مستند بلند «کودتای ۵۳» (coup۵۳) به کارگردانی تقی امیرانی از اینگونه مستندها است که این روزها در بخش نمایشهای ویژه چهاردهمین جشنواره فیلم مستند «سینماحقیقت» به نمایش درمیآید.
قبل از هر چیزی موضوع مهم تاریخی و سرنوشتساز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که منجر به سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق شد، همواره تا امروز بخشهای ناپیدا و زوایای تاریکی دارد که با گذشت قریب شصتواندی سال از آن و باوجود بحثها، پژوهشها و تحقیقات گسترده درباره آن همچنان پرسشهای زیادی وجود دارد که تاکنون بیپاسخ ماندهاند!
در مستند «کودتای ۵۳» قصد بر این بوده است که تاحدودی به بخشهای ناپیدای این موضوع نوری بتابد و مسائل جدیدی زیر ذرهبین قرار گیرد. نکته مهم این است که علنیشدن و دستیافتن به یکسری مدارک از اسناد سرویسهای مخفی آمریکا و بریتانیا جذابیت زیادی برای مخاطب ایجاد کرده که کمتر کسی تاکنون توانسته بود به آنها دسترسی پیدا کند.
پیش از این همگان میدانستند که آمریکاییها و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) در شکلگیری کودتا نقش اصلی داشته و حتی دولتمردان آمریکا به این موضوع بهصورت علنی اشاره و حتی عذرخواهی کردهاند.
اما کمتر مرجع رسمیای به نقش MI۶ (سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا) پرداخته که در این مستند تلاش شده است به نقش دقیق آن اشاره شود. جالب این است که تا امروز این موضوع، طبق شواهد موجود در فیلم، در فهرست «اسناد طبقهبندیشده محرمانه» این سازمان همچنان قرار دارد و جالب است که در کل فیلم درگفتوگو با مأموران دولتی و کارگزاران وقت «عملیات آژاکس» به وضوح بیان میکنند که خیلی تمایل به بازگویی علنی این موضوع ندارند!
دیگر موضوعی که چنین مستندی را مهم میکند این است که نگاه به مسئله کودتا از دید و نگاه افراد خارج از فضای ایران روایت میشود که تماشاگر پیگیر این موضوع کمتر از آنها خبری داشتهاند.
افشاگری فیلم بر اساس سریالی که سالها پیش در BBC پخش شده، شکل میگیرد. این سریال مستند «پایان امپراتوری» (End of Empire) نام دارد که به چگونگی زوال استعمارگری بریتانیا در طول تاریخ میپردازد و به نظر میرسد این جمله کلیدی را که «امپراتوری بریتانیا خورشید در آن هرگز غروب نمیکند»، به چالش کشیده است. اما چالش این است که در بخش مربوط به ایران به همه مسائل درباره سقوط دولت مصدق اشاره نمیشود و گویی سانسور محتوایی در این بخش اعمال شده است. از اینجا به بعد فیلمساز در مقام پژوهشگر مانند «رز باد» فیلم «همشهریکین» سراغ این حلقه مفقوده میرود و دستآخر به عامل اصلی کودتا میرسد که فردی است به نام «نومرن داربی شر» (Norman Darbyshire).
حکایت این داستان به جمله مشهور «چرچیل» میماند. او در جایی گفته بود که «راستی آنقدر عزیز است که باید انسان حتما آن را در پوششی از دروغ بپیچاند و محفوظ بدارد»! ظاهرا حقیقت درباره موضوع کودتا هم اینگونه تا امروز به دست مخاطبان رسیده که البته تقی امیرانی در کنار والتر مرچ، یکی از تدوینگران مهم این روز سینما روایت فیلم را با چنین پیچیدگیای به آرامی جلو بردند و در معرض دید مخاطبان قرار دادند.
یکی از تکاندهندهترین صحنههای فیلم، تأیید مستقیم مأمور MI۶ به مرگ دلخراش طوسی افشار، رئیس شهربانی وقت که حامی مصدق بود، است. جالب است که صحنه مرگ او را جوری صحنهسازی کردند که ضمن آثار شکنجه روی بدن –با زجر کشتن- و دفن شبانه او، فضای ترسناک و دلهرهآمیزی را به جامعه تزریق کردند که مصدق حتی نمیتواند از موافقان خود حمایت کند.
یکی از ظرافتهای تصویری در این مستند که آن را به مرز یک مستند خلاقه رسانده، این است که بازیگر فیلم «بیمار انگلیسی»، ریف فاینز، در نقش داربی شر بازی کرد؛ همان فیلمی که «والتر مرچ» برنده اسکار بهترین تدوین شد. طبق شواهد داربی شر اکنون مرده است و امکان مصاحبه حضوری با او وجود ندارد. فیلمساز برای اینکه مهابت موضوع را به نمایش بگذارد، از ریف فاینز در نقش داربی شر استفاده میکند تا او جملات صحنهسازی کودتا را در کمال خونسردی و انتهای بیرحمی به مخاطبان منتقل کند که واقعا بازی این بازیگر ستودنی است. در حقیقت صورت سرد داربی شر بازیگر، مخافت سیاست انگلیسی را به زیبایی به تماشاگر میرساند.
در تمام لحظات فیلم حسی دوگانه به تماشاگر منتقل میشود؛ از یکسو خوشحال از اینکه بالاخره بخشی از حقیقت در حال روشنشدن است و دیگرسو غم و ناراحتی به خاطر آنچه بر سر این آب و خاک آوردهاند. همان نگاه مملو از تحقیر که در طول تاریخ ازسوی استعمارگران به ایرانیان وجود داشته است. مستند «کودتای ۵۳» فیلمی است که هر ایرانی در هرکجای دنیا باید آن را ببیند و آن را از بر کند.