به گزارش دیباچه؛ کیهان خانجانی، متولد خرداد ۱۳۵۲ در رشت است. نخستین داستانش (رخش) سال ۱۳۷۱ در نشریات چاپ شد. نیمه دهه ۷۰ پس از آشنایی با احمد گلشیری، در دانشگاه دهاقان (اصفهان) کارگاه داستان برگزار کرد و هنوز در گیلان و تهران به این کار مشغول است. ماحصل جلسات «کانون داستان چهارشنبه رشت» ۲۵ جلد کتاب بوده که با ناشرانی چون آگه، روزنه، چشمه، افراز، نشانه، بهنگار و... انتشار یافت. او سردبیر نشریه «ویژه ادبیات خزر» نیز بود که پس از ۱۵ شماره بالاجبار تعطیل شد. به بهانه انتشار کتاب «رشت؛ یک شهر بیست داستان» توسط نشر نیلوفر به سراغ او رفتیم. این کتاب گزیدهای است از داستانهای نویسندگان گیلان که رشت را در قامت شهری با سابقهی صدسالهی شهرنشینی، به عنوان دروازهی مدرنیته از راه تفلیس و قفقاز روایت میکند.
«کیهان خانجانی» در گفت و گو با «دیباجه» از ایده اولیه کتاب میگوید: «ایده نخست کار مربوط به انتشارات نیلوفر بود. این سنت در غرب هم وجود داشته است؛ در آمریکا سلسله کتابهایی منتشر شد از داستانهایی که در پایتختهای کشورهای مختلف جهان میگذشت، برای مثال یکی از آنها، داستانهای دهلینو بود. در واقع یک سنت جهانی پشت این ایده بود. نشر نیلوفر این ایده را نخست با کتاب شیراز شروع کرد، سپس رشت و بعد اصفهان و بعد شاید اهواز و سایر مراکز استانها.»
خانجانی در خصوص کتاب رشت توضیح میدهد: «زمانی که کتاب رشت به من پیشنهاد شد، دو حالت را میتوانستم انتخاب کنم؛ یکی اینکه داستانهایی را جمعآوری کنم که نویسندگان ایران درباره مکانهای مشهور شهر رشت نوشته بودند و دیگر اینکه کار را محدودتر و سختتر کنم و فقط داستانهای نویسندگان گیلانی را در مورد رشت جمع آوری کنم. راه دوم را انتخاب کردم و کار از این هم سختتر کردم و تصمیم گرفتم داستانها از نماهای داخلی خانه ها نباشد و ضمن اینکه در حاشیه شهر هم نباشد. تمرکز را بر مرکزیت گذاشتم، نه اینکه نباید از حاشیه شهر یا مکانهای درونی نوشت؛ بنا براین پروژه چنین تعریفی را در نظر گرفتم. دومین حدودی که قائل شدم این بود که داستانهای نویسندگان نسل جدید چاپ شده نباشند تا کتاب تبدیل به بازتولید و کتابسازی نشود، اما از نویسندگان قدیم رشت داستانهای چاپ شده گذاشتم که غالبا سالها تجدیدچاپ نشده بودند. اینطور شد که این بیست داستان مکانهای مختلف شهر رشت ازجمله میدان شهرداری، باغ سبزهمیدان، میدان فرهنگ، محلههای ساغریسازان، گذر فرخ، بیستون، چمارسرا، حاجیآباد، زرجوب، چلّهخانه و مکانهای دیگر را در بر گرفته است.»
او درباره چیدمان داستانها توضیح داد: «داستانها را بر اساس سن و سال نویسندهها چیدم تا مروری باشد بر داستانهای رشت از قدیم تا به اکنون. اینگونه وقتی کتاب را ورق میزنیم هم با مکانهای مختلف که به شکل مکتوب درآمده اند آشنا میشویم، هم با نسلهای مختلف نویسندگان و نگاه و روایتهای آنان.»
کیهان خانجانی در پاسخ به سوال «دیباجه» در خصوص اینکه آیا از خروجی کتاب راضی است یا نه، پاسخ داد: «از صفحهآرایی، حروفچینی و غلطگیری و صبوری ناشر و دقتنظرهای چاپ و نشر که مهم است، راضی و ممنونم.»
او در ادامه توضیح میدهد: «اگر سانسور وجود نداشت، از بنیان خیلی چیزها تفاوت میکرد، نه فقط در انتخابهایم در کتاب. من انتخاب خودم را میکنم حتی اگر نامطلوب سانسور باشد، خودم یا مخاطب را گول نمیزنم. اما سانسور کاری میکند که در همان ابتدا و در همان ذهنِ نویسنده، تغییر روایت اتفاق بیافتد. خروجی کار به طور طبیعی سانسورزده است. مکانها که فقط میادین و خیابانها و باغها نیستند، پاسگاهها، مساجد و مکانهای دولتی هم هستند اما سانسور باعث میشود نویسنده ناخوداگاه سراغ آنها نرود. از این نظر میتوان گفت کتابهایی از این دست هیچگاه کامل نیستند، چون بعضی مناطق همیشه ممنوعه بوده و هستند، چه توسط امر قدرت، چه توسط ناخوداگاه نویسنده.»
خانجانی در پایان گفت: «منتظر خوانده شدن کتاب و بازخورد مخاطبان و منتقدان هستم. آنها نتیجه کار را مشخص میکنند. دقت کردم که از ابتدای قرن تا به اکنون داستانی را جا نیندازم اما این را هم میدانم که هیچ گردآوریای عاری از اشتباه نخواهد بود. هر گردآورنده دیگری بود خروجی کار تغییر میکرد. نخواستم وارد فضای نوستالژی بشوم؛ میدانیم که اگر یک شهر ابعاد زیبایی دارد، ابعاد تلخ و رنج آوری هم دارد. نباید چنین کتابهای زیباسازی و رنگ ولعاببخشی به شهر باشد، بلکه ابعاد حقیقی زندگی انسانها و مکانها و مواجههشان با هم و با امر قدرت را در آن شهرها روایت کند.»