به گزارش دیباچه، حامد عنقا، نویسنده، تهیه کننده و کارگردان با بیان اینکه مرتضی پورصمدی یک انسان معمولی نبود و مرگش ضایعه بزرگی برای عرصه فرهنگ و هنر ایران است، روایت پر جزئیاتی از روز درگذشت این فیلمبردار باسابقه در پشت صحنه سریال «گناه فرشته» ارائه داد.
عنقا درباره شرایط مرتضی پورصمدی در روز پیش از مرگ او گفت: «روز جمعه ما در لوکیشنی سمت خیابان وزرا بودیم که مصادف شده بود با آخرین جمعه گالری عکس آقای پورصمدی در نگارخانه ۱۴. نمایشگاهی که پس از چندین سال میزبان بخش اندکی از عکسهای درخشان ایشان در حوزه مردمنگاری بود. آقای پورصمدی از من خواستند که همچون زمان افتتاحیه نمایشگاه، چند ساعت زودتر کار را به اتمام برسانیم که با همت گروه، سریعتر کارها را انجام دادیم و ایشان به نمایشگاه رسیدند و خیلی هم سرحال و با حال خوبی از گروه جدا شدند»
عنقا ادامه داد: «صبح فردای آن روز(شنبه) قرار بود حدود ساعت ۱۱ صبح کار را در منطقه ای واقع در انتهای بلوار ارتش آغاز کنیم. آقای پورصمدی طبق معمول سر ساعت سر صحنه حاضر شدند. من هم همزمان از سمت دیگری به لوکیشن رسیده بودم اما هنوز رو در رو نشده بودیم که سلام صبحگاهی بدهیم و روز کاریمان به شکل رسمی شروع نشده بود. من و ایشان زودتر آمده بودیم تا با توجه به اینکه سکانس ها خیابانی بودند جای دوربین ها و زاویه دید پلان ها را انتخاب و آماده کنیم. گروه فیلمبرداری مشغول آماده سازی مقدمات و بازیگران هم در حال گریم بودند. به گفتهی یکی از دستیارهای برنامهریزی، ایشان به واسطه اتفاقات روز قبل در نمایشگاه عکسشان هم خوشحال و پرانرژی آمده بودند.»
به گفته عنقا اما به سرعت و خیلی ناگهانی شرایط عوض شد: «به روایت همکارانم، ایشان برای دقایقی برای رسیدن به سرویس بهداشتی چند پلهای را بالا میرود، اما پشیمان میشود و به همکاران میگوید که من را خبر کنند تا جای دوربین را برای سکانس های مورد نظرمان فیکس کنیم. در همین فاصله کوتاه برگشت، دچار سرگیجگی و بی حالی می شود. مهدی سلطانی که نزدیکتر به ایشان بود احساس می کند آقای پورصمدی از پله ها سر خورده، سریع خودش را می رساند که میفهمد از حال رفته اند. آقای پورصمدی را زمین میخوابانند. من که گوشه دیگری بودم متوجه شدم همه در حال دویدن به سمتیاند و از این لحظه من هم به صحنه رسیدم.»
عنقا لحظات پیش روی خودش و گروه را بسیار ملتهب خواند و ادامه داد : «ما به سرعت وضعیت را به اورژانس اعلام کردیم و موتورلانس (آمبولانس موتوری) بلافاصله رسید و شروع به کارهای اولیه کرد. ما هم کمی متشنج بودیم و نسبت به اینکه چرا خود آمبولانس نیامده شاکی بودیم که بعدا متوجه شدیم این روال پروتکل آنهاست و موتورلانس زودتر می رسد. بعد از چند دقیقه عمل احیاء انجام شد و ادامه پیدا کرد تا اینکه آمبولانس هم رسید و سریعا ایشان را به بیمارستان نیکان منتقل کرد. من و خانم لادن مستوفی و آقای قلیپور مدیر تولید مجموعه، آمبولانس را همراهی کردیم و حدودا پنج شش دقیقه بعد به بیمارستان رسیدیم»
به گفته عنقا زندهیاد پورصمدی بلافاصله به اتاق احیاء برده شد و کادر درمان تلاش زیادی برای احیای ایشان کردند.
او گفت: «در ابتدا امیدواری هایی بود و سوالاتی هم در خصوص مصرف دارو یا سابقه بیماری ایشان از ما شد و ما تاکید کردیم که ایشان به واسطه سبک زندگی و دوران طولانی ای که برای عکاسی در کوهستان و بین عشایر داشتند جزو سلامتترین آدم ها بودند و مشکل خاصی نداشتند. در این فاصله خانواده ایشان آمدند و درست دقایقی بعد، فوت ایشان توسط بیمارستان اعلام شد و همه اعضای گروه که نگران و منتظر در بیمارستان بودیم، انگار چک محکمی خوردیم.»
عنقا در ادامه درباره تشخیص پزشکان دربارهی علت فوت مرتضی پورصمدی نیز گفت: «طبق تشخیص اولیه پزشکان گویا زخمی در دستگاه گوارش ایشان ایجاد شده بود البته نه چیزی شبیه زخم در معده. این عارضه گویا می توانسته از چند روز قبل ایجاد شده باشد. وجود این زخم باعث شده بود دستگاه گوارش پر از خون شود و آقای پورصمدی حجم زیادی خون از دست بدهند و قلب هم نتوانسته بود پمپاژ سریعتری کند تا اکسیژن به مغز برسد. قلب ضعیف شده و همزمان ایشان دچار افت فشار و بی حالی می شوند و متاسفانه این اتفاق رخ می دهد. البته هم ما و هم خانواده پیگیر بررسی بیشتر برای علت این اتفاق شدیم. اما همه چیز سریع، کوتاه و ناباورانه اتفاق افتاد!»
وی ادامه داد: «برخی رسانه ها اعلام کردند که آقای پورصمدی حین کار فوت شدند در حالی که روز کاری ما هنوز شروع نشده بود، اما اشکالی ندارد، الان بزرگترین اشکال از دست دادن و فوت ایشان است. مرحوم پورصمدی فارغ از تخصص در زمینه فیلمبرداری، یکی از عکاسان معروف مردم نگاری شرق در جهان بود و از این حیث کاراکتری قابل توجه در هنر معاصر ایران به شمار می رفت. نمایشگاه های متعددی در سراسر دنیا به واسطه یونسکو از عکس های ایشان برگزار شد. مجله یونسکو هم تا مدت ها نسخه فارسی آن چاپ می شد عکس های زیادی از ایشان منتشر می کرد. در کل امکان نداشت مجله ای جدی در مورد زیست بوم ایران پیدا کنید که یکی از صفحاتش مزین به عکسی از مرتضی پورصمدی نباشد. آن چند جلد کتاب «بوم و بر» و آن مجموعه ۲ جلدی کتاب «اجاق سرد» که دفتر اولش با نام «از دور» و دفتر دومش با نام «از نزدیک» منتشر شده بود یکی از درجه یک ترین سندهای بوم نگاری و مردم نگاری ایران بود.»
عنقا در ادامه مرگ نابهنگام مرتضی پور صمدی را ضایعه ای اسفبار خواند و با بیان اینکه امیدوار است جامعه هنری متوجه شود که فقط یک فیلمبردار از دست نداده است، عنوان کرد: «جامعه ی هنری یک آدم تکرارنشدنی را از دست داده. زنده یاد پورصمدی جزو معدود کسانی بود که جوایز بینالمللی و مهم مستند را دریافت کرد و کسی نمیتوانست با این پیشینه در ایران با او رقابت کند. او مرد بسیار خلوت گزین و توداری بود و مطلقا احساس تفاخر نمیکرد. در این سالهای نه چندان کوتاهی که در سینما و تلویزیون مشغولم در صنف خودش شریف تر از ایشان تا به امروز با کسی مواجه نشده ام. به تمام ابعاد این کلمه باور دارم. او یک کلمه دروغ نمی گفت و اهمیتی هم برایش نداشت که کسی از راست گفتنش برنجد.»
وی درباره ی همکاری با پورصمدی در سریال «گناه فرشته» نیز توضیح داد: «من و آقای پورصمدی از سال های قبل تر سابقه دوستی داشتیم. زمانی که آقای جلیلوند می خواست فیلم «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» را بسازد، که محصولی قابل توجهی هم شد، همان زمان آشنا شدم. بعد از آن هر بار خواستیم همکاری کنیم نشد و ایشان سرکار بودند، دو سه سال پیش هم کاری می خواستم بسازم که ایشان سر فیلم «مولانا» ی حسن فتحی رفتند. تا در پیش تولید این کار دوباره دعوتشان کردم برای همکاری، ایشان ابتدا گفتند شما همه جوانید و من پیرمرد را می خواهید چه کار. من هم گفتم می خواهم بزرگتر باسواد و با تجربه ای باشد بالای سر این گروه جوان که اگر اشتباهی کردیم بدون ملاحظه کاری و با دلسوزی بهمان گوشزد کند. حرفمان کمتر از ۲۰ دقیقه طول کشید و با همان دست تنومندشان دست همکاری دادند. بعد هم که شهاب حسینی به ما اضافه شد دیدم دوستی و حس و حال خوبی که این دو با هم داشتند چه فضای درستی برایمان ایجاد کرد. فیلمبرداری اولین کار آقای حسینی «ساکن طبقه وسط» را آقای پورصمدی کار کرده بود و سالها قبل تر هم با یکدیگر در «مدار صفر درجه» همکاری کرده بودند. رابطهی پدر و پسری عجیبی داشتند به شکلی که شهاب حسینی پس از درگذشت ایشان با جدیت و غم دردناکی میگفت که من دوباره یتیم شدم.»
عنقا در پایان درباره تجربه کوتاه همکاری با این فیلمبردار باسابقه گفت: «زنده یاد مرتضی صمدیپور صاحب کاراکتری بود که همه را وادار به احترام می کرد. در این مدتی که همکاری کردیم خیلی جاها به درستی هیجان من در روایت داستانی ملتهب را پایین آورد تا کار شکل و شمایل درست تری پیدا کند و قاب هایی ایجاد کرد که میتوانیم از آنها عکس بگیریم و به عنوان یک اثر هنری به دیوار خانهمان بزنیم.»
عنقا در پایان درباره اینکه چه کسی قرار است جایگزین مرحوم پورصمدی در ادامه مسیر ساخت سریال شود نیز گفت: «دربارهی این موضوع فکر نکردهام چرا که حالم خوب نیست. این روزها عزادارم و فقط به این فکر میکنم چه تلخ و دردناک است که رفیق خوبم را از دست داده ام.»