دیباچه:دوباره ده روز پایانی شهریورماه از راه رسید و مدیران سینمایی به تکاپو افتادند که آبرو داری کنند و روز ملی سینما را جشن بگیرند، خانه سینما از یکی، دو ماه قبل تر، درصدد این است که دبیر جشن را معرفی کند او هم یک مدیر اجرایی انتخاب کند تا در شب 21 شهریور دور هم جمع شویم و به برندگان تندیس خانه سینما را اهدا کنیم و بعد از آن منتظر طلوع فجر سینمای ایران در بهمن ماه بمانیم.
دوباره در بهمن ماه رئیس سازمان سینمایی که به شدت مرد مهربان و خوش قلبی است، در آیین افتتاح جشنواره فیلم فجر چند بیتی از شمس و مولانا برای ما بخواند و اشاراتی به فروش میلیاردی سینمای ایران در سال 95 کند، غزل خداحافظی را برای ما بخواند و به دستاوردهای گرانبهای سازمان سینمایی در چهار سال دولت تدبیر و امید اشاره کند.
حجت الله ایوبی یکی از دلسوز ترین افرادی بود که برای سینمایی ها انتخاب شد اما این جماعت را نمیشناخت، در ابتدای مسیرش اش تلاش کرد که اتفاقی را رقم بزند اما نشد، او انسان فرهیخته و با سوادی است اما الزاما مدیر خوبی نیست. او در برهه ای از زمان یک روز در میان قبل از این که به خیابان صفی علیشاه برود، از ضلع شمالی وارد میدان بهارستان میشد و به مجلسی ها توضیح میداد که شرایط سینمای ایران چگونه است؟ اما از یک جایی به بعد ماجرا را پیگیری نکرد و روز به روز فیلم های توقیفی زیاد شد، شورای پروانه ساخت سختگیر تر شد، مجوز هایی دادند که نتونستند پای آن ایستادگی کنند. از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که دیگر چیزی نگویم بهتر است، یکی از عجیب و غریب ترین وزیرهای فرهنگ و ارشاد اسلامی در تاریخ نظام جمهوری اسلامی، علی جنتی است. مردی که اسطوره تصمیم گیری در لحظه های حساس و بزنگاه های تاریخی است.
دلم میخواست چند خطی برای روز سینما بنویسم، سینمایی که امروز متولیان زیادی دارد و هرکسی به راحتی به خود اجازه می دهد به ما توهین کنید، برخی از رسانه ها رکیک ترین الفاظ را به خانواده سینما نسبت دادند کسی صدایش در نیامد ؟ مجلس و نهادها و ارگان های بی ربط جلوی مجوز وزیر ارشاد را گرفتند، کسی حرفی نزد؟
خانواده سینمای ایران به آن درک و بلوغ رسیده است که از خودش دفاع کند، به واسطه امثال مرحوم کیارستمی، اصغر فرهادی، رخشان بنی اعتماد، پیمان معادی و .... جایگاه تثبیت شده ای در جهان داریم و آن ها ما را جدی تر رصد میکنند، اگر حرفی عنوان میشود، علتش این است دلمان خوش شود و پشتمان به یک چارچوبی گرم باشد وقتی کسی از خارج این خانواده به ما توهین کرد، پدری باشد که از ما حمایت کند.
زیادتر از این هرچه بگویم، تکرار مکررات است و به یکی از دیالوگ های طلایی آقا مسعود کیمیایی که عنوان همین مطلب است بسنده میکنم : «هرجات به هرجای این سینما بگیره، کارت تمومه».
قلب و دل ما با سینما عجین شد و سینما شد عشق ما، اما «عشق اگه ناموس بشه، عشقه».
سام بهشتی