسوتهای بازیگری است که بحبوحهی سینمای ایران، به حاشیه راندتش.

اولین حضورتان در سینما مربوط میشود به فیلم «حسن سیاه» که سال دهه چهل و توسط پرویز اصانلو، ساخته شد...
بله؛ تا قبل ورودم به سینما، در حوزه تیاتر فعالیت میکردم و علاقهی زیادی به حضور در سینما و تلویزیون نداشتم. با فیلم پرویز اصانلو وارد سینما شدم.
حضور بعدیتان در سینما را سال 1367 تجربه کردید...
بعد از فیلم «حسن سیاه» چندین سال، کار نکردم تا اینکه انقلاب شد و سینما به حاشیه رفت. تا جند سال پس از انقلاب، سینما آنطور که باید رواج نداشت و من هم مانند بسیاری از ر و بچههای سینما، کار در این حوزه، انجام ندادم. سال 67 در فیلم «نار و نی» سعید ابراهیمیفر، بازی کردم که به نظرم فیلم خوب و قابل قبولی بود.
5 سال است که در هیچ پروژهی سینماییای حضور نداشتید. دلیلاش چیست؟
خب در حال حاضر سینمای ایران در اختیار دو گروه است. گروهی از سینماییهای جوان که به تازگی وارد این حوزه شدهاند و فقط با خودشان و دوستان و آشنایان خودشان کار میکنند و گروه دیگری از بر و بچههای باسابقه که آنها هم با تعداد محدودی از آشنایان خودشان، فیلم میسازند. این سالها دیگر پیشنهاد سینماییای نداشتم و علاقهای هم ندارم که خودم دنبال فیلمسازها بروم از آنها خواهش کنم: من را در پروژههایتان راه بدهید! حالا که ما را نمیخواهند، مهم نیست، کار نمیکنیم!
نسل جدید به تجربهی نسل پبشکسوت سینما، نیاز ندارند؟
مسلما باید تجربه و نیروی جوانی، کنار یکدیگر قرار بگیرند تا به نتیجهی مطلوب و دلخواه برسیم و به هر چه شکوفاتر شدن سینما، کمک کنیم. متاسفانه این زاویه نگاه دیگر وجود ندارد و کسی به اصل ماجرا، توجهای ندارد و فقط جلو چشم خود را میبیند!
درآمد شما فقط از راه سینما است؟
من و همسرم، هر دو بازنشسته آموزش و پرورش هستیم و حقوق بازنشستگی دریافت میکنیم. البته سالهای سال است که با صدفهای دریایی، تابلوهای بزرگ میسازم که طرفدارهای خودش را دارد و به تازگی هم نمایشگاهی برپا کردهام و استقبال خوبی از کارهایام شده است.
از چه زمانی این را شروع کردهاید؟
از سال 1352 به این کار علاقهمند شدم و در کلاسهای آموزشی این کار، شرکت کردم. همیشه از مسافرت به شمال کشور و دیدن دریا، لذت میبرم. شاید علاقه به کار با صدف، از هیمنجا شروع شد.
دوست داشتید از جشنواره سیمرغ میگرفتید؟
خیلی زیاد! انسانها به دیده شدن، نیاز دارند و من هم اگر این جایزه را میبردم، بسیار خوشحال میشدم. البته دیگر موقعیت دریافت سیمرغ را ندارم و این اتفاق در سالهای گذشته میتوانست، رخ بدهد. من در هر سنی که تندیس و یا سیمرغ را ببرم، خوشحال میشوم و برایام اصلا مهم نیست در چه سن و سالی این افتخار را کسب کنم. کسب این جایزه مرا همانقدر خوشحال میکند که اگر در جوانی میگرفتمش...
چه سالی ازدواج کردید؟
تابستان سال 1359.
چطور با همسرتان آشنا شدید؟
ما هر دو کارشناس تربیتمعلم بودیم و از سال ۵۶ همکار شدیم و این اتفاق، آغاز آشنایی ما بود.
خانم مهوش وقاری، از چه سالی بازیگر شدند؟
همسرم تا قبل از ازدواجمان، تجربهای در سینما و تلویزیون نداشت و به عنوان دبیر ورزش در آموزش و پرورش، فعالیت میکرد. به خاطر علاقهای که به بازیگری داشت، پس از ازدواجمان با کمک من و تلاش خودش، توانست وارد این حرفه شود . بعدها چندین سریال را رودرروی یکدیگر، بازی کردیم که تجربه خوب و لذتبخشی بود.
در چند کار تلویزیونی یا سینمایی با یکدیگر همبازی بودهاید؟
اوایل خیلی کم، همبازی میشدیم. یادم میآید در سریال «نام پرندهای که رها شد» خواهر و برادر بودیم، اما اولین سریالی که در نقش زن و شوهر بازی کردیم: «همسران» بود.
و حرف پایانی...
در سال های اخیر قبل از اینکه درگیر بیماری بشوم، تهیهکننده ها و کارگردانها زوج ما را میپسندیدند و نقشهای زیادی را به ما پیشنهاد میدادند که باعث شد نقشهای زیادی در کارنامه مشترکمان ثبت شود.