دیباچه: امیرمهدی ژوله و علی مسعودی در برنامه شب گذشته «خندوانه» که به بهانه سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) میزبان زوجهای جوان بود حاضر شدند و ژوله خاطره ازدواج خود و مسعودی خاطره خواستگاری از خواهرش را تعریف کرد.
به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون
دیباچه در ابتدای این برنامه امیرمهدی ژوله صحبتهایش را آغاز کرد و با اشاره به اینکه ازدواج اتفاقی خوشایند و خوب است گفت: ما اصولاً خانوادهای ازدواجی هستیم و پدربزرگ مادری و پدریام همسرهای متعددی داشتند.
ژوله در ادامه اظهار داشت: پدر من هم ابتدا همسر دیگری داشت که با وجود یک فرزند از او جدا شد و بعد با مادرم ازدواج کرد. وقتی من به دنیا آمدم، پدرم فوت کرد پس از این اتفاق مادرم ازدواج کرد. مادرم پس از مدتی از دنیا رفت و ناپدریام مجدد ازدواج کرد و در نهایت کار به جایی رسید که من چندی پیش، پسر اول پدرم را به شوهر آخر مادرم معرفی می کردم.
پس از اینکه صحبتهای ژوله به پایان رسید علی مسعودی به روی صحنه آمد و ماجرای خواستگاری از یکی از خواهرانش پس از سالگرد فوت پدرش را تعریف کرد. وی در این خواستگاری که در خانه مجردی او به شکلی عجیب برگزار شد با تأیین مهریه 600 سکهای از طرف او باعث شد که پس از 5 سال هنوز خبری از خانواده داماد نباشد. وی اظهار داشت: پدر داماد در برابر حرف من گفت ما به احترام مرحوم حاج آقا مسعودی سکوت میکنیم. به همین دلیل در خواستگاری خواهر بعدیام من را شرکت ندادند چرا که همه چیز را خراب میکردم و پس از اینکه همه چیز تمام شد خانوادهام گفته بودند که عروس یک برادر نیز دارد.
امیرمهدی ژوله در ادامه داستان خواستگاریاش را تعریف کرد و گفت: من همسرم را از آنجا که دوست خانوادگی بودیم میشناختم و درباره مهریه و همه چیز صحبت شده بود. قرار بود که من مادربزرگ و پدربزرگم را برای مراسم خواستگاری ببرم و یک دایی از همسر پدربزرگم، یک دایی دیگر از همسر دیگر پدربزرگم و دایی دیگرم که از دانمارک آمده بود و خالهام نیز برای رفتن به خواستگاری حاضر بودند و ما قرار بود که به آنجا رفته و صحبتهای کلی را داشته باشیم و درباره مهریه نیز روی 110 سکه به توافق رسیده بودیم.
وی افزود: از آنجا که هنوز لباسهای پدربزرگم آماده نبود مجبور شدیم 6 فروردین برای خرید به خیابان ولیعصر برویم و سپس به مراسم خواستگاری رفتیم و از آنجا که پدربزرگم میخواست برای من سنگ تمام بگذارد شروع به صحبت کرد و گفت این پسر مثل یک هندوانه سر بسته میماند که اگر فردا قاچ خورد و خراب بود به ما هیچ ربطی ندارد. پس از حرفهای پدربزرگ و مادربزرگم، پدر و مادر همسرم ناراحت به اتاق رفتند و در این بین خاله عروس از من خواست که راجع به بیماریام توضیح دهم و من از دایی دانمارکیام خواستم که او درباره ام اس توضیح دهد و او نیز اظهار داشت که ممکن است من شش ماه بعد روی ویلچر باشم در این صورت شما مسئولیت بیماری او را بر عهده میگیرید؟
ژوله درسی که در صحبتهایش بود را اینگونه عنوان کرد و گفت: درسی که از قصه من میگیریم این است که در خواستگاری فرمان را دست کسی ندهید. پس از این اتفاق همسرم همه چیز را درست کرد، پدربزرگم محرمیتی بین ما خواند و داییام دوباره شروع به صحبت کرد و گفت امیر خیلی رفیقباز است و همه پولش را خرج رفقایش میکند، مراقب او باشید. به همین دلیل تا صبح پدر و مادر عروس گریه میکردند.
ژوله پس از این حرفها، بحث پول درآوردن از شهرت را مطرح کرد. علی مسعودی نیز از پولهایی گفت که در برنامهها، بابت اجرای روشن شدن ژیان قدیمی پدرش درآورده بود و سپس در این برنامه نیز صدای استارت این ماشین را نیز با تقلید صدا اجرا کرد.
در پایان اجرای این دو کمدین، خاطره سفر مشهدی که چندی پیش داشتند زنده شد. ژوله از معجون عجیب و غریبی در این شهر گفت که با اسم «ویتامینه افلاطون» فروش می رود و شامل موادی چون شیره توت، انجیر، شیرپسته، شیرموز، نارگیل، کاکائو، خرما، تخم بلدرچین، ارده یزدی و ... در یک لیوان میشد. ژوله اظهار داشت: این معجون را هفت هزار تومان میفروختند و نمیدانم از فروش آن چه سودی عاید فروشنده میشد.
در ادامه این برنامه جناب خان با لباسی مجلسی و دستی شکسته و صورتی زخمی به جمع اضافه شد و از ماجرا خراب کردن عروسی دوستش توسط او و دوستانش تعریف کرد. جناب خان که فیلمبردار این مراسم بود به دلیل افتادن از ماشین و شلوغی هنگام شاباش دادن این مشکلات برای او به وجود آمده بود.