دوشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۳  |  Monday, 14 October 2024

دیباچه

کد خبر: ۵۲۰۹۶
تاریخ انتشار : ۰۲ : ۱۳ - ۱۰ شهريور ۱۴۰۱
گفتگو دیباچه با موسس گروه «مهر و ما» که متشکل از هنرمندان اوتیسم، سندروم دان و سی پی هستند

عالم نتاج می گوید اگر تازه واردی به گروه «مهر و ما» اضافه می شود همه به او کمک می کنند البته که رقابت هم در میان آنها وجود دارد ولی رقابت آنها سالم است و کار گروهی را دوست دارند. حتی به افراد ضعیف تر کمک می کنند تا گروه پیشرفت کند. بسیاری از این افراد بعد از چند سال شجاعت پیدا کردند و توانستند در جمع حضور داشته باشند.
با عالم نتاج موسس گروه «مهر و ما» که متشکل از هنرمندان اوتیسم، سندروم دان و سی پی هستند گفتگویی انجام دادیم که از نظرتان می گذرد:

کار گروهی حرف اول را می‌زند


به عنوان اولین سوال، گروه «مهر و ما» چطور شکل گرفت؟


سال 1385 من کلاس های ورزشی داشتم و یوگا کار می کردم در آن دوران ماساژ هم کار می کردم یکی از شاگردانم به من گفت که یک بچه سی پی می شناسد و از من خواست تا برای ماساژ پیش من بیاید. زمانیکه این کودک را دیدم شرایط بسیار بدی داشت. یعنی یک بچه هشت ساله مانند یک بچه هشت ماهه بود و کاملا پوست و استخوان شده بود. حدود یک هفته فقط گریه می کردم ولی در نهایت تصمیم گرفتم به این بچه کمک کنم زیرا این دست را خدا به من داده و دوست داشتم برای این کودک کاری انجام دهم. کار را شروع کردیم و من کم کم تغییرات را در این فرد دیدم و بعد از مدتی ستون فقراتش کاملا صاف شد و حتی توانست اخم کردن یاد بگیرد. در آن دوران با این فرد تمرین های مختلفی از جمله باز و بسته کردن دهان، حرکت دادن دست ها و... را کار می کردیم. بعد از مدتی واکنش ها شروع شد و واقعا میل به خوب شدن را در او می دیدم و حتی به جایی رسید که از من می خواست بگذارم خودش بغلتد. در آن زمان دکترها گفته بودند باید جراحی شود تا بتواند روی ویلچر بنشیند ولی ما با ورزش کاری کردیم که بدون جراحی توانست روی ویلچر بنشیند. بعد از آن افراد دیگر را به من معرفی کردند که سی پی، سندروم دان و اوتیسم بودند. حتی یک بچه چهل روزه را پیش من آوردند و من کم کم در کنار این افراد به توانایی های خودم پی بردم. هر کدام از آنها نیاز به کارها و ورزش های متفاوت داشتند ولی من با عشق و علاقه هر کاری که لازم بود را انجام می دادم و فقط به خودم می گفتم که تو می توانی. بعد از مدتی یکی از شاگردانم قرار بود برای تعدادی از بچه های « سی پی » کاری انجام دهد که من هم تصمیم گرفتم کاری برای آنها انجام دهم. این گروه حدود 11 نفر بودند و با هم پیش من آمدند. خیلی از آنها حتی واکنشی نسبت به حرکت و شنیدن نشان نمی دادند و من بنا بر نیاز هر فرد با آنها کار می کردم. در ابتدا بیشتر با آنها حرف می زدم و این افراد پر از درد و دل بودند و من با تمام وجود به حرف هایشان گوش می دادم. چند سال فقط با تمرین های ورزشی جلو رفتیم. من هر سال نمایشگاه شمع برگزار می کردم و از آنها خواستم اگر کاری برای فروش دارند در این نمایشگاه بگذارند که چند نفر از آنها نقاشی و گلدوزی و... آوردند. بچه های دیگر وقتی دیدند نقاشی افراد دیگر فروش رفت مشتاق شدند که آنها هم در این کار حضور داشته باشند و این کار درسی به من داد تا از همین روش برای حرکت آنها استفاده کنم.از همان زمان میل به یادگیری در آنها شروع شد و از تعدادی از دوستانم کمک گرفتم تا به آنها آموزش دهند. برای این گروه تنوع لازم بود و من از هر نوع آموزشی که به دقت آنها کمک می کرد استفاده می کردم. بعد از مدتی از دوست روانشناسم خواستم تا با این بچه ها حرف بزند ولی متوجه شدم این بچه ها حوصله نشستن و حرف زدن را ندارند. این آموزش ها ادامه داشت تا زمانیکه من مجبور به جابه جایی شدم و به آنها گفتم کلاس یک ماه تعطیل است و در آنجا بود که متوجه شدم آنها چقدر به کلاس ها وابسته شده اند و از دست دادن برایشان برخلاف قبل خیلی سخت تر شده است. در این زمان بود که دیدم اتفاق مثبت رخ داده است و مسئولیت های من بیشتر شده است. بعد از جا به جایی موسیقی را شروع کردیم یعنی بیشتر به موسیقی گوش می کردیم و بازی های حرکتی انجام می دادیم این کار خیلی مفید بود زیرا هم گوش می کردند و هم می توانستند با موسیقی حرکت کنند. کم کم توانستند یک شعر را به صورت دسته جمعی بخوانند در نتیجه از یکی از دوستانم گیتی هادی پور خواستم که با آنها آواز کار کند. اوایل چندین ماه طول می کشید تا یک شعر را حفظ کنند ولی الان بچه ها در عرض یک روز شعر حفظ می کنند و من واقعا لذت می برم. بچه ها با عشق و علاقه موسیقی و کلاس ها را دنبال می کردند. من تغییرات را به چشم می دیدم که قطعات را با ریتم حفظ می کنند در نتیجه به سراغ آواز رفتم. ویژگی مهم این افراد این است که از هم حمایت می کنند و حتی اگر تازه واردی به گروه اضافه می شود به او کمک می کنند البته که رقابت هم در میان آنها وجود دارد ولی رقابت آنها سالم است و کار گروهی را دوست دارند. حتی به بچه های ضعیف تر کمک می کنند تا گروه پیشرفت کند. بسیاری از این افراد بعد از چند سال شجاعت پیدا کردند و توانستند در جمع حضور داشته باشند.

کار گروهی حرف اول را می‌زند


چه زمانی به این نتیجه رسیدید که می توانند به صحنه روند؟


حدود چهار سال پیش دو سرود را با هم تمرین کرده بودند و به خوبی و منظم اجرا می کردند و خودم احساس کردم که هر روز بیشتر از روز قبل پیشرفت می کنند. یکی از دوستانم که بچه ها را می شناخت آنها را به جشنی که برای امام رضا (ع) بود دعوت کرد و گفت اگر برنامه ای دارند می توانند اجرا کنند. ما آمادگی نداشتیم و فقط سه روز زمان داشتیم ولی شش نفر از آنها تصمیم گرفتند که تئاتر و موسیقی را در کنار هم اجرا کنند. موضوع تئاتر شکار و شکارچی بود و در آن مراسم افراد سی پی، سندروم دان و اوتیسم حضور داشتند. زمانیکه برنامه را اجرا کردند و پیش من آمدند گفتند « عالم جون » دیدی بزرگ شدیم. من واقعا آن لحظه شوکه شدم چون خودشان را با بچه های میهمان مقایسه کرده بودند و متوجه فاصله خود با آنها شده بودند. اینجا بود که فهمیدم اتفاقات اساسی در وجود آنها رخ داده است در نتیجه تصمیم گرفتم به صورت مستقل شرایط اجرا را برای آنها فراهم کنم. بچه ها از آن زمان به بعد هدفمند شدند و سرعت عملشان بیشتر شد. قرار شد دو ماه بعد در فرهنگسرای شفق به صحنه روند خیلی ها به من می گفتند که نمی توانند ولی یک روز همه بچه ها به من گفتند « عالم جون » ما می توانیم و ظرف مدت دو هفته خودشان را هماهنگ و قطعات را اجرا کردند. آنها چون قول داده بودند با اعتماد به نفس به صحنه رفتند. چون سرعت تغییرات خیلی بالا رفته بود از همان زمان کنسرت ها شروع شد.


بچه های سی پی، سندروم دان و اوتیسم چه ویژگی های دارند؟


من هیچ وقت از عنوان بیماری استفاده نمی کنم وقتی با این افراد مواجه می شوم اصلا با این چشم که بیماری دارند نگاه نمی کنم چون اگر با این دید نگاه کنم رابطه خوبی بین ما برقرار نمی شود. به طور کلی باید نوع نگاهمان را عوض کنیم چرا که بشر ممکن است از تعادل خارج شود ولی ذات سر جای خودش است. در هر موجود زنده ای میل زندگی وجود دارد و ما اگر برچسب بزنیم حکم صادر کرده ایم در نتیجه آن فرد فکر نمی کند که باید خودش را تغییر دهد.


از هر رده سنی در کلاس های شما حضور دارند از لحاظ آموزشی در یک سطح با همه کار می کنید؟


نه با هر فردی متناسب با سن و نیازش کار می کنم. زمانیکه کسی وارد گروه می شود افراد دیگر به عنوان حامی از او حمایت می کنند در نتیجه آن فرد به سرعت با اعضای گروه ارتباط برقرار می کند و مشتاق برای آموزش می شود. خوشبختانه آنها عاشقانه با هم رفتار می کنند و دوست دارند در کنار هم پیشرفت کنند. به طور کلی نوع آموزش هر فردی با فرد دیگر فرق می کند.


برای هر کنسرت چه مدت تمرین می کنند؟


الان حدود دو ماه و نیم برای هر کنسرت تمرین می کنند و واقعا سرعتشان بالا رفته است.


شما یک راهی برای این بچه ها باز کردید و ثابت کردید که توانایی دارند و توانستند به کمک شما این توانایی ها را پررنگ تر کنند. چه توصیه ای به خانواده ها و افرادی که با این افراد در ارتباط هستند می کنید؟

کار گروهی حرف اول را می‌زند
باید بپذیریم که برای پدر و مادر واقعا سخت است و زمانیکه متوجه می شوند بچه ناتوانی دارد احساس می کنند تمامی راهها بسته شده است. باید بپذیریم که این افراد هم احساس دارند و باید از لحاظ عاطفی آنها را درک کنیم. توجه به این بچه ها بزرگ ترین هدیه برای آنها است. این افراد کاملا متوجه همه چیز می شوند بچه باید بداند که دوستش دارند و برای بقیه مهم است. این افراد توانایی های بالایی دارند. در مواجه با این افراد اگر خودمان را جای آنها بگذاریم بسیاری از مشکلات برطرف می شود.

گفتگو از: غزاله سعادتی 

برچسب ها: اوتیسم ، سندروم دان ، سی پی
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده
گفتگو دیباچه با دختر تاریخ ساز دوچرخه سواری ایران

قصد خداحافظی از تیم ملی را ندارم/دوست دارم به نسل جدید دوچرخه سواری کمک کنم

۱۶:۳۴  -  ۲۳ مهر ۱۴۰۳
مدیرکل هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفتگو با دیباچه:

اتفاقات مهمی در حوزه هنر‌های تجسمی با آغاز «طوفان الاقصی» رخ داد/ هنر‌های تجسمی ابزاری برای ماندگاری

۱۸:۰۹  -  ۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدار مهم رهبر انقلاب با نخبگان+فیلم

کشور به خیزش و نهضت جدید علمی نیاز دارد

۱۶:۴۱  -  ۱۱ مهر ۱۴۰۳
گفتگو دیباچه با پوریا هومان، مدرس موسیقی و نویسنده کتاب" قطعات ساده برای هندپن"

کتاب "قطعات ساده برای هندپن" جامع و راحت نوشته شده و هر کسی در هر سطحی می‌تواند از آن بهره ببرد

۱۶:۵۸  -  ۱۱ مهر ۱۴۰۳
ملی پوش چوگان بانوان در گفت‌وگو با «دیباچه» طرح کرد؛

حضور چوگان در المپیک را باید به فال نیک گرفت/ برای ما فرقی ندارد که حتماً به مسابقات برون مرزی اعزام شویم!

۲۰:۰۶  -  ۰۸ مهر ۱۴۰۳