
دیباچه /جبار آذین :
سازمان رسانه ای صداوسیما که به دلیل نداشتن شبیه و رقیب در کشور ما ، دارای جایگاه و موقعیتی انحصاری است و از نظر تامین بودجه ، دستگاهی دولتی و از لحاظ اداره ، سیاست و عملکرد ، سازمانی زیر نظر مقام معظم رهبری است ، برای پاسخ به خواسته های مخاطبان میلیونی و ارضای تمایلات و سلیقه های آنان ، اضافه بر تنومندی ساختار و تشکیلات و امکانات و گسترش فنی ، تخصصی و اجتماعی خود جهت سرپایی و ادامه حیات به ابزارها ، امکانات ، تسهیلات ، برنامه ها و مدیریت ها و عوامل برنامه ریز و اجرا هم نیاز مند است .
این تشکل عریض و طویل مانند سینما از سه عنصر هنر ، صنعت و رسانه شکل یافته است . در سالهای ماضی ، سمت و سوی صدا و سیما به رغم جثه نه چندان کوچک و بضاعت متوسط فنی ، تولید و ساخت و ساز و نمایش برنامه های مردم پسند را نشان می داد ، و در سال های اخیر ظاهر سازی و حجیم نمایی و توسعه دامنه امور فنی و تشکیلات اداری و سازمانی و منطقه ای و برون مرزی آن و خرید های کیلویی انواع فیلم و برنامه و سریال برجستگی داشت .علی رغم تقویت موارد بیرونی ، تولیدات داخلی و سازمانی روز به روز ضعیف تر و نحیف تر شد . تمام این بالا و پایین و دراز و کوتاه و چاق و لاغر شدن ها نتیجه توجه به امور فنی و ضرورت زنده نگه داشتن و داغ نشان دادن تنور آن بود .
درواقع آن چه در حد اندک طی سالهای متمادی در صدا و سیما محور قرار گرفته بود ، عنایت به ساختمان سازی فنی ان بود ، نه توجه به زیر ساخت ها و نیاز های ملی و مردمی که وظیفه و رسالت اصلی این سازمان است . و در این میان آن چه مورد غفلت قرار گرفته بود ، فرهنگ سازی و اطلاع رسانی مطلوب و تعمیم نظرها و سلایق مردم از منظر رسانه و هنر بود .
ازآنجا که این سازمان زیر نظر رهبری است و ریاست آن منصوب ایشان است ، آگاهانه و به صورت سنتی در تمام این سال ها کوشیده شد تا اداره و اجرا و برنامه های صدا و سیما به گونه ای باشد – گرچه به شیوه سطحی – به طور موازی ، هم به مطالبات رهبری پاسخ دهد هم این که جوابگوی نیازها و انتظارات مردمی باشد . اغلب مدیران پیشین سیما پس از تصدی ریاست سازمان صدا و سیما در مدت زمانی کوتاه از نکته اخیر غافل شده و نتوانستند به صورت شایسته میان مطالبات رهبری و انتظارهای مردمی پل اجتماعی و فرهنگی ایجاد کنند ، این گونه شد که گاه از یک سمت و گاه از سمت دیگر بام سازمان مذکور فرو افتادند .
در همین ارتباط مهمترین آفت کار مدیران یعنی افراط گرایی سلطه خود را در نگاه مدیریتی آن ها نمایان ساخت و دیدگاه تعامل و تعادل به قهقرا رفت . افراط در توسعه ی فناوری و حجیم سازی تشکیلاتی از یک سو و افراط در تصفیه ساختار اداری و اجرایی آن از دگر سو ، دو روی سکه قلب تند روی مدیران سازمان بوده که هر دو صدا وسیما را به بن بست اجرایی و تولیدی رساند . اداره و رهبری کشتی سنتی - مدرنیته صدا وسیما در میان انواع موج های سیاسی و اجتماعی ، دوام ، قوام و حرکت آن را نیاز مند خصوصیات و امکاناتی می کند که به آن ها توجه لازم نشده است . اداره رسانه ملی به وجود عناصر و عوامل زیر وابستگی تام دارد :
کارشناسی مدیریت ؛ مدیر این سازمان باید مدیریت خوانده و مدیریت بداند و در عمل مدیر باشد . داشتن صرفا تعهد و دوستی فکری و اعتقادی کفایت نمی کند !
به دلیل داشتن ابعاد مختلف اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی ، مدیر صدا و سیما باید اهل فرهنگ و آشنا با دانش اجتماعی و سیاسی و مسلط به مخاطب شناسی باشد . در واقع مدیر رسانه ملی باید یک کارشناس و مدیر فرهنگی و دارای شناخت هنری و توانایی برنامه سازی و قابلیت های مردم داری باشد .
استفاده از کارشناسان ، مشاوران و متخصصان ، برنامه ریزان ، برنامه سازان و هنرمندان متخصص و متعهد نکته مهم و تاثیر گذاری است که پیوسته جای خالی و کمبود آن در این سازمان مشاهده شده است و ده ها مورد دیگر .
اکنون با عنایت به مسائل یاد شده می توان علت آمد و شدها و استعفاهای اختیاری و اجباری مدیران صدا وسیما را دریافت .نگاه افراطی با هر دیدگاه فکری و سلیقه ای که باشد ، عامل آن را به مقصد نمی رساند و این مهم را اقدام های مسلسل و تند روی های بدون شناخت و اصول و ضابطه مدیر مستعفی رسانه ملی آقای سرافراز نشان داد . او که پیشتر در محدوده امور برون مرزی اقدام های قابل توجه از خود نمایانده بود ، در جایگاه مدیریت این رسانه نتوانست صدا و سیما را به درستی مدیریت و اداره کند . صرف نظر از نیات او در کوچک سازی این سازمان و خداحافظی اداری او با بخشی از عوامل رادیو و تلویزیون که بر طیف مخالفانش افزود ، به سبب ایجاد آشفتگی و رکود برنامه ها ، کلیت و موجودیت سازمان مورد بحث زیر سئوال رفت و مخاطبان رسانه ملی را بهت زده و از آن گریزان کرد . به عبارتی عدم موفقیت در برقراری تعادل و توازن میان انتظارهای رهبری و مردمی و دور شدن از نظرات جامعه و آرای مردم ، چرخ های سازمان را از حرکت بازداشت و نتیجه اش خداحافظی جناب سرافراز و ورود آقای علی عسگری به اتاق فرمان صدا و سیما شد .
افراط و تند روی آقای سرافراز درس خوبی برای تمام مدیران کشور و به ویژه رسانه ها است . حال این که آیا جناب علی عسگری تکنوکرات می تواند علاوه بر راه اندازی ایستگاه های از کارافتاده صداوسیما و اصلاح ساختار اداری و اجرایی و فنی وهنری و رسانه ای آن ، موجبات تغییر، تحول و ارتقای کمی و کیفی خردمندانه را در صدا وسیما پدید آورد یانه ، پرسش مهمی است که گذر زمان ، عمل کرد های او ، واکنش های درونی و بیرونی رسانه ملی و نظرهای مردم و مقام معظم رهبری به آن پاسخ خواهد داد .