به گزارش خبرنگار سینمایی پایگاه خبری دیباچه، حال
چند روزی از جشنواره فیلم فجر می گذر و آن تب و تاب پس از جشنواره هم فرو خفته است!
و همه اینها یعنی می توان با خطای کمی درباره چند و چون جشنواره فجر و آثار امسال سینمای
ایران حرف زد.
همیشه اینگونه است که نسلی می رود و نسل جدیدتر جای آن را می گیرد. عده ای می روند و عده ای می
آیند و جای خالی پیشینیان را پر می کنند. در عرصه هنر نیز اینگونه است چه در ادبیات،
چه در تئاتر یا سینما و هر هنر دیگر. تعاریف عوض می شوند و معانی تغییر می کنند و حتی گاه رنگ می بازند؛
که البته همیشه چنین بوده است. اما در دنیای
امروز اتفاق ها زودتر می افتند و تغییرات فاحش ترند؛ دنیا دیگر به بزرگی گذشته نیست
و تکنولوژی آن را کوچک کرده! گویا دیگر هیچ دور دستی وجود ندارد و همه چیز در دسترس
است و هیچ چیز بعید نیست؛ و شاید هم همه اینها زیر سر تکنولوژی است!
سینمای ایران
سینمای ایران نیز تحت تأثیر همه
این اتفاقات است. تغییراتی که خیلی نامحسوس سینماگران را به دوسته غیر مساوی تقسیم
کرده است.
دسته نخست، آنهایی که سینما را با دوربین سوپر هشت
و نگاتیو یاد گرفتنه اند و برای تدوین سر میز موویلا نشسته اند.
دسته دوم، جوان هایی که بوی نگاتیو برایشان آشنا
نیست و از جلوی هیچ تاریکخانه ای گذر نکرده اند و میز موویلایشان همان سی دی تدوین
تو کیفشان است.
نسل آنالوگ و نسل دیجیتال!
نسل آنالوگ با نگاه و تعاریف کلاسیک و نسل دیجیتال
با نگاه و تعاریف مدرن! نسل آنالوگ ریسک نمی کند و سینمای قصه گو را دوست دارد، فیلمنامه
اش سه پرده دارد. زمان برایش معنا دارد. قصه اش گره افکنی و گره گشایی دارد و قاب بندی
هایش شسته رفته و تمیز است و حتی گاهی بر روی نقاط طلایی کادر نیز تمرکز می کند.
نسل دیجیتال سینمای ضد قصه را دوست تر دارد! فیلمنامه
اش تابع اسلوب و الگوی خاصی نیست و به شروع و میانه و پایان آنچنان اعتقادی ندارد.
زمان برایش بی معنا است، کادر بندی های نامتعارف را دوست دارد و قاب بندی هایش همیشه
شسته رفته نیست.
جشنواره فیلم
فجر امسال تقابل این دو نسل
جشنواره فیلم فجر امسال تقابل این دو نسل بود! دو
نسل با شکافی در میان، که ناشی از تفاوت فکری و جهانبینی فیلمسازان است. البته
باید گفت وجود چنین فاصله ای برای دو نسل پی در پی و از لحاظ زمانی بهم نزدیک، خیلی
خوش آیند نیست! انگار زنجیری پیوسته گسسته است! هر چند پیوند این زنجیر اتفاق
شگرفی نیست اگر فیلمسازان ژرف تر بیاندیشند.
با مقایسه ای آسیب شناسانه چنین به نظر می رسد
که برخی از فیلمسازان نسل آنالوگ با ابزار سینمای دیجیتال کنار نیامده اند و گرایشی
به آموختن آن ندارند زیرا این تغییر و پیامدهایش را به کل نپذیرفته اند. عده ای
دیگر از این فیلمسازان، سینمای کلاسیک را چنان دوست دارند که در برابر تعاریف مدرن
جبهه گرفته اند و به تغییرات تئوریک و غیر تئوریک تن نمی دهند؛ و عده ای دیگر که
شاید تند روتر از دو گروه پیشین باشند فیلمسازانی هستند که کلأ نسل جدید و سینمایش
را قبول ندارند.
اما در این گیر و دار همه تقصیرها به گردن نسل
سینمای آنالوگ نیست و سینماگران جوان نیز مقصرند. زیرا آنها هستند که می توانند در این تأمل پیش قدم باشند و از
تجربیات کهنه کاران سینما، سر صحنه فیلمبرداری یا در کلاس درس کمک بگیرند و حتی
آنها را با سینمای نوین آشتی دهند؛ و با تلفیق تجربه و تکنیک، سینمای کامل تری را
به نسل پس از خود بسپارند! به امید روزهای خوب و خوبتر برای سینمای ایران.
یادداشت وحید خانه ساز