به گزارش خبرنگار تئاتر دیباچه، جشنواره «سنتی
آئینی» یکی از رویدادهای مهم تئاتر سرزمین ماست که هجدهمین دوره آن شهریورماه امسال در تهران برگزار خواهد شد.
جشنواره سنتی آئینی به نمایش ایرانی و شاخه های مختلف آن تعلق دارد و
آثاری در آن شرکت داده می شوند که ریشه های آئینی و سنتی دارند که در اینبار باید گفت، قدمت نمایش در ایران به قرن های دور می رسد و
اغراق نیست اگر بگوییم برخی از گونه های تئاتر اروپا ریشه در نمایش های ایرانی دارند.
می توان با نگاهی اجمالی به برخی از گونه های
نمایش ایرانی با این هنر بیشتر آشنا شد و اطلاعات بیشتری درباره آنها کسب کرد.
گونه های نمایش های ایرانی
«خیمه شب بازی»
آنگونه که می گویند «خیمه شب بازی» در ایران شکل گرفته و پس از
آن توسط ترکهای عثمانی به ترکیه رفته و با عنوان نمایش «قره گوز» شناخته شده است.
البته باید گفت برخی خیمه شببازی را
به «کمدیا دل آرته» (گونه ای نمایشی ایتالیا) منسوب میدانند و گروهی بر این عقیدهاند که از کشورهای کهن چین،
هند، ژاپن و نواحی جنوب شرقی آسیا به اروپا نفوذ کرده است؛ اما آنچه واضح است این
است که بنا به مدارک معتبر قدمت خیمه شب بازی در ایران به قرن هفتم می رسد
عطا ملک جوینی در کتاب خود
«تاریخ جهانگشا» که تاریخ مغولان است، گزارشی از خیمه شب بازی در روزگار اوکتای قاآن
میدهد، او در این کتاب آورده است: «روزی خیمه شب بازان از ختا (شهری میان ترکستان و
چین قدیم) آمده بودند و عروسکهای ختایی عجیب و غریبی با خود آورده بودند که ما هرگز
ندیده بودیم و به خیمه شب بازی پرداختند».
«خیمه شب بازی» در مناسبتهایی
چون جشنها، عروسیها و ختنه سورانها به اجرا در میآمد.
در خیمه شب بازی تعدادی عروسک
در اندازههای ۲۰ تا ۲۵ سانتی متر از چوب ساخته می شدند و در محلی به نام خیمه به جای
آدمها ایفای نقش میکردند. عروسکهای زن روسری، شلیته و چاقچور بر تن داشتند و عروسکهای
مرد کلاه نمدی، پیراهن آبی یا قرمز و شلواری سیاه و گشاد.
نمایشهای عروسکی سنتی
آنگونه که می گویند قدمت
نمایش عروسکی به آن زمان می رسد که آدمی در غار آتش روشن کرد و سایه خودش را بر
دیوار دید و همین اتفاق منشأ اولیه نمایش عروسکی شد.
نمایش عروسکی از کهنترین
گونه ها در سراسر جهان به ویژه شرق است. نظامی گنجوی در یکی از شعرهای خود اینگونه
آورده است: در دوران بهرام گور ساسانی شش هزاراستاد
سرگرمی ساز که بخشی از ایشان نیز در لعبتبازی مهارت داشته اند از هندوستان به ایران
آورده میشوند تا به سرگرم نمودن خلق بپردازند.
پس از اسلام نیز (از قرن چهارم
هجری به بعد) شعرای نامدار ایرانی به این گونه نمایشی اشاره هایی کرده اند، اما معتبرترین
سندی که در این رابطه وجود دارد اشاره ملاحسین واعظ کاشف سبزواری در «فتوت نامه سلطانی»
است که لعبت بازان را در نسخ اهل بازی از اصحاب اهل معرکه ذکر می کند و در مورد
انواع نمایش عروسکی روزگار خود که در شب و روز اجرا میشدهاند و اصطلاحاً «خیمه» و
«پیشبند» نامیده میشدند مطالبی هر چند کوتاه مینویسد و یک مجلس را نیز به طور مختصر
معرفی میکند.
نقالی
نقالی و قصهگویی نیز از کهنترین
هنرهای رایج در جوامع انسانی است. این هنر در سرزمین ما نیز هنری بسیار کهن به
شمار می رود و ادبیات عامه و شفاهی اقوام مختلف گواهی بر این ادعاست.
نقالی در زمانی نه چندان
دور یکی از سرگرمی های مهم مردم به حساب می آمده و طرفداران بسیار داشته است.
نقالی در ایران انواع گوناگون
دارد که مهمترین آنها از نظر چگونگی اجرا به این قرار است: نقل موسیقیایی، نقل
مکتوب، نقل با استفاده از تصاویر و گونه های دیگریی که
از نقالان به نام میتوان
به حسین آقای مشکین، مرشد برزو، مرشد زریری صافهانی، مرشد حسن خوش ضمیر، مرشد سیدمصطفی
سعیدی بروجردی و مرشد ولیا... ترابی اشاره کرد.
تختحوضی
«تخت حوضی» یکی دیگر از
گونه های شای آور نمایش ایرانی است و از آنجایی که این آثار بر سکویی قرار داده شده بر حوض اجرا می شده آن
را تخت حوضی می دانستند
این نمایشها هر چند که ریشه
در مراسم و آیینهای شادی آور دارند؛ اما مانند دیگر گونه های سنتی آیینی در دوران
صفویه رونق گرفته آنهم به این دلیل که در آن دوران بازار دسته های مطرب شهری سکه
بود، همین موضوع باعث رونق تخت حوضی شد و در دوره های بعد کامل تر شد.
از میان این نمایشهای شادیآور
میتوان به تقلیدهای زنانه، بقالبازی، کچلکبازی، سیاه بازی اشاره نمود که همگی به
دلیل اجرا در مجالس شادمانی نمایشهایی توام با رقص و موسیقی بودند.
تقلیدهای زنانه
درباره تقلیدهای زنانه
مدارک مکتوب تاریخی در دست نیست اما آنچه مشخص است این است که تقلیدهای زنانه نیز
در دوران صفویه به وجود آمدند و با برگزاری مجالس خصوصی به اجرای انواع رقصها و خرده
نمایشهای موزیکال پرداختند.
گفتنی است این آثار عمدتأ
حول محور مسایل و مشکلات زنان شکل میگرفت؛ مسائلی از قبیل هوو آوردن، خواستگاری رفتن، دعوای
میان زن و شوهر و ارتباط زنان خانهدار با دیگر اقشار جامعه.
«خاله رورو»، «آقو چرا زن ستودی»، «عموسبزیفروش»،
«آبجی صنم»، «ننه غلامحسین و...» برخی از نمایشهای موزیکالی هستند که همراه با رقص
و آواز اجرا میشدند.
البته باید گفت، این تقلیدها
در دوره قاجار کاملتر شدند و تا پایان حکومت پهلوی نیز همچنان توسط گروههای حرفهای
و یا افرادی غیرحرفه ای اما آشنا با این مهارتها، عمدتاً در مجالس خصوصی زنانه و
همچنین گاه میان برنامههای متنوع دستههای شادمانی در مجالس جشن اجرا میشدند آثاری
که امروزه جز نامی و یادی از آنها باقی نمانده است.
بقال بازی
ریشههای «بقال بازی» در میان
خرده نمایشهایی است که پیرامون دعواهای میان ارباب و رعیت و استاد و شاگرد از دیرباز
در میان ایرانیان رواج داشت و عمدتاً متکی بر کمدی لهجه و لوده بازی و درگیریهای فیزیکی
بود.
رشد و تکامل این خرده نمایش سرانجام در دوران قاجار
به نمایشی منجر شد که عوام آن را «بقالبازی» بنامند.
نمایش «بقال بازی» که ظاهراً
داستانی ساده داشت ماجرای بقالی که گروهی رند و دغل باز به ترفندهای گوناگون سعی میکردند
تا ظرف شیره یا ماست او را از چنگش درآورند وی گاهی شاگردی نیز داشت که با او بگو و
مگو میکرد؛ اما این تنها ظاهر ماجرا بود زیرا در راستای این داستان ساده بسیاری از
مشکلات جامعه از طریق ارائه تیپهای گوناگون اجتماعی توسط رندهای دغل باز برملا می
شد. در تنها متن ثبت شده کاملی که از دوران ناصرالدینشاه قاجار در مورد این نمایش
به جای مانده است و به قلم شخصی ناشناسی است که خود در هنگام اجرای یک گروه بقال بازی
به سرپرستی کریم شیرهای دلقک معروف آن دوره برای شاه حضور داشته است رندان حیله
گر با تغییر چهره و بازی در بازی ماجرای روستاییان از قحطی برگشته و ماست ندیده و گزمههایی
رشوهبگیر را طی برخوردهای خود با بقال برملا میسازند و کوزه ماست بقال را قالب این
نقشها به غارت میبرند.
این نمایش به قدری میان عوام
و خواص طرفدار داشت که گفته میشود در هنگام سفر ناصرالدین شاه به اصفهان بقالبازان
تنها کسانی بودند که توانستند مشکلات شهر را نزد شاه طرح نموده و از حقوق مردم دفاع
نمایند.
نمایش «بقالبازی» اوج خود
را در همین دوران تجربه کرد و تقریبآ از اوایل دوران پهلوی دیگر نامی از آن به میان
نیامد که این شاید به واسطهی اوج گرفتن شکل دیگری از نمایشهای شادیآوری به نام «سیاه
بازی» است؛ گونه ای که در اواخر دوران قاجار مرسوم شد و تقریباً تمام تجارب تقلیدچیان
را در دل خود جای داده بود.