دیباچه: امیرعلی دانایی در پاسخ به این پرسش که آیا پولی برای بازی در نقشی پرداخت کرده گفت: من با ارتباط با خدا به سینما آمدم و بابت تمام بازیهایم دستمزد گرفتم.
به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون
دیباچه در برنامه شب گذشته «دورهمی» امیرعلی دانایی مهمان مهران مدیری بود و در این قسمت از برنامه در گفتگو با این کارگردان موضوعات مختلفی از زندگیاش را بیان کرد که در ادامه میتوانید مشروح این گفتگو را بخوانید.
امیرعلی دانایی در ابتدای این گفتگو به فعالیت ورزشیاش اشاره کرد و گفت: به طور حرفهای فوتبال بازی میکردم و متأسفانه رباط صلیبی زانویم پاره شد و فوتبال را کنار گذاشتم. به هر حال چیزهایی در مسیر زندگی آدم نیست و نمیتوان آنها را ادامه داد.
دانایی افزود: اگر رباط صلیبی زانویم پاره نمیشد بازیگر نمیشدم. بعد از این اتفاق از ایران رفتم و قصد داشتم که هیچوقت برنگردم. آنجا شبها به نوشتن مشغول بودم و به این فکر میکردم که چه تواناییهایی دارم که از آنها استفاده نکردهام. من سه سال در کنکور قبول شدم و به دانشگاه نرفتم، وقتی برگشتم درسم را ادامه دادم، مهندسی صنایع خواندم و بعد به سراغ بازیگری رفتم.
وی اظهار داشت: خیلی فکر میکردم که وارد عرصه بازیگری شوم و یک کار تبلیغاتی نیز انجام دادم. در نهایت شخصی من را به محمدرضا شریفینیا معرفی کرد و شریفینیا چند وقت با من تماسی نگرفت و از آنجا که فضای سینما را نمیشناختم قهر کردم و بعد از 3 یا 4 ماه با من تماس گرفته شد و در جلسهای که یکی از اشخاص حاضر در جلسه سید ضیاءالدین دری بود حاضر شدم و در همان جلسه برای نقش اصلی مجموعه «کلاه پهلوی» انتخاب شدم.
این بازیگر در پاسخ به این پرسش که آیا پولی برای بازی در نقشی پرداخت کرده گفت: من با ارتباط با خدا به سینما آمدم و بابت تمام بازیهایم دستمزد گرفتم. من نه اسپانسر و نه سرمایهگذار فیلمی بودم، خدا این مسیر را برایم باز کرد. الآن 35 سال سن دارم.
دانایی در پاسخ به این پرسش که در بازیگری از 100 به خود چه نمرهای میدهد گفت: از 100 به خود نمره خوبی میدهم. هیچوقت نگفتم که در بازیگری نیازی به آموزش ندارم و معتقدم که هنوز نیازمند یادگیری هستم. بعد از «کلاه پهلوی» در دو نمایش تئاتر ایفای نقش کردم و آن موقع اعتماد به نفس بالایی به دست آوردم. دلیل این اعتماد به نفس شاید این بود که از پس نقشم در «کلاه پهلوی» به خوبی برآمدم و از مردم نیز بازخورد خوبی را شاهد بودم اما وقتی به تئاتر رفتم فهمیدم که هنوز بازیگری را بلد نیستم.
بازیگر فیلم سینمایی «اشباح» اظهار داشت: هنوز ازدواج نکردهام. ازدواج آمادگی میخواهد و یکی از آن چیزهایی که لازمه ازدواج است مسئولیت پذیری است که این را در خود نمیبینم.
وی افزود: فضای سینمای ایران خیلی پیچیده است و وقتی به واسطه محمدرضا شریفینیا در مجموعه «کلاه پهلوی» بازی کردم خیلیها به من گفتند که درباره ایشان صحبتی نکنم اما من هر جا که رفتم از شریفینیا خوب گفتم. مدیون وی نیستم اما از او متشکرم چرا که شریفینیا مسیری را بدون توقع برای من باز کرد و وظیفه من این است که از او تشکر کنم.
دانایی در پاسخ به این پرسش که خیلیها معتقدند او به خود مغرور میشود گفت: به خودم مغرور نمیشوم اما معتقدم که همه باید تا حدی و به اندازه مغرور باشیم، همه چیز تا امروز برای من از طرف خدا بوده و من وقتی به کارنامه کاری خود نگاه میکنم متوجه میشوم که این کارنامه کاری به سادگی پیش نمیآید. من با کارگردانهای بزرگی چون بهروز افخمی، داریوش مهرجویی و سیروس الوند کار کردهام.
این بازیگر در ادامه درباره این مسأله که آیا خود را ستاره میداند یا خیر گفت: مردم باید ستاره بودن بازیگری را مشخص کنند. من 7 کار متفاوت در تئاتر، سینما و تلویزیون انجام دادم و هر کدام از بالاترین کارهایی بود که برای هر کس پیش میآید.
دانایی تأکید کرد: در زمانی که فوتبال بازی میکردم استقلالی بودم و امیر قلعهنویی را خیلی دوست دارم.
او درباره امین حیایی گفت: امین حیایی یکی از مهربانترین و خوش قلبترین بازیگران ایران است.
این بازیگر سید ضیاءالدین دری را پدر سینمای خود دانست و گفت: دری به من اعتماد به نفس داد و «کلاه پهلوی» سریال بسیار خوبی بود و تنها پروژهای بود که مراسم تقدیر برایش نگرفتند و بازپخش نیز نشد.
وی اظهار داشت: من استقلالی هستم اما با پرسپولیسیهای بسیاری دوست هستم، مهدی مهدویکیا از اسطورههای فوتبال ما است. او و برادرش هادی از نزدیکترین دوستان من هستند.
بازیگر فیلم سینمایی «آذر، پرویز، شهدخت و دیگران» گفت: فوق لیسانس علوم سیاسی میخوانم و علاقهام به سینما بیشتر است اما نمیخواهم در تلویزیون نباشم. از بازی در تئاتر نیز استقبال میکنم.
دانایی در پایان درباره اینکه آیا احساس خوشبختی میکند یا خیر گفت: خیلی چیزها وجود دارد که نبودشان احساس میشود. سال 1386 وقتی در سریال «کلاه پهلوی» بازی میکردم پدرم را از دست دادم و مادری دارم که خیلی برایم زحمت کشیده است. هر چه دارم از مادر و سپس از پدرم است. امروز احساس خوشبختی میکنم که سایه مادرم بالای سرم است.