کارگردان فیلم سینمایی «زاپاس» گفت:کار بسیاری از کارگردانهای ایرانی یا خارجی را دوست دارم و سعی میکنم آنها را ببینم اما واقعا در این فیلم سعی کردهام «زاپاس» شبیه «زاپاس» باشد. باید بگویم که سعی کردهام در قصههایم و فرم تعریفی که انجام میدهم، چه زمانیکه فیلمنامه سریال «دودکش» یا فیلمنامههای دیگرم را مینویسم، از قصههای پیرامون خودمان استفاده کنم تا مخاطب با شخصیتهای قصه همذات پنداری کند و قصه حتی اگر نازک است یا چاق به نوعی از دل خود جامعهای که در آن زندگی میکنیم، باشد.
برزو نیکنژاد با فیلم «ناخواسته» اولین کارگردانیش در سینما را تجربه کرد: فیلمی که با استقبال منتقدین و چندین دیپلم افتخار همراه بود، اما دلایل مختلفی دست به دست هم داد تا اکران نشود و نیکنژاد سراغ تلویزیون برود و مجموعه «دردسرهای عظیم» را کارگردانی کند: سریالی که طرفدارهای زیادی بین مخاطبهای تلویزیون داشت و موفق شد آنها را هر شب پای رسانه ملی بنشاند. حالا نیکنژاد با «زاپاس» به سینما برگشته است و فیلمش پس از نمایش در آخرین دوره جشنواره فیلم فجر، خودش را برای حضور در گیشه آماده میکند...
گفتوگوس اختصاصی ذیباچه با این فیلمساز را در ادامه میخواندید.
چرا «زاپاس»؟! چرا اسم دیگری نه؟
با چندین اتفاق میتوانیم به سراغ «زاپاس» برویم. این کلمه یک فرم یدکی، یک فرم جایگزین و یک فرم امیدبخش دارد. در این کلمه تمام کلماتی که ذکر کردم، وجود دارد، در فیلم «زاپاس» هم انگار آدمها جایگزین دارند.
پس میشود گفت که انتخاب این اسم کاملا ساختاری و استعاری است.
بله کاملا بهواسطه خود قصه، اسم «زاپاس» انتخاب شده است.
«زاپاس» در کارنامه فیلمسازی شما در چه نقطهای قرار میگیرد و خودتان ارزیابیتان از این فیلم چیست؟
البته در این زمینه باید بگویم که من دوجین اثر تولید نکردهام. چند فیلمنامه نوشتهام و در زمینه کارگردانی نیز تنها فیلم «ناخواسته» را ساختهام و دو سریال کارگردانی کردهام. برای ساختن فیلم «ناخواسته» بسیار تلاش کردیم. این فیلم در سیودومین جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی بخش نگاه نو شده بود. البته پخشکننده ما در خارج از کشور نیز بسیار برای فیلم «ناخواسته» زحمت کشیده است. در خارج از کشور هم از نظر مسائل تجاری و هم از نظر استقبال مخاطب اتفاقهای خوبی برای این فیلم رخ داد اما متاسفانه این فیلم در ایران هنوز رنگ پرده را برای اکران عمومی به خود ندیده است و از نظر من پروسه فیلمسازی زمانی به پایان میرسد که مخاطب فیلم را ببیند. شاید اگر «ناخواسته» در ایران اکران میشد، من در پروژه «زاپاس» موفقتر بودم. منظور من این نیست که «زاپاس» فیلم خوبی است یا فیلمی بد. گروه، صادقانه کارشان را انجام دادهاند و باید مقابل دیدگان مردم قرار گیرد و مردم درباره آن نظر بدهند ولی حس میکنم اگر «ناخواسته» اکران میشد، شاید اتفاقهای بهتری در زمان تولید میافتاد. شاید بسیاری از اسپانسرها مایل نباشند برای کارگردانی که فیلم قبلیش اکران نشده، سرمایهگذاری کنند.
«زاپاس» در جشنواره به خوبی دیده شد اما واقعا شما فیلم را برای چه گروهی از مخاطبان ساختهاید؟
برای ما مهم بود که «زاپاس» بتواند با مخاطب عام ارتباط برقرار کند. تلاش کردیم بعد از سریال «دردسرهای عظیم» که حتما با اقبال مواجه شده بود که سری دوم آن نیز ساخته شد، همان فرم ملودرام اجتماعی که روایتی شیرین دارد را پی بگیریم. یک سینمای قصهگو که بخشی از مردم با قصه و روایتهای میان آدمها درگیر شوند و ما گاها بتوانیم لبخندی نیز بر لبهای مخاطبان بنشانیم و تماشاگر را با خودمان همراه کنیم. باید دید آیا اقبال مردم در اکران هم گواه حرفهای من میشود؟
در «زاپاس» همچون دیگر آثارتان به نظر میرسد مضامین به سمت و سوی طنز اجتماعی نرم میروند؟
بله. نوع روایتی که برای قصه ملودرام اننتخاب کردهایم، روایتی شیرین است و البته این طنز سمت و سوهای اجتماعی هم به خود گرفته است.
به عنوان فیلمساز سعی میکنید کدام الگو از سینما را مد نظر قرار دهید و ارجاعهای تصویری شما کدام افقها را در نظر گرفته است؟
کار بسیاری از کارگردانهای ایرانی یا خارجی را دوست دارم و سعی میکنم آنها را ببینم اما واقعا در این فیلم سعی کردهام «زاپاس» شبیه «زاپاس» باشد. سوال بسیار خوبی پرسیدید که به کجا ارجاع داشتهام یا از کجا تاثیر گرفتهام؛ باید بگویم که سعی کردهام در قصههایم و فرم تعریفی که انجام میدهم، چه زمانیکه فیلمنامه سریال «دودکش» یا فیلمنامههای دیگرم را مینویسم، از قصههای پیرامون خودمان استفاده کنم تا مخاطب با شخصیتهای قصه همذات پنداری کند و قصه حتی اگر نازک است یا چاق به نوعی از دل خود جامعهای که در آن زندگی میکنیم، باشد. «زاپاس» دقیقا قصه آن رویدادهایی است که الان داریم در آنها زیست میکنیم. البته این گونه نیست که صرفا یک رویداد را روایت میکنیم بلکه کمی جهانشمولتر از روایت یک رویداد است.
در واقع تعمیمپذیر است...
کاملا درست میگویید. ولی واقعا قصه «زاپاس» قصه روزمره دور و اطراف ما است که ممکن است برای من، شما یا هر فرد دیگری پیش آید.
«زاپاس» در هفته آینده به سالن سینماها میآید؛ این اتفاق برای «ناخواسته» هنوز نیافتاده است!
«ناخواسته» اولین فیلم بلند من است که واقعا نمیدانم چرا هنوز اکران نشده است. نکتهای که در مورد این فیلم وجود دارد این است: هم منتقدان دوستش داشتند و هم مردم؛ اما نمیدانم چرا باید به گروه هنر و تجربه برود و آنجا به نمایش درآید.
هنر و تجربه رفتار دوگانهای داشته است؛ گاهی فیلمهای توقیف شده را پس از سالها نمایش میدهد و گاهی فیلمهایی که از اکران گسترده باز ماندهاند. شاید برای دلجویی از شما میخواهند «ناخواسته» را در این گروه نمایش دهند!
مسلما همینطور است. من هنوز تعریف هنر و تجربه را نفهمیدهام! نمیدانم چرا فیلمی که هم تماشاگر و هم منتقد دوستش داشتند را باید بخش هنر و تجربه نمایش بدهد. «ناخواسته» چهار است که اکران نشده و الان پس از این سالها، سراغ من آمدهاند و خواستهاند تا این فیلم را در هنر و تجربه اکران کنم. قبلا مخالف این اتفاق بودم، اما در حال حاضر فقط میخواهم فیلمم دیده شود.
در مورد استقبال مخاطب از «زاپاس»؛ چقدر خوشبین هستید؟
با اینکه امکان تبلیغ در تویزیون را به علت گران بودن هزینههای رسانه ملی نداریم، اما باز هم مطمینم این فیلم در اکران موفق خواهد بود و مردم دوستش خواهند داشت. ای کاش شرایطی فراهم میشد تا تمام فیلمها امکان پخش تیزر در تلویزیون را داشتند و میتوانستند از پس هزینههایش برآیند.
در خلاصه داستان «زاپاس» آمده است: در شهر کوچکی به نام رامیان، اتفاقی رخ میدهد که باعث خوشحالی مردم شهر از کوچک و بزرگ میشود. امیدی کل شهر را فرا میگیرد که لذت خوشحالی و شادی را از اشخاصی که میخواهند از آن استفاده سیاسی کنند، میگیرد.