پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳  |  Thursday, 18 April 2024

دیباچه

کد خبر: ۱۹۳۰۰
تاریخ انتشار : ۴۸ : ۱۲ - ۰۲ مرداد ۱۳۹۵
دیباچه: در این مراسم که توسط انجمن بازیگران سینمای ایران، کانون فیلمنامه نویسان سینمای ایران و خانه سینما در تالار زنده یاد سیف اله داد برگزار شد.

به گزارش دیباچه بسیاری از چهره های صاحب نام عرصه بازیگری و فیلمنامه نویسی کشور حضور داشتند و برخی از آنان در مورد هنرمند فقید زنده یاد بهمن زرین پور سخن گفتند.

علی دهکردی ( نایب رییس انجمن بازیگران سینمای ایران):

با نام پروردگار بزرگ، ایزد مهربانی که این روزها میزبان دوستان عزیز و همکاران ما در آسمان هاست. عباس کیارستمی بزرگ، بهمن زرین پور دوست داشتنی، ملیحه نیکجومند مهربان، جمشید ارجمند عزیز که این روزها در آغوش مهربان خداوند آرام گرفته اند. عرض کنم که اجازه بدید با این بیت شروع کنم که غیر از هنر که تاج سر آفرینش است، دوران هیچ منزلتی پایدار نیست. هیچ منزلتی.

دیباچه-بزرگداشت بهمن زرین پور


سینما اگر خودخواهانه نباشد، اگر نگوییم که سرآمد هنرهای معاصر است در دنیا، اما بی تردید و بدون شک کارآمدترین هنر جهان معاصر است، جهانی که تمام وحشت های زمینی تهدیدش می کند، سینما کارآمدترین هنر است و به لطف همین هنر و به موهبت این هنر است که هنرمندان سینما یک جاودانگی حسرت برانگیزی دارند که فکر نمی کنم در هیچ شغل و منصب دیگه ای این تکرار شود. مثلا بنده فکر می کنم آیا به کار بردن کلمه مرگ برای یک کسی مثل خسرو شکیبایی عزیز که همین روزها، دیروز یا پریروز سالگرد سفر بی بازگشتش بود.آیا واقعا به کار بردن کلمه مرگ با تمام آن معانی نفرت انگیز، موحش و تلخی که این روزها ازش استفاده می شود کار درستی است یا نه. به کار بردن این کلمه برای کیارستمی بزرگ، برای بهمن زرین پور، آیا صحیح و درست است یا نه. من نمی خواهم بگویم که حالا این ها جسم زمینی شان نیست این عبارت های رایج یاد و خاطره و آثار ماندگار.

این ها که واقعا هست اما آن چیزی که ماندگاری یک هنرمند را به زعم بنده و به استناد همین شعری که خواندم جاودانه می کند نوع عجیبی از معنویت ماندگار و معنویت حسرت برانگیزی است که در ذات هنر نهفته است. بهمن زرین پور هم یکی از مالکین و صاحبین این هنر بزرگ بود و شاید به جمیع جهات هنرمند بود. من خودم به عنوان هنرمند این فرصت را نداشتم و هیچ وقت برایم پیش نیامد که با آقای زرین پور عزیز همکار باشم اما به عنوان یک عضو این خانواده، خانواده سینما و خانواده بازیگری و به عنوان یک کارشناس بازیگری می خواهم عرض کنم که نوع بازیگری ویژه و خاص آقای زرین پور انکار ناپذیر است. شهرت بازیگری در خیلی از مواقع مدیون تبلیغات و  بیلبوردهای مقطعی است.

در یک مواردی ستاره های ماندگار این هنر که خوشبختانه امروز هم در این جمع حضور دارند. اسم نمی برم مبادا از قلم بیفتد کسی، ولی کسانی مثل آقای انتظامی، آقای مشایخی، آقای رشیدی، آقای کشاورز، آقای نصیریان و... اینها واقعا ستاره اند برای اینکه عمر ستاره دارند و ستاره مانده اند. اینها هم یک جایگاه ویژه ای دارند. بازیگران درجه یک و شاخص دیگری که امروز هم اینجا حضور دارند و ماندگار این عرصه هستند. اما یک تعداد دیگری بازیگر هم ما داریم که اینها به دلیل لطافت روح وجودشون، به دلیل آن حجب و حیا تربیتی که در وجودشون بود، نوع تربیت خاصشان، اینها همیشه در یک حاشیه امن و آرامی از بازیگری به سر می بردند که بهمن زرین پور هم به نظر من یکی از این آدم ها بود.

اگر همین امروز بیاییم و نمونه آثار بازیگری بهمن زرین پور را از اولین فیلم ها و پلان هایی که جلو دوربین رفته، آنالیز و تحلیل کنیم ، مطمئنم که تمام کارشناس ها که این کار را کنند عرایض بنده را تایید می کنند که با یک بازیگر شگفت مواجه هستند. یکی از ویژگی های جدی و خاص در بازیگری آقای زرین پور، عرض می کنم بنده به عنوان یک کارشناس از بیرون نظر می دهم این بود که یک پیوند بسیار عالی و درونی از احساس، پتانسیل عاطفی و انتقال و انطباقش روی چهره نگاه و موسیقی کلامشان در حرف زدن بود کاری که خیلی از ماها، بنده و امثال بنده تلاش می کنیم که به زور این انطباق را بوجود بیاوریم، یک جاهایی هم از بین می رود، انطباق پیدا نمی کند، تو ذوق می زند، اما آقای زرین پور کاملا صحیح، درست و انگار که ذات واقعی ان کاراکتر است که جلو دوربین دارد شکل می گیرد و جان می گیرد.

این ویژگی یک ویژگی انکار ناپذیر است و یکی از ویژگی های توانمند و قدرتمند آقای زرین پور در بازیگری بود و در آثارشان که باقی مانده است. من خیلی نمی خواهم صحبت کنم واقعیتش بضاعت حرف زدن در این مورد هم ندارم، فقط یک وظیفه ای از طرف انجمن بازیگران بود که خدمت شما برسم برای تشکر از اینکه در این جمع حضور دارید، از طرف انجمن بازیگران، از طرف شورای مرکزی، از طرف خودم و آقای امین تارخ، رییس محترم انجمن که ایشان بخاطر جراحی فک که داشتند نمی توانستند بیایند و عذر خواهی کردند. از طرف همه این دوستان عرض تسلیت داشته باشم.

خدمت خانواده بزرگوار جناب زرین پور، خدمت سرکار خانم جعفر زاده همکار عزیزمان، بازیگر پیشکسوت و تشکر کنم مجددا از حضور شما. این برنامه ای که امروز اینجا برگزار می شود یک برنامه ای است که به دعوت دوستانمان در کانون فیلمنامه نویسان سینمای ایران قرار بود اتفاق بیفتد و این دوستان لطف کردند انجمن بازیگران را هم در کنار خودشان قرار دادند. یک برنامه مشترک بین دو انجمن صنفی و خانه سینماست. یک دعوت مشترک برای مراسمی مشترک برای آدمی که یک توانایی های متفاوت و مختلفی داشت، یک کارگردان، یک بازیگر، یک فیلمنامه نویس، یک انسان و مرد شریف. من به عنوان نماینده انجمن بازیگران باید در کنار نماینده کانون فیلمنامه نویسان در لحظه اول خدمت می رسیدیم ولی دوستان وظیفه سلام عرض کردن و خوشامد و ابراز ادب را به بنده واگذار کردند ولی من از جناب آقای رضا مقصودی رییس محترم کانون فیلمنامه نویسان سینمای ایران دعوت می کنم تشریف بیاورند و مجددا و عمدا این بیت حکیم بزرگوار را تکرار می کنم که غیر از هنر که تاج سر آفرینش است.

 

رضا مقصودی ( رییس کانون فیلمنامه نویسان سینمای ایران):

بهمن زرین پور به اعتقاد من، مرد ادب، فروتنی، تواضع و سکوت از بین ما رفتند. خدا رحمتشان کند. اونجور که می دونم از همان ایام اولیه تاسیس کانون فیلمنامه نویسان، بهمن زرین پور با کانون فیلم نامه نویسان همراه بود، فعال بود، در تمام مجامع شرکت می کرد و صاحب نظر بود در این زمینه. حتما یادم می آید مدتی هم بازرس کانون فیلمنامه نویسان بودند. خوب کارهای ایشان را ما دیدیم، فیلم هایی که ساختند، بنده فیلمنامه هایی از ایشان را خوانده ام یکی دو مورد. سال ها پیش شاید ده دوازده سال پیش بود که من یک مصاحبه ای را خواندم که با بهمن عزیز در یک نشریه ای صورت گرفته بود. به اعتقاد من بهمن یک کارشناس سینما، یک صاحب نظر بود.

واقعیتش وقتی مصاحبه رو خواندم نگاه من نسبت به ایشان تغییر کرد و فقط دیگر یک فیلمساز ساده نبود کسی بود که می توانست تحلیل کند و زوایای مختلف فیلمنامه نویسی و کارگردانی را به خوبی تحلیل کند و تجربیاتش را به صورت کلاس هایی در اختیار دیگران قرار دهد. طبیعی است که در این مجالس یک مقدار محزون هم باشیم. من البته فکر می کنم بهمن زرین پور پشت آن چهره آرام و ساکتی که داشت یک شوخ طبعی هم داشت. من گاهی اوقات از برخی از دوستان می شنیدم که این بخشش هم در واقع یادآوری می کردند دوستان. یک صحنه ای من یادم می آید؛ سال گذشته ایشان در جشنواره فجر برای بازی در فیلم حکایت عاشقی دیپلم افتخار را دریافت کردند، از ایشان خواستند که بروند جایزه شان را دریافت کنند. پشت میکروفن قرار گرفتند و فقط تشکر کردند، از کارگردان تشکر کردند، از تهیه کننده تشکر کردند، از عوامل فیلم تشکر کردند، از عوامل جشنواره تشکر کردند، از هیات داوران تشکر کردند و بعد رفتند بلافاصله  برگشتند و گفتند البته از همسرم هم متشکرم.

یک خنده ای در جمع ایجاد کرد که بعد من ازش پایین که آمد پرسیدم که چی بود تو رفتی و برگشتی و تشکر کردی؟  گفت که واقعا چقدر فرصت پیش می آید که ما از همسرمون تشکر کنیم من حیفم اومد که اینجا تشکر نکنم از همسرم و باید این را می گفتم، امیدوارم سایه خانم جعفر زاده همیشه مستدام باشد، امیدوارم همیشه صحیح و سالم باشند و در فضای سینمای ایران کار بکنند و مفید باشند. فکر می کنم دفعه آخری که بهمن از بیمارستان به خانه آمد، فکر می کنم یک هفته ده روز قبل از اینکه از بین ما برود من زنگ زدم که حالش را بپرسم، فوق العاده خوشحال شد من بعدا شنیدم که ایشان همیشه گوشیش همراهش بود و مترصد این بود که یکی زنگ بزند و حالش را بپرسد و دوستان ظاهرا این کار را می کردند. خیلی خوشحال شد. من حتی فکر می کنم امیدوار شد. ما قرار بود با همدیگر فیلمنامه ای را سال ها پیش کار بکنیم که به تعویق افتاد شروع کرد در مورد اون کار صحبت کردن.

ببینید دوستان این روزها ، خوب دارید می بینید دیگه، تعدادی از همکاران ما حال خوبی ندارند بعضی ها دچار کهولت هستند. من امروز شنیدم که یکی از کارگردانان آقای پرویز صبری در بیمارستان هستند، بستری هستند، حالا فیلمشان هم اکران است البته. اگر ما بتوانیم با یک تلفن، با یک عیادت حالشان را بپرسیم و خوشحالشان کنیم ، من بعید نمی دونم که چند صباحی سلامتی آنها علاوه کنیم و اضافه کنیم و حالشان بهتر شود. من البته نمی دونم چطور شد که این دفعه تماس گرفتم، خیلی اهل این کارها نیستم ولی درسی شد برای من که این اتفاق بیفتد و این کار را ادامه بدهم. فراموش نکنیم این نعمت خداست که ما می توانیم از دوستانمان حال بپرسیم و جویای احوالشان باشیم.

پس از اظهارات رضا مقصودی، کامران ملکی ( دبیر هیات مدیره جامعه اصناف سینمای ایران) که اجرای مراسم را نیز به عهده داشت از  حسین ترابی ( فیلمنامه نویس و مستند ساز پیشکسوت )  دعوت کرد تا مطالبی را در خصوص بهمن زرین پور  ایراد کند و سپس  اکبر زنجانپور  توسط مجری به روی  سن دعوت شد .

دیباچه-بزرگداشت بهمن زرین پور


اکبر زنجانپور :

طایفه ما قبل از اینکه قبل از اینکه بخواهیم از دنیا برویم و از این حرف ها در طایفه بازیگری اصولا قبل از موعد مقرر چندین و چندبار در نقش های مختلف می میریم. مردنمان را تمرین می کنیم و زندگی می کنیم و موقعی که سعی می کنیم خوب بمیریم مورد تشویق هم قرار می گیریم، به ما دست مریزاد می گویند، باریکلا مردی، بعد  خودمان هم که اگر فیلم باشد نگاه می کنیم می بینیم آره خوب بوده دومرتبه نگاه می کنیم و از مردنمان لذت می بریم، این شانس را فقط طایفه بازیگری دارد که می تواند مرگش را ببیند و آگاهانه لذت ببرد و اگر خدای نکرده بعضی وقت ها خوب بازی نکند یک عمر پشیمانی دارد.

یعنی باید خوب مرد حتما، نباید بد یا بی سلیقه مرد. از آن طرف موقعی که خود مرگ، واقعیت مرگ برایمان فرا می رسد، تا اینجا قبل از این قضیه مرگمان مورد بررسی قرار می گیرد ولی حالا زندگی مان مورد بررسی قرار می گیرد، حالا راستی راستی مردیم ولی زندگی مان مورد بررسی هست که چطور بود، در طایفه بازیگران چه قدمی برداشت، در خانه سینما یا خانه تئاتر چه کرد برای طایفه بازیگری، خودش چه کرد، آیا کارهایی که کرد همه آن خوب بود یا نه، هر چه که به دستش می دادند بازی می کرد و برایش فرقی هم نداشت. برای ما باید فرق داشته باشد، باید انتخاب کنیم تا موقع مردن زندگی مان بررسی خوبی داشته باشد. بهمن زرین پور، مرگش باعث شد که ما به زندگیش نگاه دقیق تری داشته باشیم حالا.

من اولین بار با بهمن در سال 49 یک نمایشنامه ای را همبازی بودم به اسم تئاتر فرنگی، سیروس ابراهیم زاده کارگردان و نویسنده آن کار بود و خودش هم بازی می کرد. من و بهمن با هم آنجا آشنا شدیم و خیلی هم آشنایی خوبی بود و از همبازی بودن با او خیلی لذت بردم و بعد دوتا کار هم در تلویزیون به عنوان بازیگر و به عنوان کارگردان و نویسنده در خدمتش بودم؛ آوای فاخته و عطر گل یاس. آنجا واقعا خوب رهبری می کرد بازیگران را و بازی را خوب می شناخت، درام را خوب می شناخت، لحظه را خوب می شناخت، همه این ها را خیلی خوب بغل دست هم سوار می کرد و معنا می کرد  همه را و من واقعا لذت بردم از بازی کردن در خدمت بهمن زرین پور.

هر چقدر الان فکر می کنم بگویم، من بلد نیستم حرف بزنم، ببخشید، همین جوری این ور و آن ور می روم، الان هر چقدر فکر می کنم گذشته ام را که در نظر می کنم می بینم بهمن یک دیوانه عاشق خیلی خوب بود، خیلی خوب بود، من خیلی را که می گویم دیگر همه معانی را از آن بگیرید، درجه یک بود. الان این بهانه را به دست من داد، چون می شناسمش و حس و حالش را می دانم که ما همه مان از صمیم قلب یک انرژی مثبت درجه یک برای داوود رشیدی بفرستیم که محکم از جایش بلند شود و به زندگیش مثل همیشه سرافرازانه ادامه دهد. زنده باد داوود رشیدی و یاد بهمن بخیر.

سپس کامران ملکی از رخشان بنی اعتماد دعوت کرد که در مورد بهمن زرین پور سخن بگوید .

دیباچه-بزرگداشت بهمن زرین پور


رخشان بنی اعتماد :

خانم جعفر زاده عزیز  خیلی حال بدی است. من خواهش کرده بودم که من را معاف کنند از صحبت کردن. نمی دانم  وقتی که اسمش را گذاشتم تابستان خزان زده، وقتی که همین جور پشت سر هم عزیزان مان از دست می روند و چاره ای هم نیست، تاسفمان که طبیعی است، سخت است، همین جور نگاه کردن و دیدن و رفتن ها را و نبودن ها. دلم می خواهد از بهمن زرین پور بگویم، امروز خیلی سعی کردم، داشتم مرور می کردم دیدم حافظه بد جوری از دست رفته.

دلم می خواست آن لحظه های خوبی که خوب تجربه دلنشینی من داشتم یکی  از موفق ترین فیلم هایم، زرد قناری که فیلمنامه آن متعلق به بهمن زرین پور بود و قبلا هم خدمتتان گفتم چیزی که خیلی با ارزش بود تجربه آن برای من و فرید مصطفوی وقتی قرار شد فیلمنامه را تغییراتی رویش بدهیم آنقدر قشنگ بهمن زرین پور با همان شخصیت فوق العاده اش استقبال کرد بدون گرفت و گیر بدون مساله و نکته ای که یادم می آید به هر حال فیلمنامه زرد قناری شخصیت های مختلفی داشت که بخش زیادش را خود بهمن نوشته بود و ما هم شخصیت هایی را اضافه کردیم.

این چیزی را که جناب زنجانپور گفتند کاملا درست است یعنی بهمن در نهایت آرام بودن در نهایت کاملا بدون نمایشی بودن، بدون های آی بودن بازیگر بسیار خوبی بود، کارگردان بسیار خوبی بود، در آن فیلمنامه تیپ های مختلفی یعنی مجموعه ای از شخصیت ها و تیپ های مختلف کنار هم بودند  و چیزی که یادم هست زمانی که یک جلسه ای با هم نشستیم و صحبت کردیم آنقدر آن بخش هایی که خودش نوشته بود واقعا در ذهنش مجسم بود که بدون آنکه بخواهد وقتی داشت راجع به آن کاراکترها برای من حرف می زد، داشت واقعا همه شان را بازی می کرد هر کدام به یک شکل و یادگاری که از بهمن در فیلم زرد قناری باقی ماند فکر می کنم به هر حال برای  خیلی از آدم ها یک خاطره به یاد ماندنی بود و حتی کسانی نشناخته بودنش با آن گریم و با آن نقشی که واقعیتش بیشتر از آن که من بخواهم خالق اون شخصیت باشم، خود بهمن زرین پور بود. دوستان گفتند و به هرحال خوب می شناختنش، ویژگی خاصش بودن، مستمر بودن و تداومی بود که در کارش با جدیت داشت.

آقای جوزانی در روز خاک سپاری بهمن اشاره کردند به فشارهایی که در این اواخر داشت بابت فیلمنامه هایی که قرار بود ساخته شود، تصویب شود و نمی شد. می خواهم موضوع را یک جوری ارتباطش بدهم با چیزی که الان در فضای مجازی زیاد  گفته می شود که  شماها الان وقتی همکارتان رفت آمدید، پس قبلا چه کار می کردید، چرا قبلا به فکر نبودید، خیلی از این جمله ها، گرچه این فضای مجازی آنقدر بی حیا و بی وقار است که به نظر من نباید هیچ چیزش را به دل گرفت ولی واقعا فکر می کردم که ما خودمان هر کداممان در این وانفسا در حال تقلاییم برای همدیگر چه کار می توانیم بکنیم، چه کار می توانیم بکنیم و نمی کنیم.

آن چیزی که قرار هست که در واقع، مهمترین چیز که امنیت است در هر حیطه ای،  امنیت شغلی به وجود می آورد ما نیستیم که به وجود می آوریم. من بهمن زرین پور را با جهان فکر می کنم مهمانی شام جشنواره فجر بود، بعد از مراسم و بعد از سال ها دیدمش، یک گپ کوتاه چند دقیقه ای با هم زدیم ولی آنقدر شاد از دیدن بهمن شدیم، آنقدر دلنشین بود این دیدن. خوب واقعا به یاد هم هستیم و ارزش کار همدیگر را هم می شناسیم، واقعا این جوری نیست که این جور موقع ها به یاد هم بیفتیم، ولی چه بکنیم ، واقعا چه بکنیم، نمی دانم، نمی دانم. به قول آقای مقصودی عزیز، حال همدیگر را بپرسیم، باشه این کار را هم می کنیم ولی دردمان بالاتر از این حرف هاست، درد مستهیل شدنمان بیشتر از این حرف هاست. پیری برای همه هست، مرگ برای همه هست، ترس ندارد به نظر من ، اصلا این ها مساله ای نیست.

آن چیزی که دارد ما را زنده ولی به مرگ، این فشارهایی که بسیارش را نمی توانیم به زبان بیاوریم، عادت کردیم صورت به سیلی سرخ کنیم، همه مان، رو دربایستی هم نداریم، ولی خودمان برای خودمان نمی دانم باید چه کنیم، به هر حال آدم های این عرصه هم هستیم، چشم و دلمان هم به دست کسی نیست، ولی حق مان است، این که ما امنیت شغلی نداریم، این که ما بازنشستگی، بیمه بازنشستگی نداریم و خیلی هایمان هم نداریم و آنهایی هم که تازه داریم، چه جوری داریم، این ها چیزهایی است که نمی دانم خودمان برای همدیگر می توانیم چه کار بکنیم، به هر حال این خانه سینما شاهد روزگاری است که بر همه ما رفته است، تلاش کردیم، کشمکش، ماندیم پایش.

برای یک در واقع اهدافی که خیلی می دویم، مثل بقیه چیزها در این مملکت که خیلی باید بدویم، خیلی باید مرد و ذره ذره به دست آورد، این دیگر شرایط حال حاضرمان است به هر حال رفتنش خیلی خیلی سخت است، مینا جان عزیز، حتما برای همه ما هست. بهمن زرین پور اگر ارتباط مداوم هم با او نداشتیم جز آن آدم هایی بود که عزیز بود، واقعا عزیز بود، به دلیل شرافتش، به دلیل آرام بودنش، به دلیل احترامی که در کارش داشت، به هر دری نزد که هر جوری موقعیتی به دست بیاورد و این عزیز بودنش خیلی خیلی سخت می کند رفتنش را.

یک جمله خیلی قشنگی آقای زنجانپور گفتند که اصلا هیچ وقت فکر نکرده بودم، چقدر قشنگ بود، تا وقتی زنده ای بک چیزی داریم به  اسم رزومه، یعنی می نویسیم در سال فلان، فلان کردیم، در سال فلان... واقعا چیزی بیشتر از این ارزش ندارد ولی خیلی نکته قشنگی را گفتند، خیلی ارادت دارم آقای زنجانپور، وقتی آدم می رود این یک معنای دیگری پیدا می کند، به نظرم باید امشب برویم رزومه هایمان را تا هنوز نرفتیم نگاه کنیم، خیلی حرف دارد در آن، خیلی این منحنی چگونه بودن مان را نشان می دهد و جور دیگری می شود دید دیگر، یعنی الان وقتی بهمن زرین پور می رود و آدم نگاه می کند به آن کارنامه کاریش، می گویم من خودم نگاه می کردم، این تداوم، ذره ذره ذره، کار ساده ای نیست در بازیگری ، در کارگردانی در فیلم نوشتن. روحش شاد که حتما شاد است. برایتان آرزوی آرامش می کنم. با احترام زیاد.

پس از پخش کلیپی از آثار بهمن زرین پور ، کامران ملکی ، کمال تبریزی را به صحنه دعوت کرد .


کمال تبریزی :

به همه  تسلیت می گویم به خانم جعفرزاده و به خانواده محترم آقای زرین پور. من به واسطه یکی دوتا کاری که با ایشان انجام دادم و در دوتا کارم فکر می کنم بازی کردند یک رابطه نسبتا نزدیک پیدا کردم، خوب من خیلی کوچک بودم که کارهای ایشان را از تلویزیون یا تئاترهایی که داشتند می دیدم آن دورانی که هنوز اصلا وارد این عرصه نشده بودم و فکر می کنم اولین برخوردی که با ایشان داشتم، چیزی که در برخورد اول برایم تداعی کرد یک جور احترام بود، یعنی اینکه هر موقع آقای زرین پور می آمد با خودش یک احترامی را می آورد و در واقع این را به ما یاد می داد، من هر موقع باهاش روبرو می شدم در واقع احساس می کردم که این آدم در واقع یه جوری تجسم داشتن احترام و رعایت احترام به همدیگر است، چیزی که متاسفانه، متاسفانه امروز در جمع ما هنرمندان کم شده و خوب آن خیلی احساس عجیبی بود با توجه به اینکه به هر حال  موقعی من وارد سینما شدم که ایشان خیلی جلوتر از من وارد سینما شده بود و با یک قاعده و عرفی که در جامعه هنری داشت شروع کرده بود، این را به من آموزش داد.

شاید واقعا کم کسانی باشند که این حس را در آنها پیدا کنی، یکی حس احترام و واقعا این حس را در من و گروهم ایجاد می کرد در رفتار و برخوردی که داشت و فکر می کنم من هر موقع به او فکر می کنم این حس احترام در من زنده می شود و نکته دوم ایشان فیلمنامه هایی را که می نوشت و گاها طرح هایی که داشت را با من در میان می گذاشت حالا یا تلفنی یا حضوری و وقتی که راجع به طرح و ایده با هم صحبت می کردیم یادم هست که یک دوره ای نگرانی اش را ابراز کرد بابت نسلی که دارد می آید و برایم یک مقدار از نوه اش صحبت کرد که چه رفتارهایی دارد و چه سوال هایی می کندکه چه جوری من نمی توانم پاسخش را بدهم به خاطر شرایطی که وجود دارد، فکر می کنم تا آخرین لحظه این همراه آقای زرین پور بود، به فکر نسل آینده بودن و اینکه آینده آدم ها چه می شود یعنی اینکه ما چه وظیفه ای داریم برای اینکه بتوانیم برای نسل بعدیمان بتوانیم کاری بکنیم که بتوانیم آن ها را حفظ شان کنیم و از سرگشتگی نجات شان بدهیم و بتوانیم به اندازه کافی برای سوال هایی که تقریبا بی جواب هستند بتوانیم پاسخ پیدا کنیم. از این بابت آقای زرین پور برای من یک استثنا بود، در میان خیلی از کسانی که می شناختم و می شناسم و فکر می کنم که حضورش از این بابت ضایعه ای است که جامعه هنری این حس را از دست داده و جز معدود کسانی بود که این حالت را داشت.

خیلی از کسانی که با ایشان کار می کردند فکر می کنم با من هم عقیده ام چون همیشه باعث بروز یک احترام و این نگرانی، نگرانی در مورد موقعیت هایی که در جامعه وجود داشت، حتی سوژه هایی که با من مطرح می کردند شاهد این موضوع بودند، امیدوارم که شرایطی پیش بیاید که می دانم خیلی طرح داشت ایشان، خیلی فیلمنامه های نوشته شده و کار نشده داشت، امیدوارم بشود یک شرایطی پیش بیاید یکی از فیلمنامه هایشان یا تعداد زیادی یا همه شان یک روز در این کشور کار بشود. می دانم که یک فیلمنامه خیلی خوب دارند که با همدیگر مدت زیادی روی آن کار کردیم و آخرین جمله ای که من به ایشان گفتم، گفتم که فکر نمی کنم به ما اجازه بدهند که این فیلمنامه کار بشود، امیدوارم یک روزی یک شرایطی به وجود بیاید که بتوانیم فیلمنامه ایشان را کار کنیم.

صحبت های فرهاد توحیدی (از دیگر فیلمنامه نویسان حاضر در جلسه ) پایان بخش مراسم بزرگداشت زنده یاد بهمن زرین پور بود .
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده
یک کارشناس فوتسال در گفت ‌و‌ گو با «دیباچه» مطرح کرد؛

ایران تیم بهتری نسبت به رقبای آسیایی دارد/باید به تصمیم شمسایی احترام بگذاریم

۱۱:۲۹  -  ۲۵ فروردين ۱۴۰۳
ادبیات عجیب ژیلا صادقی!

جنجال خانم مجری بعد از درگذشت رضا داوودنژاد چه بود؟

۱۲:۲۹  -  ۱۵ فروردين ۱۴۰۳
مربی تیم والیبال بانوان سایپا در گفت و گو با«دیباچه» مطرح کرد؛

تجربه بالای بازیکنان باعث قهرمانی تیم شد/ تیم قوی و جنگنده‌ای داشتیم

۱۲:۲۲  -  ۲۳ اسفند ۱۴۰۲
گفتگوی کمتر دیده شده دیباچه با زنده یاد رضا داوودنژاد و همسرش

غزل بدیعی همسر زنده یاد رضا داوودنژاد: به خاطر عشق، همیشه در کنار رضا بودم

۱۲:۲۰  -  ۱۵ فروردين ۱۴۰۳
گفتگو دیباچه با کارگردان سریال «از سرنوشت»

« رضا داوودنژاد » در رفاقت، مرام و غافلگیری، دست به نقد بود!

۱۶:۳۲  -  ۱۴ فروردين ۱۴۰۳
سرمربی تیم ملی ووشو در گفت‌وگو با «دیباچه» مطرح کرد؛

هدف کسب بهترین نتیجه در آسیاست/ بدون تغییر ترکیب، راهی انتخابی جام جهانی خواهیم شد

۱۲:۰۸  -  ۲۲ اسفند ۱۴۰۲
پربازدیدها
آخرین اخبار