به گزارش دیباچه، هیجان زدگی در همان لحظه ورود به استادیوم تنیس باشگاه انقلاب آغاز میشود. یک دکور عظیم که در تاریخ اجراهای نمایشی در ایران بی سابقه است؛ رویکردی بی شک پرهزینه و پر ریسک که نشان از سطح بزرگی از تلاش برای ارائه اثری فاخر و ویژه را در خود دارد. مخاطب نفس به نفس با کل نمایش پیش میرود و ذره ای احساس خستگی نمیکند. این یعنی کارگردان دقیقا در لحظه ای که حس کرده ریتم لغزشی محتوایی دارد، موسیقی میکوبد و ورق برمیگردد.
این یادداشت برخلاف مقاله ها و گزارش هایی که درباره کنسرت نمایش «رستم و سهراب» منتشر شده، بیشتر قرار است به پشت پرده این نمایش عظیم و جسورانه بپردازد. جایی که از دو ماه پیش از آغاز نمایش، جرثقیل ها و تیم بزرگ ساخت دکور، کل استادیوم تنیس را کوبید و دوباره ساخت. تک تک صندلی ها تعویض شد و تهیه کننده ی نمایش شبانه روز در حال برنامه ریزی برای یک خروجی ویژه بود. «محمود شبیری» تهیه کننده «رستم و سهراب» است. تهیه کننده ای که سالها در کنسرت و موسیقی ایران بوده و اجراهای بزرگی را روی صحنه برده است. از برگزاری کنسرت های بزرگ خارجی در ایران تا مدیریت اجراهای سالانه علی زندوکیلی که از مهم ترین خواننده های دوران معاصر موسیقی در ایران است. او قله موسیقی در ایران را فتح کرده و حالا وارد تئاترهای عظیم و حتی سینما شده است.
جسارت تهیه کننده آنجایی بیشتر به چشم می آید که بدانید هزینه های دکور و تولید، تازه پس از ده شب اجرا به قول معروف «یِر به یِر» شده است. یعنی فروش کامل ده شب اول، مساوی با هزینه های پیش تولید و دکور و عوامل و بازیگران است! تلاشی که فارغ از قدرت ریسک پذیری بالا، به دغدغه مندی فرهنگی و نگاه بلند مدت محمود شبیری و حسین پارسایی گره خورده است.
یک ترکیب برنده و درست که هر کدام قابلیت های خود را دارند که توانسته خروجی کم نقصی را داسته باشند. آنها از شب نخست با آغوش باز هر شب میزبان منتقدین و روزنامه نگاران برجسته حوزه موسیقی و نمایش بودند و با کمال میل از نقدها استقبال کردند. یک کلاس آموزشی برای رقبای شکست خورده شان که همزمان در سوی دیگری از تهران، فوق ستاره های سینما را کنار هم چیدند و با بایکوت رسانه ها، برای مخفی نگه داشتن ضعف های ساختاری و محتوایی تقلا کردند.
حالا آمار و ارقام نمودار رشد مخاطبان و مباحث درباره «رستم و سهراب» را در مقایسه با رقبا به خوبی نمایان کرده است. باخت بزرگ برای آنها و قدردانی رسانه های رسمی و جریان اصلی فرهنگ از «رستم و سهراب». بله، این اجتناب ناپذیر است که کارشناسان تفاوت های ساختاری و استراتژیک را میفهمند و میدانند…
اولین تجربه نمایشی «علی زندوکیلی» تجربه ای درخشان و پرسروصدا بود
او هوشمندانه و البته با مشورت های درست تهیه کننده اش، تا به امروز در برابر عمده پیشنهادهای اغلب تجاری، مقاومت کرد و تدریس در آموزشگاه موسیقی و برگزاری کنسرت را پیش گرفت تا بکر بماند. انتخابی مهم در نوع استراتژی کاری که باعث شد حضور و تماشای نقش آفرینی او در «رستم و سهراب» یکی از هیجانات مخاطبانش باشد.
علی زندوکیلی، با چهرهای که شخصیت یک دانای کل و پیر فرزانه را در ذهن متبادر میکند، به صحنه آمد و هم دیالوگ گفت و آواز خواند و آخر سر هم اشک غرور را به چشم مخاطبان برای وطن نشاند. اجرای زنده انتهای نمایش که قطعه جدید او «وطن» نام دارد، یکی از بهترین پایان بندی های همه این سالهاست که مخاطبان را به وجد می آورد و همه با یک حس غرور ملی باشگاه انقلاب را ترک میکند.
و برسیم به بازیگران این نمایش
حضور سلبریتی ها در تئاتر مورد انتقاد است. هم مشاهیر تئاتر و هم کارشناسان شیوع چنین پدیده ای را مضر می دانند و معتقدند به ماهیتِ میدانی تئاتر ضربه میزد. حالا اما باید با قدرت در برابر این نظریه ایستاد و از حضور درخشان امیر آقایی، الناز شاکر دوست، سینا مهراد و پردیس احمدیه، بانیپال شومون، سیامک صفری در «رستم و سهراب» دفاع کرد. آنها در کارزاری واقعی، عرق ریختند، جنگیدند، خاک صحنه خوردند و حتی آسیب دیدند. شکل ویژه ای از تلاش برای ارائه ای مطلوب و با استانداردهای بالا، که با ارزش افزوده هایی چون موسیقی درست و کارشناسی، زرق و برق جذاب، کارگردانی درست و دقیق و استفاده کامل از گروه حرکات فرم و سیاهی لشگر جان گرفته و درخشان است.
کنسرت نمایش «رستم و سهراب» را حتما باید دید
نه بخاطر ظرافت هایی که باعث میشود در همین اوضاع و دوران پرغصه، هنوز ته مایه ای از عشق و علاقه به وطن را برجسته میکند و آن غرور ملی را به ما بازمیگرداند. نه بخاطر جذابیت های بصری و نمایشی که بی شک ذره ای در تولید و تکثیر و ارائه آن کم کاری نشده و همچنان ادامه دارد. بلکه بخاطر یک مجموعه ی پای کار و متعصب که تلاش برای حضوری پرقدرت و همه جانبه را به شکلی متحد و همگانی آغاز کرده اند و خروجی این تلاش، تنها و تنها به یک عبارت ختم شده است: «احترام به مخاطب.»
منبع : مجله موسیقی «بیلبورد»