آزاده نامداری یکی از مجریان تلویزیون است که به واسطه تعداد انگشت شمار مجری های خانم توانست به جهت جوان بودن و هیجان در گفتار مورد توجه قرار بگیرد .
دیباچه :
البته توجه به آزاده نامداری نه به جهت نوع سبک اجرای او بلکه به علت اتفاقات حاشیه ای بود که یا در برنامه ی زنده ی او رخ میداد و یا خارج از برنامه ، به عبارتی نامداری بیشتر در حاشیه شهرت دارد تا زمانی که در اجرای تلویزیونی فعالیت داشت .
غذا درست کردن در برنامه ، افتادن میز و صندلی مهمان برنامه ، ازدواج اش با یکی از مجریان سابق تلویزیون ، انتشار عکس های شخصی از زندگی خصوصی اش ، جدا شدن از وی ، ازدواج مجدد او و حالا تعریف سابقه ی ازدواج اخیرش تنها بخشی از تیترهای مربوط به آزاده نامداری هستند که در مدت اخیر در فضای مجازی پراکنده شده است . حال این سوال به وجود می آید که واقعاً این نوع اخبار زرد دردی از فرهنگ جامعه و زندگی مردم درمان خواهد کرد ؟ یا بیشتر شبیه به یک کمپین تبلیغاتی است ؟
حال ایده آل مجدد برای چندمین بار به سراغ نامداری رفته و داستان ازدواج اش را جراحی کرده ، بدین شرح :
سال ۸۷ به واسطه دوستان مشترکمان که در آن زمان در تلویزیون مشغول به کار بودند که یکی از آنها از مدیران ارشد تلویزیون بود به هم معرفی شدیم و چندبار همدیگر را دیدیم. چون در یک دوره زمانی بود که من به شدت مشغول انجام فعالیت های گوناگون تلویزیونی و ... بودم و اصلا به ازدواج و تشکیل خانواده فکر نمی کردم، خیلی پیش نرفتیم و بعد از گذشت مدتی ارتباط مان قطع شد.
اگر به ما اجازه دهید از اینجا شروع کنیم که شما از کجا با هم آشنا شدید؟
آزاده نامداری: سال ۸۷ به واسطه دوستان مشترکمان که در آن زمان در تلویزیون مشغول به کار بودند که یکی از آنها از مدیران ارشد تلویزیون بود به هم معرفی شدیم و چندبار همدیگر را دیدیم. چون در یک دوره زمانی بود که من به شدت مشغول انجام فعالیت های گوناگون تلویزیونی و ... بودم و اصلا به ازدواج و تشکیل خانواده فکر نمی کردم، خیلی پیش نرفتیم و بعد از گذشت مدتی ارتباط مان قطع شد.
همان آشنایی اولیه برای ازدواج بوده؟
آزاده نامداری: بله، ایشان از همان ابتدا با پیشنهاد ازدواج جلو آمدند اما همان طور که گفتم من در آن سال ها اصلا شرایطش را نداشتم.
پس در واقع شما یکبار به طور جدی حدود ۷ سال قبل پروسه خواستگار و اینها رو پشت سر گذاشته بودید؟
آزاده نامداری: بله متاسفانه اتفاق نیوفتاد چون من در آن سالها ابدا دوست نداشتم ازدواج کنم و به ایشان هم گفتم من الان به درد ازدواج نمی خورم وگرنه بهترین فرد هستید که بخواهم بک روز با او ازدواج کنم...