۹ سال بیشتر نداشت که در مدرسه روی سِن تئاتر رفت و این نخستین جرقه انفجار هنری زندگیاش بود.
اولین کار حرفهای او بازی در نمایش "انتظار سرخ" بود که در سالهای اولیه دفاع مقدس (۱۳۶۱) در تالار وحدت به روی صحنه رفت.
بیست و دو سال بیشتر نداشت که نزد بزرگانی، چون حمید سمندریان، عزت الله مقبلی، علی اکبر کسمائی، جلال مقامی دورهی پرورش صدا و گویندگی فیلم را از سر گذراند.
حسن اسدی در سالهای ۶۹ ــ ۶۸ دوره مدیریت تولید فیلم و تلویزیون را گذراند و در سال ۱۳۷۱ در کنکور سراسری شرکت کرد و بعلت عدم پذیرش دانشجو در گرایشهای سینما در آن سال، در موسیقی که اولویت دوماش بود، در دانشکده موسیقی دانشگاه هنر انتخاب کرد و در سال ۱۳۷۶ فارغ التحصیل شد.
او تاکنون نقشهای متفاوتی را در سینما و تئاتر تجربه کرده، اما خودِ او معتقد است نقش «قدرت» در نمایش «چهارشنبه اخرین روز هفته»، سوگلی آثار اوست. ضدقهرمانی که با طنز خود انفجار خنده ایجاد میکند. آنچه میخوانید حاصل گفتگوی خبرنگار دیباچه با حسن اسدی بازیگر کهنهکار این نمایش است.
- این روزها مشغول چه فعالیتهایی هستید؟
درحال حاضر سر ضبط دو سریال تلویزیونی هستم و همانطور که ملاحظه میکنید، در نمایش «چهارشنبه آخرین روز هفته» که با هدایت حامدرحیمی نصر و کارگردانی سیاووش مهندسی است، ایفای نقش میکنم.
- از نمایش «چهارشنبه آخرین روز هفته» بگویید
متن نمایشنامه «چهارشنبه آخرین روز هفته» و نقشی که آن را ایفا میکنم، بسیار دوست دارم. کاراکترهای این نمایش شخصیتهای رنگندارند و گویی همه شخصیتها خاکستری هستند و میتوانیم مشابه این افراد را در جامعه ببینیم. اینکه روایت و قِصه و آدمهای نمایش در پیرامون ما زیست میکنند، مهمترین علت علاقهی من به داستان و متن نمایشنامه است، از طرفی نقش من در این نمایش یکی از متفاوتترین کارهایی است که تاکنون انجام داده ام. در سینما و تلویزیون کارگردانها ریسک کمتری کرده و از هنرپیشه همان الگوی شناخته شده را میخواهند، به همین خاطر بازیگر، چالشهای جدید را تجربه نمیکند، اما نقش من در نمایش «چهارشنبه آخرین روز هفته» با توجه به ویژگیها و تفاوت هایش برای من بسیار جذاب است و از اینکه هر شب در این نمایش به ایفای نقش میپردازم، بسیار لذت میبرم. من سعی میکنم بعد از اجرای نمایش به سرعت از قالب آن شخصیت خارج شوم، زیرا در روزهای نخست اجرا تلاش زیادی برای نزدیک شدن به کاراکتر نمایش داشتم و این مسئله سبب شد تا کمی پرخاشگر شوم که این تاثیرنقش روی من بود.
-نمایش «چهارشنبه آخرین روز هفته» براساس یک داستان واقعی است؛ از نظر شما روایت یک داستان واقعی در صحنه تئاتر تا چه اندازه روی مخاطب تاثیرگذار بوده و سبب جذب مخاطب میشود؟
این کار کمی دشوار است، زیرا در بیشتر مواقع ترجیح کارگردانها استفاده از نمایشنامههای آماده یا متون ترجمه شده است، خلق یک اثر مستند دشوار بوده و اگر درست اجرا و به سرانجام برسد جزو مواردی خواهد بود که کهنه نمیشوند، چراکه کاراکترهای این نمایش در تمامی زمانها حضور دارند. چنانچه امروز تاریخ بشریت را میخوانیم، درمییابیم که در بدو بشریت، قابیل از سر زیادهخواهی و خودخواهی برادر خویش هابیل را کشت و این آغاز اعمال خشونت و افراطیگری بود، این دست کشمکشها تا کنون به انحاء مختلف شکل میگیرد؛ بنابراین قصههایی که براساس واقعیت هستند، ماندگار خواهند شد البته اگر به درستی به آنها پرداخته و خوب نگارش و اجرا شوند.
- هنرمندانِ بسیاری در عرصه تئاتر فعال هستند که کارهای درخشانی از آنها میبینیم، اما تهیه کنندهها و کارگردانهای سینما کمتر به هنرمندان تئاتر بها میدهند و همین موضوع سبب از بین رفتن انگیزه و استعداد هنرمندان تئاتر میشود.
بله من با این موضوع موافق هستم، ولی باید گفت سینما صنعت و تابع تعاریفی است که ما برای صنعت داریم، صنعت باید به گونهای باشد که سرمایه خود را برگرداند و سودهی داشته باشد به همین علت مولفههای خود را دارد و نباید به دنبال اتفاقات عجیب و خاص بود؛ معمولا مولفهها و قالبهایی در فیلمهای طنز، اجتماعی و اکشن و ... دارند تا مخاطب را جذب و سود دهی را بالا ببرند. پیش از این سینمای هنری که فراغ از مقوله گیشه باشد، وجود داشت، اما نادیده گرفته شده، حال این اتفاق در تئاتر هم رخ میدهد؛ تعداد سالنهای دولتی محدود است و کارگردان تحت هر شرایطی باید هزینههای مربوطه را فراهم و نمایش خود را در سالنهای خصوصی به اجرا ببرد به همین علت زمانی که بحث گیشه به میان میآید به برخی مسائل کمتر توجه میشود، به هرحال باید از هنرمندان تئاتری در عرصه سینما و تلویزیون استفاده کرد. خوشبختانه هنرمندان تئاتری بسیاری را در کار جدید آقای میرباقری میبینیم. کارگردانهایی که مسئله گیشه برایشان اولویت نیست از هنرمندان تئاتر استفاده میکنند.
درست است که در سینما و شبکه نمایش خانگی کمتر از بازیگران و هنرمندان تئاتری استفاده میشود، اما علاقهمندان نباید انگیزه خود را از دست بدهند و باید مقاومت کنند و قطعا روزی این مقاومت نتیجه خواهد داد، زیرا تئاتریک بستر مناسب برای نوسازی بازیگر است. من هم هر چند وقت نمایشی کار میکنم تا خود را بازیابی کنم. باید این موضوع را مطرح کرد که میان بازی کردن و تمایل شدید به دیده شدن تفاوت وجود دارد، برخی از ما ناخودآگاه تمایل زیادی برای دیده شدن داریم و این موضوع با بازی کردن متفاوت است، برخی فقط هدف دستیابی به دستمزدهای میلیاردی را دارند و این کار را برایشان دشوار میکند، اما اگر هدف بازی کردن باشد، هم خودشان و هم مخاطب از بازی آنها لذت میبرد.
گفت و گو از مینا قنبری