دیباچه: مصطفی کیایی فیلمسازی را از دورههای آموزشی اداره ارشاد کرج آغاز و پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی در همین رشته وارد صدا و سیما شد و همزمان در سینما هم به عنوان دستیار، کسب تجربه کرد.
کیایی خیلی زود نشان داد که فیلمساز مستعد و آیندهداریست و بیشتر از بهَبَه و چَهچَه منتقدان، سودای گیشه در سر دارد و صفهای مردمی برای دیدن فیلمهایش جلوی سینماها، کیفورش میکنند. او در سینمایی که تحت تاثیر فرهادی و فیلمهایی مثل «درباره الی...»، تا خرخره از شخصیتهای خاکستریِ محکوم به شکست پر شده، کارش را شروع کرد، اما بیتوجه به این جریانِ همهگیر راهش را ادامه داد و حالا پس از ساخت پنجمین فیلم خود، همچنان مخاطب برایش حرف اول و آخر را میزند. گفتوگوی دیباچه با مصطفی کیایی که این روزها «بارکد» را روی پرده سینما دارد _ بارکد تاکنون بیش از سه میلیارد تومان فروش داشته است و از «رسوایی 2 » هم سبقت گرفته است _ را در ادامه میخوانید.
شما یکی از فیلمسازهایی هستید که جریان اصلی سینما و جذب مخاطب دغدغه اصلیتان است و ظاهرا فضای حاکم بر سینما روی کارتان تاثیری نگذاشته است.
نگاه من به فیلمسازی از همان ابتدا متفاوت بود و جریان حاکم به سینمای کشور را دوست نداشتم. سینما را با الگوی آمریکایی دوست دارم و به الگوی سینمای اروپایی علاقهای ندارم. همیشه برایم جدا کردن سینمای هنری از سینمای تجاری غیرممکن بود و با خودم فکر میکردم: میتوان فیلمی در جریان اصلی ساخت که از استانداردهای روز سینما بهره ببرد و با فیلمنامه خوب، بازیهای درجه یک و کارگردانی استاندارد، طیف گستردهای از مخاطب را جذب کند. اینها باعث شد که تحت تاثیر فضای غالب بر سینما قرار نگیرم و راهی را که دوستش داشتم پیگیری کنم.
«بارکد» در کارنامه فیلمسازی شما چه جایگاهی دارد؟
قطعا «بارکد» پختهترین فیلم کارنامهام است.
فروش «بارکد» از مرز سه میلیارد گذشته و از «رسوایی 2» که روزهای بیشتری نسبت به فیلم شما روی پرده سینماها است، پیشی گرفته...
من واقعا دوست دارم تمام فیلمهای در حال اکران فروش بالایی داشته باشند. خوشبختانه «بارکد» تاکنون فروش خوبی داشته و با توجه به روزهای کم اکران، بیش از سه میلیارد فروخته است. امیدوارم این روند ادامه داشته باشد و فیلم در جدول فروش همچنان بالا بماند. از طرفی فکر میکنم «رسوایی 2» فروش بالایی نداشته است.
برای اولین بار تهیهکننده فیلم خودتان هم بودید...
راستش «عصر یخبندان» سال گذشته در چرخه اکران قربانی شد و بسیاری از سالنهایی که در اختیارمان بودند را به فیلمهای دیگر دادند. به همین دلیل تصمیم گرفتم تهیهکنندهگی فیلم «بارکد» را خودم بر عهده بگیرم تا بتوانم با تبلیغات درست، اکران مناسب و... همهچیز را مدیریت کنم. تهیهکنندهگی فیلمم را بر عهده گرفتم تا مانع از هدر رفتن زحمتهایمان بشوم.
نکته قابل توجه عوامل فیلمهایتان است که سالهای سال است با شما همکاری میکنند و انگار فیلم به فیلم با هم رشد کردهاید. این نکته را در «بارکد» میتوان دید. مثلا نیما جعفریجوزانی (تدوینگر تمام فلیمهای کیایی) فیلم به فیلم با شما پیش آمده است.
تيم پشت دوربين من از فيلم «بعد از ظهر سگي سگي» شكل گرفت و نيما جعفریجوزاني هم از اولين فيلم با من همراه بود و ما به درك مشتركي از كاري كه ميخواهيم انجام دهيم رسيدهايم و طبيعتا برآیند نگاهمان در خروجي كار رضايت هر دو طرف را در بر دارد. در طول اين پنج فيلم، گروه مرتب خود را سيقل داد و نگاههاي جديدي به كار اضافه شد. «باركد» سومين همكاري من با مهدي جعفري به عنوان فيلمبردار است. سه تجربه كه ما را به هم نزديكتر كرد و خروجي دو كار آخر يعني «عصر يخبندان» و «باركد» به بهترين شكل اتفاق افتاد. ما به يك زبان بصري نزديك به هم رسيدهايم و مهدي هم به يك پختگي خوب رسيده و نتيجهاش در «باركد» به وضوح قابل لمس است. جداي مسائل فني، مهمترين فاكتور از نظر اخلاق است كه تمام گروه از این نظر درجه يك و بينظيرند.
در تمام فیلم فیلمهاتان بازیهای خوبی دیده میشود. چطور توانستید کاری کنید که بهرام رادان خودش را جدی نگیرد؟!
بازي گرفتن و اصولا بازيها در فيلم براي من يك مسئله مهم است. بازيگر خروجي نهايي انتقال حس و فضاي فيلم به مخاطب است و تمرين و تحليل نقشها در زمان قبل از توليد ما را هر چه بيشتر به نقشها نزديك ميكند؛ به خصوص اگر بازيگري انگيزه مضاعف هم داشته باشد. بهرام هم با انرژي و انگيزه خوبي آمد و من و او به اتفاق نتواستيم به يك تعريف درست از نقش برسيم اما بهرام در اجرا توانست به ذهنيت من از نقش نزديك شود.
سوال آخر در مورد تیتراژ فیلم و صدای یاس است: چرا سراغ یاس رفتید و در ضمن به این نکته فکر نمیکردید که ممیزی در انتظار است؟
ياسر از نظر فضاي كاري و نوع مخاطب به كارهاي من خيلي نزديك بود: دغدغه اجتماعي و ريتم و جذابيت. من بعد از آشنايي با فضاي موسيقي او تصميم گرفتم پيشنهاد همكاري بدهم. ياسر هم پس از خواندن فيلمنامه پذيرفت و اين همكاري شكل گرفت، ما پس از نمايش موفق در جشنواره و گرفتن پروانه نمايش فكر نميكرديم ديگر به مشكلي بر بخوريم و اين اتفاق بسيار به من و ياسر فشار وارد كرد و من به شخصه از اين اتفاق مكدرم، به نظرم مديريت فرهنگي بايد روحيه جذب داشته باشد نه دفع كه قطعا در نهايت به ضرر مديريت فرهنگي ختم خواهد شد چون مردم از مجراهاي ديگر به صداي خواننده مورد علاقشان دسترسي پيدا ميكنند.