جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳  |  Friday, 19 April 2024

دیباچه

کد خبر: ۵۱۸۹۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۳۷ : ۱۵ - ۲۴ خرداد ۱۴۰۱
در گزارش دیباچه بخوانید؛
نبود قانون کپی رایت و ممیزی‌ها از جمله مشکلات مهمی هستند که هنرمندان کشور با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند.

فاطیماه میرزایی دخت؛ وقتی که وارد صفحه شخصی‌اش می‌شوی، به خوبی می‌توانی عطر ماندگار دهه‌های پنجاه و شصت را از آن استشمام کنی.

اشک و لبخند‌هایی که هر یک تداعی خاطرات تلخ و شیرین گذشته هستند و مخاطب را برای چند دقیقه و ساعت هم که شده به آن روز‌ها می‌بَرند و به همین دلیل، بسیاری از افراد، این تصویر گر را خالق خاطرات دهه شصت می‌دانند؛ به طوری که یکی از آن‌ها که خود، کارتونیست است با انتشار یکی از این تصاویرمی نویسد: «تصاویر علی میری را می‌پسندم، نه به دلیل تکنیک بیشتر، به خاطر انتخاب سوژه‌ها و زاویه نگاه که ما را می‌بَرد به نوستالژی دهه شصت و چه درست و آشنا، تصویرگر رنگی روزگار کودکی نسل من است.»

یادش به خیر؛ روایت‌هایی از خاطره‌های شیرینِ دهه شصت/ وقتی که ممیزی‌ها دستِ هنرمندان را برای خلق آثار واقعی می‌بندند

علی میری، تصویرگری است که سال‌ها در عرصه هنر فعالیت می‌کند و برای او بسیار مهم است که مخاطبانش ارتباط بی پیرایه و صمیمی با آثارش برقرار کنند و به همین دلیل است که حس سرشار از صمیمیت و صداقتِ دنیای کودکی در هر یک از آن‌ها موج می‌زند. به همین منظور، با او در خصوص آثارش گفتگو کرده ایم.

علی میری، تصویرگر، در رابطه با عمده دلایل دیده شدن آثارش در فضای مجازی اظهار کرد: خودِ تصویرسازی، جذاب است، ولی نه وقتی که در خدمت یک روایتگری قرار بگیرد و به طور کلی، طیف‌های مختلف مردم به داستان علاقه دارند و سینما و ادبیات هم مبتنی بر همین نیاز مردم است. زیرا با آن ارتباط برقرار می‌کنند و تصویرسازی هم از جمله هنر‌هایی است که می‌تواند این کار را انجام دهد و در خدمت این گفتمان قرار بگیرد و لذت و تأثیرگذاری آن را دو چندان کند که در این میان، وقتی به آن چاشنی اضافه می‌شود، مردم آن را به طور مستقل دوست دارند. مثل نوستالژی که در تمام دنیا وجود دارد و حس جذابی برای تمامی افراد به ارمغان می‌آورد و این موضوع تا جایی پیش رفته که علم هنوز نتوانسته است به چرایی آن پی ببرد و مشخص هم نیست که چرا وقتی ما چیزی مربوط به گذشته را می‌بینیم، صدایی می‌شنویم و آهنگی گوش می‌کنیم و... حسّی همراه با شادی و غم در درون ما به وجود می‌آید. از اینرو، وقتی این چاشنی به روایتگری، قصه گویی و نقاشی اضافه می‌شود، لذت را بیشتر می‌کند و مخاطب می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند.

یادش به خیر؛ روایت‌هایی از خاطره‌های شیرینِ دهه شصت/ وقتی که ممیزی‌ها دستِ هنرمندان را برای خلق آثار واقعی می‌بندند

او اظهار کرد: ما جامعه حسرت خوری داریم و من تعریفی در این خصوص دارم که به طور مثال؛ من حسرت می‌خورم. پس هستم و درواقع، شرق این طور است. جامعه‌ای که همیشه نگاهی به آرمان دیگری دارد و از درونِ همین نیاز، فرهنگ، شعر، نقاشی و... به وجود می‌آید و بدنبال آن، نوستالژی هم به همین شکل است. یعنی من دنیای فانتزی و مطلوبی خارج از واقعیت را برای خودم می‌سازم و به آن نگاه می‌کنم و لذت می‌برم که درحقیقت، این موضوع در ادبیات، سینما، هنر و گفتمان شرق و... حاکم است.

این تصویرگر تصریح کرد: به عنوان فردی که شغلم تصویرسازی است به این موضوع فکر نکردم که الان نیاز و خواسته مردم چیست؟ و البته این کار در فضای رسانه رایج است و نمی‌خواهم از آن هم ایرادی بگیرم، ولی من چنین برنامه‌ای برای آن نداشتم و این که همه من را به خالق نوستالژی‌ها می‌شناسند، بسیار اتفاقی رقم خورده است. واقعیت این است که من سال ها، در اینستاگرام جدا از نوستالژی کار می‌کردم و از یک جایی به بعد، در میان کارهایم، یکی دو اثر که مربوط به گذشته بودند، بازخورد بسیار خوبی پیدا کردند و سپس این کار را ادامه دادم تا این که اقبال مردم باعث خلق آثار بعدی ام شد و چرخه‌ای شکل گرفت و من به عنوان تصویرگر خاطرات گذشته معرفی شدم و البته باید تأکید کنم که برای هر هنرمندی ضعف به حساب می‌آید که در یک زمینه مشخصی معروف شود و هیچ زمانی نتواند کار دیگری انجام دهد. زیرا این کار مثل این است که شما دیگر، نتوانید از اکبر عبدی توقع داشته باشید فیلم جدی بازی کند. چون از یک زمانی به عنوان کمدین معرفی شد و همچنان هم در این ژانر باقی مانده است و به همین خاطر، بسیاری از هنرمندان تلاش می‌کنند که این اتفاق برای آن‌ها نیفتد. ولی متاسفانه، برای من رخ داد و همیشه هم در این دو راهی بودم که فضای حرفه‌ای ام را دنبال کرده یا همین اتفاق را پیگیری کنم و در این میان باید بگویم انتخاب دوم من اصلاً دیگر حرفه‌ای نبود. زیرا متوجه بودم که یک اوجِ موقت در آن نهفته است، ولی باز هم به دلایلی، آن را پذیرفتم.

یادش به خیر؛ روایت‌هایی از خاطره‌های شیرینِ دهه شصت/ وقتی که ممیزی‌ها دستِ هنرمندان را برای خلق آثار واقعی می‌بندند

علی میری درمورد استقبال از آثارش در خارج از کشور گفت: این خاطرات اصلاً محدود به ایران نماند و بسیار سریع در کشور‌های همجوار به ویژه ترکیه معرفی شد و شاید دلیلش این است که به خاطر تفاوت‌های اندک میان مردم در گذشته و در مقابل، شباهت‌های فرهنگی بیشتر ما با کشور‌های همسایه، افراد به سرعت با این تصاویر نوستالژی ارتباط برقرار کردند؛ به طوری که از یک جایی به بعد، برای من بسیار تعجب آور بود که حتی از کشور‌های دورتری مثل مکزیک، اندونزی، برزیل، نیجریه، شمال آفریقا و... نیز پیام‌های متعددی دریافت کرده و با خود فکر کردم که مگر آن‌ها تا چه اندازه شبیه به ما زندگی کرده اند که به بازنشر این تصاویر می‌پردازند؟. از اینرو، واقعاً فکر نمی‌کردم دنیا تا این حد کوچک باشد که عنصری بتواند این قدر راحت، نقاط مشترک مردمی که ظاهراً به یکدیگر بی توجه هستند را به آن‌ها نشان دهد.

او در خصوص تفاوت اوضاع و احوال مردم در گذشته در مقایسه با امروز ادامه داد: این که مردم در گذشته، حال بهتری در مقایسه با امروز داشتند به دلیل تغییر شرایط زندگی است که این موضوع، کم و بیش در تمام کشور‌ها و بسیار بیشتر، در ایران وجود دارد و به همین خاطر، ما حسرت روز‌هایی را می‌خوریم که آرامش بیشتری داشتیم که بخشی از این موضوع، واقعی و بخش دیگر آن توهّم است. مثلاً شرایط فرد در سن هفده سالگی با پنجاه سالگی متفاوت است. به این دلیل که در دوره نوجوانی، تحول زیادی وجود دارد و فرد به راحتی ریسک می‌کند. در حالی که به نوعی، ترس‌هایی در درون شخص پنجاه ساله وجود دارند که او را محافظه کار می‌کنند و در حقیقت، بروز همه این موارد، روی کیفیت زندگی و نوع مواجهه فرد با زندگی تأثیرگذار هستند.

یادش به خیر؛ روایت‌هایی از خاطره‌های شیرینِ دهه شصت/ وقتی که ممیزی‌ها دستِ هنرمندان را برای خلق آثار واقعی می‌بندند

برای روشن شدن موضوع باید بگویم چیزی که الان ما از یک تصویر، آهنگ، بو یا مزه قدیمی احساس می‌کنیم به شدت متفاوت از آن چیزی است که در روز دیگری تجربه کرده ایم. بنابراین، این موضوع، ما را دچار این توهّم می‌کند که حتماً آن روز خیلی فوق العاده بوده است که تا این حدّ، حس خوبی از آن دریافت کرده ایم. مثلاً یک عکس‌قدیمی را پیدا می‌کنیم که کلی از آن لذت می‌بریم، ولی در همان عکس، ممکن است ما حس دیگری داشته ایم که باید این‌مسئله برایمان روشن شود که اگر به چیزی نگاه می‌کنیم حس کنونی ما با گذشته فرق می‌کند و از این لحاظ، متأسفانه، ما همیشه در زمان دیگری سِیر می‌کنیم و نمی‌توانیم لذت زمان حال را درک کنیم که این جزء ویژگی‌های انسان است. زیرا انسان، حسرت آن چیزی را می‌خورد که دیگر ندارد و عمدتاً، نقص‌ها را می‌بیند و از زندگی لذت نمی‌برد.

این تصویرگر افزود: من سعی نکردم در کارهایم، چیزی را تغییر دهم و برایم بسیار مهم بود تا جایی که امکان دارد به آن چه که در ذهنم است وفادار بمانم و در حقیقت، همه آثار، خاطرات خودم است و خاطره سازی نکردم و قصه هم نگفتم. از اینرو برایم اهمیت داشت که تا حد امکان، موقعیت، آدم ها، پوشش‌ها و خاطرات واقعی باشند و نمی‌خواستم چیزی را بسازم. چون خودم قبل از مخاطبم با این تصاویر زندگی کرده و همزمان، با نقاشی بسیاری از آن‌ها اشک ریخته و خندیده ام و به همین منظور، به مخاطب کارهایم، حس خالصانه انتقال پیدا کرده و واقعیت این است که خیلی خودجوش اتفاق افتاد و آثاری خلق شد که خودم و سپس مردم با آن‌ها ارتباط برقرار کردند.

یادش به خیر؛ روایت‌هایی از خاطره‌های شیرینِ دهه شصت/ وقتی که ممیزی‌ها دستِ هنرمندان را برای خلق آثار واقعی می‌بندند

علی میری در خصوص علت خلق خاطرات شیرین در آثار خود بیان کرد: یکی دو بار سعی کردم سراغ خاطرات تلخ بروم، ولی دیدم که با هدفم مغایرت دارد. چون قصد نداشتم که وقتی مردم صفحه اینستاگرامی من را مشاهده می‌کنند حالشان بد شود چراکه جامعه این قدر خسته و خشمگین است که این موضوع، هیچ کمکی به آن نخواهد کرد. در مقابل، بخشی از هدفم این بود که دیدن کارهایم به مردم حس خوبی را منتقل کند و از این طریق، به این موضوع فکر کنند که چرا نمی‌توانند مثل گذشته دورِ هم جمع شوند و چه کاری می‌توانند برای این منظور انجام دهند که همین چرایی باعث می‌شود من به هدفم برسم.

او با بیان این که تصویرسازی در ایران به رشد قابل توجهی رسیده است، تصریح کرد: ما در زمینه هنر و علوم انسانی بسیار پیشرفت کرده ایم و تصویرسازی هم به عنوان یکی از رشته‌های هنر، از این قاعده مستثنی نیست که با مبنا قرار دادن فستیوال‌های خارجی و موفقیت‌های موجود، می‌توان به این حقیقت دست یافت. امّا نکته مهمی که وجود دارد این است که متأسفانه، ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که هویت ما را خواسته ناخواسته حذف کرده اند. این در حالی است که ما می‌توانستیم ارتباطی با گذشته تاریخی خود داشته باشیم. مثلاً در اغلب بنا‌های معماری ما، هیچ نشانی از هویت وجود ندارد و این را می‌توان از اغلب خیابان‌ها و نما‌های مختلف شهری مشاهده کرد؛ به طوری که گویا هیچ تفکری پشت این قضیه وجود ندارد. به طور مثال؛ اگر درختان خیابان ولیعصر که مردم سال هاست در آن خاطرات مشترک دارند را قطع کنند، اغلب افراد جامعه در مقایسه با گذشته، راحت‌تر می‌توانند از ارزش‌های خود دست بکِشند و این دقیقاً مثل افتادن برگ از درخت است. در حالی که هویت در غرب، به عنوان یکی از ارکان بزرگ و اساسی برای کاهش هزینه‌های تربیتی و بزهکاری استفاده می‌شود.

یادش به خیر؛ روایت‌هایی از خاطره‌های شیرینِ دهه شصت/ وقتی که ممیزی‌ها دستِ هنرمندان را برای خلق آثار واقعی می‌بندند

این تصویرگر گفت: وقتی منِ هنرمند، با وجود توانایی برای خلق اثر، دغدغه‌های بسیار زیادی دارم که به محض در دست گرفتن قلم، مشکلات، من را به سمت خود می‌کِشانند. در نتیجه، نمی‌توانم به رشد خودم و تعالی جامعه فکر کنم و در خدمت انتقال زیبایی‌ها باشم. از اینرو، تبدیل به یک موجود قربانی می‌شوم که نمی‌دانم به چه چیزی وصل هستم و ممکن است هر کاری انجام دهم که این موضوع به پیشرفت کردن یا نکردن هنر نیز اشاره دارد و بدنبال آن، نمی‌توان درمورد رشد هنر به معنای واقعی صحبت کرد و گفت که آیا رشد داشته ایم یا خیر؟! زیرا می‌توان به دو صورت به این موضوع نگاه کرد. یعنی پیشرفت و پس رفت. مثلاً در حوزه موسیقی، پیشرفت ما فقط تا حدی است که به هنرمندان چهل، پنجاه سال قبل افتخار کنیم یا هنرمندان توانمند دیگری نیز ظهور کرده اند؟ و در این میان، اگر انگیزه‌های من برای انتخاب اثر، خشم یا سرخوردگی باشد نمی‌توان گفت که آن اثر خوب است یا نیست و درواقع، این اتفاق در جامعه ما افتاده است. مثلاً وقتی شما به فیلم‌های کمدی که مخاطب بالایی دارند، نگاه کنید، متوجه می‌شوید که سازندگانش، دقیقاً از نقطه ضعف‌هایی مثل ریا، تظاهر و... که مردم از آن خشم دارند خنده می‌کِشند بیرون.

این تصویرگر ادامه داد: هنرمند تعریفی دارد و من فردی هستم که از مجموعه توانایی هایم استفاده می‌کنم و هنر، ابزار من و هدفم چیز دیگری است و در این میان، اعتقادی به هنر برای هنر ندارم چراکه هنر می‌تواند چیز خوب یا بدی باشد و بستگی دارد که من چه استفاده‌ای از آن کنم و اگرچه سعی کرده ام ابزار دستم را به کار ببرم، ولی اگر در راستای اهدافم نباشد، برایم مهم نیست که چه کار‌های دیگری می‌توان با آن انجام داد. بنابراین، شاید اگر روزی چشم هایم را ببندم و بخواهم کارهایم را مرور کنم به آن‌ها افتخار نکنم. ولی برایم مهم است وقتی که به گذشته ام نگاه می‌کنم، ببینم اگر اشتباهی هم بوده به دلیل حُسن نیت بوده است. یعنی کاری را انجام نداده ام که به آن معتقد نبوده ام و هر عملی انجام داده ام با هدف کمک بوده است. زیرا واقعاً مردم و جامعه ام را دوست دارم و تلاشم بر این است که از طریق صفحه اینستاگرام خود با مردم ارتباط برقرار کنم. این در حالی است که این فضا اصلاً منبع درآمدم نیست و در این میان، فقط به این فکر می‌کنم اکه گر بتوانم کاری را انجام دهم چرا از آن دریغ بورزم؟!

او با اشاره به علاقه اش به اجرای دستی آثار خود افزود: واقعیت این است که کار‌های دستی را بیشتر می‌پسندم، هرچند که اجرای کار به صورت دیجیتال با وجود تفاوت هایش نیز، هنر است. زیرا مبتنی بر مهارت و خصوصیات خودِ هنرمند است و در حقیقت، فضای جوامع از لحاظ ریتم زندگی و سرعت و کیفیت و ... ایجاب می‌کند که کار به صورت دیجیتال پیش برود و به همین دلیل، حتی افرادی که در خصوص این موضوع مقاومت می‌کنند هم تسلیم آن شده اند.

علی میری در خصوص کتاب «یادش به خیر» تأکید کرد: درمورد «کتاب یادش به خیر» هیچ تصمیمی نداشتم و در راستای هیچ یک از کار‌های من نبود، ولی با توجه به این که آثار منتشر شده در صفحه اینستاگرام ام بازخورد‌های مثبت زیادی داشتند و تقاضا بر این بود که آن‌ها را به صورت یک مجموعه منتشر کنم و از طرفی، مخاطبانی هم داشتم که در اینستاگرام حضور نداشتند. از اینرو، احساس کردم که باید این تصاویر نیز به دست آن‌ها برسد تا هم ماندگارترباشند و هم، همخوانیِ قالب و فرم با یکدیگر حفظ شوند و به صورت یک مجموعه کاغذی به دست مخاطبان برسند و در این میان، فرآیند تولید هم نوستالژیک و متناسب با کار باشد و در حقیقت، پس از انتشار کتاب، لذت آن را چشیدم چراکه به نظرم کتاب چیز دیگری است و از این اتفاق خوشحال هستم.

یادش به خیر؛ روایت‌هایی از خاطره‌های شیرینِ دهه شصت/ وقتی که ممیزی‌ها دستِ هنرمندان را برای خلق آثار واقعی می‌بندند

او با اشاره به نبود کپی رایت در کشور گفت: نبود کپی رایت، به همه مولفیِ هنرمندان لطمه زیادی وارد کرده است و به همین خاطر، من زیر نقاشی هایم نوشته ام هر اثری خالقی دارد و باید یاد گرفته که برای استفاده از آن، اجازه بگیریم. زیرا تصاویر کار شده بسیاری از من برداشته و چاپ شده اند و اوایل، افرادی که این کار را می‌کردند، می‌گفتند که ما اصلاً نمی‌دانستیم و، چون در اینترنت بود، برمی داشتیم چراکه فکر می‌کردیم عمومی است. این در حالی است که وقتی چیزی در اینترنت وجود دارد نشان دهنده این نیست که همه می‌توانند بدون کسب اجازه، از آن‌ها استفاده کنند و همه این دلایل باعث شد که ما از آثار خود صیانت کنیم.

این تصویرگر، در پایان با اشاره به مشکلات موجود در حوزه فعالیتش خاطرنشان کرد: عمده مشکلات این حوزه، مسائل مربوط به کپی رایت و ممیزی‌های کاملاً سلیقه‌ای است که بنده هیچ درکی از آن‌ها ندارم و نمی‌دانم چرا تصویری در تهران چاپ می‌شود، ولی ارشاد در مشهد به همان تصویر مجوز نمی‌دهد؟ چرا موضوعی در تلویزیون به نمایش گذاشته می‌شود. اما همان موضوع را نمی‌توان در قالب کتاب به تصویر کشید؟ مثلاً در تلویزیون، یک فیلم سینمایی هالیوودی به نمایش گذاشته می‌شود و مخاطبان هم می‌توانند به صفحه‌های بازیگران آن دسترسی داشته باشند، ولی اگر من، نقاشی ساده‌ای از خانواده‌ای بکِشم که مادرشان سرِ سفره سحری در خانه، حجابی بر سر نداشته باشد یا مقداری از آستین‌های لباس مادر بزرگ بالا باشد باید جوابگو باشم. چون در ارشاد به من می‌گویند باید اصلاح شود تا بتوانیم آن را چاپ کنیم. این در حالی است که در همان تصویر، کاملاً مشهود است آن‌ها به صورت خانوادگی سَرِ سفره نشسته اند و حتی خانمِ باحجاب هم در تصویر حضور دارد و من نیز به عنوان نقاش اثر، کاملاً ملزم به احکام هستم و خانواده واقعی را به تصویر کِشیده ام، ولی متأسفانه، توجیه می‌کنند که این موارد تحریک آمیز است. یعنی یک فیلم سینمایی، کمتر از آثار نقاشی من تحریک زاست؟ و به همین دلیل است که واقعاً نمی‌دانم این ممیزی‌ها از کجا می‌آیند و چرا قانونی برای این منظور وجود ندارد؟

اگرچه وزارت ارشاد با من همکاری زیادی کرد تا آثارم با حداقل سانسور چاپ شود، ولی چرا باید دغدغه ممیزی داشته باشم تا مجبور شوم از واقعی بودن اثر به سمت تصنعی بودن بروم یا این که خودم را حذف کنم؟ در بسیاری از مواقع، به من توصیه می‌شود که مجوز کارم را از ارشاد تهران، تبریز و... دریافت کرده و آثارم را در آن جا چاپ کنم. مگر ما در این کشور زندگی نمی‌کنیم؟. الان متوجه می‌شوم که دلیل رفتن برخی از هنرمندان ما از ایران چیست؟. زیرا این جا شرایط آزادانه کار کردن برایشان مهیا نیست و به همین خاطر، مجبور به رفتن می‌شوند.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
رحیم پوران
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۴۵ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۶
0
0
ممنون از سما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده
یک کارشناس فوتسال در گفت ‌و‌ گو با «دیباچه» مطرح کرد؛

ایران تیم بهتری نسبت به رقبای آسیایی دارد/باید به تصمیم شمسایی احترام بگذاریم

۱۱:۲۹  -  ۲۵ فروردين ۱۴۰۳
ادبیات عجیب ژیلا صادقی!

جنجال خانم مجری بعد از درگذشت رضا داوودنژاد چه بود؟

۱۲:۲۹  -  ۱۵ فروردين ۱۴۰۳
مربی تیم والیبال بانوان سایپا در گفت و گو با«دیباچه» مطرح کرد؛

تجربه بالای بازیکنان باعث قهرمانی تیم شد/ تیم قوی و جنگنده‌ای داشتیم

۱۲:۲۲  -  ۲۳ اسفند ۱۴۰۲
گفتگوی کمتر دیده شده دیباچه با زنده یاد رضا داوودنژاد و همسرش

غزل بدیعی همسر زنده یاد رضا داوودنژاد: به خاطر عشق، همیشه در کنار رضا بودم

۱۲:۲۰  -  ۱۵ فروردين ۱۴۰۳
گفتگو دیباچه با کارگردان سریال «از سرنوشت»

« رضا داوودنژاد » در رفاقت، مرام و غافلگیری، دست به نقد بود!

۱۶:۳۲  -  ۱۴ فروردين ۱۴۰۳
سرمربی تیم ملی ووشو در گفت‌وگو با «دیباچه» مطرح کرد؛

هدف کسب بهترین نتیجه در آسیاست/ بدون تغییر ترکیب، راهی انتخابی جام جهانی خواهیم شد

۱۲:۰۸  -  ۲۲ اسفند ۱۴۰۲
پربازدیدها
آخرین اخبار