دیباچه: محمد رحمانیان گفت:«سالها پیش باید فیلمهای ناصر تقوایی نمایش داده میشد. نمایش فیلمهای ناصر تقوایی از این جهت میتواند خوب باشد: نسل جوانتر که امکان دیدن فیلمهای ناصر تقوایی را نداشتهاند، با آثار این فیلساز آشنا شوند. مخصوصا فیلمهایی که برای کانون پرورش فکری ساخته بود مثل: «رهایی» و فیلمهایی که برای تلویزیون ساخته بود مثل: «سلمانی» آقای تقوایی کارهای زیادی انجام داده است: فیلمهای مستندی در قالب وقایعنگاری که تهران دهه 40 و دهه 50 خورشیدی را به تصویر کشیده است. شما برای دیدن تهران واقعی و حقیقی آن دوران میتوانید به آن فیلمها رجوع کنید».
محمد رحمانیان (کارگردان تیاتر و سینمای کشورمان)، گوشهای از ساختمان خانه هنرمندان روی پلهها نشسته و مشغول مطالعه است. کنارش مینشینم و در مورد هفته فیلم ناصر تقوایی و چرایی نمایش مجموعه فیلمهای کارگردانی که بیش از 16 سال از آخرین فیلم سینماییاش میگذرد، میپرسم. با خوشرویی به تمام سوالاتم پاسخ میدهد و کنار گذاشته شدن فیلمساز بزرگی مثل تقوایی را جریانی قدیمی و پیچیده در سینمای ایران به نام استراتژی حذف مینامد. گفتوگوی انتقادی محمد رحمانیان با خبرنگار سینمایی
دیباچه را در ادامه میخوانید.
چرا وقتی تاریخ سینمای ایران در چند دهه اخیر را مرور میکنیم، متوجه سرنوشت مشابهای میشویم که کارگردانهای درجه یک دچارش شدهاند: حذف از سینما و محروم از فیلمسازی آن هم زمانی که بهترین آثار خود را ساختهاند؟
جریان بسیار پیچیدهای در سینمای ایران وجود دارد که بزرگان خودش را از بین میبرد. این استراتژی چندوجهی مربوط به سالهای اخیر نیست و پیش از انقلاب هم در سینمای ایران وجود داشته و فقط مربوط به مدیران و مسئولان نیست و سینماگران، سینماداران و تمام آدمهای بدنه اصلی سینما در این جریان دخیلاند. این جریان هیچگاه دل خوشی از کارگردانهای بزرگی مثل ناصر تقوایی و بهرام بیضایی نداشته است. برای مثال: امیر نادری پس از ساخت فیلم «تنگسیر» از جریان اصلی فاصله میگیرد و «مرثیه» را میسازد و وارد لیستِ سیاهِ حذف میشود. امروز پس از سالها بعضی از فیلمهاشان در جایی مثل هنر و تجربه نمایش داده میشود.
گروه هنر و تجربه به تازگی فیلم «ایران سرای من استِ» کیمیاوی را اکران کرده است که البته با اعتراض این کارگردان همراه بود.
به هر حال حق هر کارگردانیست که روی فیلمش نظارت تام داشته باشد؛ حداقل تا مرحله میکس. آقای کیمیاوی به مونتاژ ایراد گرفتهاند که مرحله پیش از میکس است. بنابراین حق با آقای کیمیاوی است.
به هر حال این فیلم اکران شد...
اتفاقهای زیادی میافتند اما به این معنی نیست که درست هستند!
به نظر میرسد جریانی احساسی بعد از مرگ عباس کیارستمی برای تقدیر از سینماگران پیر راه افتاده است؛ موافقید؟
حتی اگر بپذریم که این اتفاق برای عذرخواهی از ناصر تقوایی باشد؛ باز هم اینچنین مراسمی نمیتواند پاسخی برای سالها فیلم نساختن آقای تقوایی باشد. نمیتوان قبول کرد در کشوری که میلیاردها تومان برای ساخت فیلمهای ضعیفِ کمفروش هزینه میشود؛ هیچ تهیهکنندهای حاضر به سرمایهگذاری روی فیلم ناصر تقوایی نشده باشد.
حتی نهادهای دولتی هم حاضر به این کار نشدند.
در ابتدای صحبتهایم اشاره کردم که استراتژی حذف بسیار پیچیده است و به راحتی یک کارگردان را حذف میکند. اینها یک بچه حرفگوش کن و ترسو میخواستند که سریع پا پس بکشد که ناصر تقوایی نه در جوانی و نه امروز چنین آدمی نبوده و نیست.
انگار برای نمایش آثار و تجلیل از ناصر تقوایی و کارگردانهای هم نسل ایشان کمی دیر شده است...
این اتفاق باید رخ میداد اما نه الان. سالها پیش باید فیلمهای ناصر تقوایی نمایش داده میشد. نمایش فیلمهای ناصر تقوایی از این جهت میتواند خوب باشد: نسل جوانتر که امکان دیدن فیلمهای ناصر تقوایی را نداشتهاند، با آثار این فیلساز آشنا شوند. مخصوصا فیلمهایی که برای کانون پرورش فکری ساخته بود مثل: «رهایی» و فیلمهایی که برای تلویزیون ساخته بود مثل: «سلمانی» آقای تقوایی کارهای زیادی انجام داده است: فیلمهای مستندی در قالب وقایعنگاری که تهران دهه 40 و دهه 50 خورشیدی را به تصویر کشیده است. شما برای دیدن تهران واقعی و حقیقی آن دوران میتوانید به آن فیلمها رجوع کنید.
بسیاری وسواس زیاد ناصر تقوایی را دلیل بیمیلی تهیهکنندهها برای سرمایهگذاری روی فیلمهای ایشان میدانند.
تجربه «کاغذ بیخط» نشان داده است که اگر تهیهکنندهای پای فیلم بایستد آقای تقوایی سر فرصت فیلم را آماده میکند. در مورد فیلم «ای ایران» شرایط فرق داشته و موردی استثنایی بوده است. فیلمبرداری با سرمای وحشتناک ماسوله و بارش برف همزمان میشود و ایشان به اجبار کار را تعطیل میکند و وقفهای چند ماهه به وجود میآید. گزارشهای این اتفاق همان سال چاپ شد و همه در جریان این اتفاق بودند. از یک جایی به بعد، منتقدها و دوستان مطبوعاتی و دیگران بنا را بر این گذاشتند که ناصر تقوایی وسواس زیادی دارد و همین موضوع باعث شد تا بسیاری از تهیهکنندهها پا پیش نگذارند. اینها دروغ محض بود و برمیگردد به همان استراتژی حذف که مربوط به دولت خاصی هم نبود و هر دولت و هر گروهی که در سینما مشغول به کار شدند، تمام تلاششان را کردند تا تقوایی کار نکند. چه در تلویزیون که نگذاشتند مجموعه «کوچک جنگلی» ساخته شود و چه در سینما که نگذاشتند فیلم «زنگی و رومی» و «چای تلخ» ساخته شود.
عدهای معقدند: تقوایی به قدرتی رسیده بود که برای ساخت پروژههایش درخواست هزینههای بسیار زیادی داشت...
تمام این صحبتها دروغ محض است. مطمئن باشید دستمزدی که تقوایی برای ساخت فیلمهایش طلب کرده از هزینههای فیلمی مثل «استرداد»* بیشتر نبوده که نه فیلم خوبیست و نه تحقیق تاریخی درستی داشته است.
و در آخر: اینروزها مشغول چه کاری هستید؟
نمایش «آدامسخوانی» با تارگی تمام شده و میخواهم یک فیلم سینمایی بسازم.
(رحمانیان ترجیح داد اطلاعات فیلم جدیدش در این گفتوگو آورده نشود.)
* فیلم «استرداد» به کارگردانی علی غفاری درباره وقایع جنگ جهانی دوم در سال 1322 خورشیدی است و چگونگی باز شدن پای نیروهای متحدین و متفقین به خاک ایران...