به گزارش خبرنگار
دیباچه، این روزها صنعت سریال سازی به یکی از پر مخاطب ترین بخش های سینما و تلویزیون تبدیل شده است؛ البته کشورهای اروپایی و آمریکایی سابقه طولانی در این زمینه دارند و سابقه فعالیت آنها در این عرصه به سالها پیش می رسد، این ما هستیم که به عنوان ساکنان خاورمیانه و جهان سوم تازه به این صنعت جذاب و مدرن پی برده ایم!
در ایران، از آن زمان که «لاست» به بازار آمد و فصل های پی در پی آن در پیاده رو ها توسط دستفروشان فروخته می شد و قهرمان های سریال «فرار از زندان» کچلی را مد کردند به اهمیت سریال سازی پی برده شد.
و در ادامه، تکنولوژی با همه مضراتش این مزیت را داشت که بتوانیم در دنیای بدون «کپی رایت» در ال سی دی منزلمان یا در مانیتور کوچک گوشیمان فیلمی اکران شده در آن سوی کره زمین را بدون تأخیر و با قیمتی بسیار ارزان ببینم . دراین میان آنهایی که سینمایی ترند می توانند در ساخت اثرشان از به روزترین آثار تولید شده الهام بگیریند یا از آنها به طرز ضعیفی کپی کنند!
هیچ کدام از این اتفاق ها بد به حساب نمی آیند وقتی تلویزیون، اثری با هزینه بالا اما کیفیتی نه در حد رسانه ملی به روی آنتن می رود.
درباره سریال «نوار زرد»...
سریال «نوار زرد» به تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی و کارگردانی پوریا آذربایجانی یکی از آثار جدیدی است که اولین قسمت آن شب گذشته شنبه 15 مهرماه به روی آنتن رفت.
«نوار زرد»، همانطور که از نامش پیداست سریالی است درباره هشدارهای اجتماعی که در ژانر پلیسی ساخته شده و کریم لک زاده، آنرا در بیست قسمت نوشته است.
البته که محمدرضا شفیعی در تولید این سریال هزینه زیادی صرف کرده و مدیران تلویزیون به آن نگاه ویژه ای داشته اند، هر چه نباشد برای ترغیب مخاطبان به پی گیری شبکه های تلویزیون داخلی به رقابتی تولیدی و حرفه ای نیاز داریم و در نهایت باید در عرصه عمل و ساخت وارد عمل شویم.
تا به اینجا مشکلی در میان نیست، ماجرا زمانی آغاز می شود که نخستین قسمت این سریال را ببینیم، تا با اثری چند دست و کُلاژوار مواجه شویم. مجموعه ای به ظاهر شیک مملو از پلان هایی که نمونه عالی تر آنها را در سریال ها و فیلمهای خارجی دیده ایم!
سریال «نوار زرد» با سکانسی در رختشویخانه هتل آغاز می شود. کارگر زنی با مانتو و مقنعه سورمه ای در راهروهای سفید، مسیری را می پیماید تا به رختشویخانه برسد. دوربین از گوشه کنار نظاره گر اوست و دنبالش می کند و همه تلاش این است که با ایجاد تعلیقی بصری مخاطب با این سکانس همراه شود.
کارگر، لباس ها و ملحفه های چرک را در لباسشویی می ریزد و درش را می بندد و کلید تایمر را می چرخاند. به گوشه ای می رود و می نشیند. تصویر کات می خورد به لباس های در حال چرخش درون لباسشویی! و باز کات می خورد به کارگر رختشویخانه و این پلان ها تکرار می شوند تا به این ترتیب بر رابطه کارگر با لباسشویی و اتفاقی که تا چند دقیقه دیگر در آن می افتد، تأکید شود.
پلان لباسشویی در حال چرخش تکرار می شود تا آب درون آن کم کم قرمز شود و کمی بعد به رنگ خون در آید و کارگر نیز همچنان مات و مبهوت نگاه می کند و در لباسشویی را باز می کند و خونابه کف رختشویخانه را بر می دارد و سپس دستی درون لباسشویی دیده می شود و کات. تیتراژ آغازین می آید و ...
پیش از آنکه سریال آغاز شود دو نکته وجود دارد:
نکته اول:
پوریا آذربایجانی، تلاش کرده در همان آغاز با ایجاد تعلیق و نوع دکوپاژ و نورپردازی سرد، ترس و تشویش را در مخاطب ایجاد کند و او را پای اثر بنشاند؛ هرچند این سکانس بیشتر مخاطب را مشمئز می کند تا مشوش! و بالاخره، اگر قصه را دنبال کنیم به این موضوع پی خواهیم برد که پوریا آذربایجانی صرفأ برای جذب مخاطب و شروعی محکم در خلق چنین سکانسی تلاش کرده است؛ وگرنه که سریال بدون این سکانس نیز آسیبی نمی بیند و می توان آغاز آنرا، سکانس پس از تیتراژ دانست.
نکته دوم:
اینکه چطور تلویزیون با به تصویر کشیدن چنین صحنه خشنی موافقت کرده و اجازه پخش آن را داده است؟! مطمئنا پخش چنین صحنه هایی از رسانه ملی، آنهم در یک سریال تلویزیونی بعید است! چه بسا آثاری که برای رعایت خط قرمزهای مشابه این دچار ممیزی و سانسور شده اند و از لحاظ قصه و ساختار آسیب دیده اند.
«نوار زرد» پس از تیتراژ
«نوار زرد» پس از تیتراژ نیز با نواقصی همراه است که بزرگترین آنها بازی امیر آقایی در نقش سرگرد پلیس است، او از همان ابتدا نتوانسته در نقش سرگردی کارکشته باور پذیر ظاهر شود و آنقدر درگیر «استایل» و تیپ و آرایش خود است که نقش را فراموش کرده است! او در نقش سرگرد، بیشتر کپی ناقصی از قهرمانهای هالیوودی خوش لباسی است که شلوارشان خط اتو دارد و دکمه کتشان همیشه بسته است! با این تفاوت که آنها در مأموریتی مهم که متعلق به آنها نیست با عینک «ری بن» در پارکینگی تاریک تجسس نمی کنند!
به هر حال با دیدن یک قسمت از سریالی بیست قسمتی، نمی توان درباره جز به جز آن قضاوت کرد. باید منتظر ماند و آنرا دنبال کرد و سپس درباره کلیت و جز به جز آن نقد نوشت.
وحید خانه ساز