شنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۴  |  Saturday, 19 April 2025

دیباچه

کد خبر: ۱۱۵۸۹
تاریخ انتشار : ۴۹ : ۰۶ - ۲۸ خرداد ۱۳۹۵
آیا مدفن اهالی هنر ایران جاذبه گردشگری ندارد؟
دیباچه: سال 92 به علت ازدیاد جمعیت و رفتار خارج از عرف از نظر هیئت امنای گورستان ظهیرالدوله؛ هیئت امنا تصمیم گرفتند که درِ این مکان تنها روزهای پنج‌شنبه و به تفکیک جنسیتی به روی بازدیدکنندگان باز باشد.


به گزارش خبرنگار دیباچه،روز چهارشنبه؛ روی در ورودی نوشته است: «به علت عدم رعایت شئونات اسلامی ساعت بازدید خواهران 10 تا 12 فقط پنج‌شنبه‌ها و ساعت بازدید برادران 13 تا 16 فقط پنج‌شنبه‌ها، این برنامه از تاریخ 16/08/92 قابل اجرا می‌باشد. هیئت امنا»
دیوار کوتاه گورستان ظهیرالدوله به خرابه‌ای راه دارد. داخل گورستان می‌شوم. درست همان زمان است که متوجه می‌شوم چرا فقط یک روز مشخص و چرا تفکیک جنسیتی!

دیباچه - گورستان ظهیر الدوله 1
روی یک سکو «حسین صبا» کنار مادرش نشسته است و ساز کوک می‌کند. «قمر الملوک وزیری» آرام زیر لب می‌خواند، انگار نمی‌خواهد صبا متوجه شود از ساززدنش خوشش آمده است. کمی نسبت به قبل چاق‌تر شده، اما انگاری بهشت به او ساخته است. دو استکان چای دستش است. می‌رود و کنار ملک‌الشعرا می‌نشیند.
چه شود: بهار بگوید؛ صبا بزند؛ قمر بخواند!
با فاصله چند قدمی «رشید یاسمی» پیژامه به پا به یک درخت تکیه داده است و چیزی می‌‌نویسد. روی کاغذش سرک می‌کشم، ادامه کتاب آیین نگارشش را می‌نگارد.
ته گورستان تعدادی اتاقک است. پیرمردی دم در یکی از اتاقک‌ها غر می‌زند. می‌پرسم: حاجی چرا ناراحتی؟
غرولند‌کنان گوشه شال‌گردنش را روی دوشش می‌اندازد و می‌گوید: این قرطی رو می‌بینی؟ با چشم به فروغ که در اتاق نشسته اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «همش تقصیر اینه. این جوونا میومدن سر قبر این، قرطی‌بازی و شامورتی بازی در میووردن.» دستش را به کمر می‌زند، دست دیگرش را تا نوک بینی من بالا می‌آورد و می‌پرسد: «آخه خانم کی بالا سر مرده دمبل و دیمبول راه می‌ندازه. تقصیر همین دخترس که نوه‌های من نمی‌تونن بیان بالا سرم یه فاتحه بخونن دیگه.»
می‌گویم: «حاجی این خانم آدم مهمیه کلی کار کرده، کلی شعر خوب گفته، اولین تدوینگر زن سینماست، فیلم ساخته، رفته با جذامی‌ها زندگی کرده، آدم حسابیه. ...»
نه می‌گذارد و نه برمی‌دارد و می‌گوید: «پَ کو دنبه‌اش؟ اگه آدم حسابیه چرا در قبرستون رو تخته کردن؟»...دهانم بسته می‌شود.

دیباچه - ظهیر الدوله 3
از اتاقی که فروغ در آن قرار دارد صدای گریه می‌آید. سرک می‌کشم، همان‌طور موهایش را کپ زده است. خاکستر سیگار لای انگشتش را می‌تکاند، طعنه‌های پیرمرد را شنیده است. تا چشمش به من می‌افتد، می‌گوید:
«از پیش من برو که دل آزارم/ ناپایدار و سست و گنه‌کارم»
سعی می‌کنم در این موقعیت ناراحت‌کننده کنارش بمانم. بادبزن تعارف می‌کنم؛ لبخند می‌زند. انگار می‌فهمد دوست هستم نه دشمن. می‌پرسم: «مشکل چیه؟»
می‌گوید: «گریزانم از این مردم که با من/ بظاهر همدم و یکرنگ هستند/ ولی در باطن از فرط حقارت/ به دامانم دوصد پیرایه بستند/ از این مردم که تا شعرم شنیدند/ برویم چون گلی خوشبو شکفتند/ ولی آن دم که در خلوت نشستند/ مرا دیوانه‌ای بد نام گفتند.»
می گویم: «ای بابا، تو این شهر همیشه یکی ناراضیه!»
به بیرون نگاه می‌کنم، یک دختر با کاپشن قرمز بالای سر مزار فروغ شمع روشن می‌کند. به بیرون اشاره می‌کنم و می گویم: «ببین این هوادارا به اون حرفا دَر!»
لبخند به لبش می‌آید و می‌گوید:
«فاتح شدم بله فاتح شدم/ پس زنده باد 678 صادره از بخش 5 ساکن تهران.»
درست پشت سرم، روبروی اتاق یک سکوی سیاه رنگ با شیب ملایم هست. یک مرد با یک مخده روی سکو لم داده است. چهره‌اش آشناست، کلاه مشکی استوانه‌ای شکل، عینک گرد. نزدیک‌تر که می‌شوم مصرعی در ذهنم جرقه می‌زند «حبه نبات است پدرسوخته!»
رد چشمانش را دنبال می‌کنم، به بهارچشم دوخته است؛ ملک‌اشعرای بهار!
می‌پرسم: «محمد تقی خان چی شده؟»
می گوید: «این ممدتقی انقدر ادای میهن‌پرست‌ها رو درآورده که به ما انگ بورژا زدن. من بابام برای این مشروطه در اومد اونوقت همه می‌گن میرزاتقی...
کمی برافروخته می‌شود. کتابی که در دست دارد را پرت می‌کند و روی سکو می‌ایستد. خوب می‌دانم شاعرها که تیریبون ببینند ول کن نیستند. زود می‌گویم: «ببخشید من باید برم.» صدای غر زدنش پشت سرم می‌آید.
پشت سرم یک اتاق شیشه‌ای کثیف با یک سازه بقعه‌‌شکل است. صدای آرامی در سازه می‌خواند:
«باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم/ وز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم.»
چند ضربه ممتد و کوتاه به شیشه می‌زنم و می‌گویم: «سلام آقای رهی معیری نازنینم!»
صدا از داخل می‌اید:
«با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق/ همچون بنفشه سر به گریبان کشیده‌ام/ چون خاک در هوای تو از پا فتاده‌ام/ چون اشک در قفای تو با سر دویده‌ام.»
گوشی دستم می‌آید که من را با دیگری اشتباه گرفته است. می‌گویم: «آقای معیری من خبرنگارم!»
صدا بلند می‌کند و می‌گوید:
«ما نظر از خرقه‌پوشان بسته‌ایم/ دل به مهر باده‌نوشان بسته‌ایم/ جان بکوی می‌فروشان داده‌ایم/ در به روی خودفروشان بسته‌ایم.»
می‌گویم: «جناب معیری این نشر اکاذیب، خودفروخته و ... که به خبرنگارا می‌بندن رو جدی نگیرید...»
بلند می‌شود. متوجه می‌شوم اوضاع خراب‌تر از این حرف‌هاست. از همان دیوار کوتاه بیرون می‌پرم و آن خانه کوچک شعر، ساز، نوا و آوا را خالی می‌گذارم....

دیباچه - ظهیر الدوله 2

***
گورستان ظهیرالدوله مدفن اهالی هنر است که هر کدام در عرصه خود جزو بهترین‌ها و حتی بهترین محسوب می‌شوند. سال‌ها روزهای پنج‌شنبه اهالی ادب و طرفداران شعر در این محل جمع می‌شدند. سال 92 به علت ازدیاد جمعیت و رفتار خارج از عرف از نظر هیئت امنا؛ تصمیم این هیئت بر این شد که درِ این مکان تنها روزهای پنج‌شنبه و به تفکیک جنسیتی به روی بازدیدکنندگان باز باشد.
در حالی که گورستان پرلاشز در فرانسه که مفاخر فرهنگی آن کشور در آن دفن شده‌اند، به طور میانگین در هفته دومیلیون نفر بازدیدکننده دارد، آیا گورستان ظهیرالدوله امکان تبدیل شدن به یک جاذبه گردشگری را ندارد؟ و آیا در چنین وضعیتی امکان و ضرورتِ دخالت و نظارت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و شهرداری حس نمی‌شود؟

نویسنده: نازنین ساسانیان

 

 
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده
درخشش دوباره ایران در مهمترین جایزه سینمایی جهان

معرفی برندگان اسکار ۲۰۲۵ / انیمیشن کوتاه ایرانی، ساخته حسین ملایمی و شیرین سوهانی اسکار گرفت

۰۵:۵۶  -  ۱۳ اسفند ۱۴۰۳
گفتگو دوربین دیباچه با مژده لواسانی، مجری تلویزیون

برنامه روتینی در تلویزیون ندارم و ترجیح می دهم در زمان مناسب با تعامل بهتر با مدیران شبکه ها کار کنم!

۱۲:۰۰  -  ۱۳ اسفند ۱۴۰۳
گفتگو با مدیرکل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان کرمانشاه

بیش از ۲ میلیون مسافر از جاذبه‌های گردشگری کرمانشاه در نوروز بازدید کردند/استان کرمانشاه بیش از ۴ هزار اثر تاریخی شناسایی‌شده دارد

۱۲:۳۶  -  ۱۷ فروردين ۱۴۰۴
گفتگو دوربین دیباچه با شاهد احمدلو کارگردان سینما

اگر میخواستم به صرف فروش در گیشه سینماها کار کنم، " شاه نقش" را نمیساختم!

۱۰:۰۰  -  ۱۳ اسفند ۱۴۰۳
گفتگو دوربین دیباچه با صحرا اسدالهی، بازیگر فیلم فروشنده اصغر فرهادی

یکسری از فیلم‌های کوتاه ما، خیلی آرتیستی تر از فیلم‌های بلند سینمایی هستند!

۲۳:۲۳  -  ۱۲ اسفند ۱۴۰۳
عضو تیم ملی تنیس روی میز در گفتگو با «دیباچه» مطرح کرد؛

تمام هزینه‌های سفر‌های بین‌المللی را خودم تأمین کردم/باور به توانایی‌هایم من را به جلو برده است

۱۷:۰۳  -  ۰۸ اسفند ۱۴۰۳
یک آهنگساز و موسیقیدان در گفتگو با دیباچه مطرح کرد؛

پیروزی انقلاب اسلامی ایران معنای تازه‌ای به سرود بخشید/ سرود می‌تواند در خدمت خواسته‌های امروز جامعه باشد

۱۶:۳۱  -  ۰۸ اسفند ۱۴۰۳
گفتگو دیباچه با مدیرعامل موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

انتقال تجربیات و معارف دفاع مقدس به نسل جوان و نوجوان در اولویت است

۱۶:۳۹  -  ۰۸ اسفند ۱۴۰۳
پوشش گسترده شبکه‌های خبری جهان از مراسم تشییع شهیدان مقاومت

آخرین وداع؛ ورود پیکر سید مقاومت به جمع مردم

۱۵:۱۵  -  ۰۵ اسفند ۱۴۰۳
گفتگو دیباچه با دبیر علمی نوزدهمین جشنواره شعر فجر

انجمن بین‌المللی شاعران فارسی زبان تاسیس خواهد شد/ شاعران زنِ امروز، حرف‌های زیادی برای گفتن دارند

۱۵:۳۷  -  ۳۰ بهمن ۱۴۰۳
مربی تیم ملی هاکی روی یخ در گفتگو با «دیباچه» مطرح کرد؛

موفقیت‌های تیم ملی هاکی در آسیا نادیده گرفته شد/ بازی‌های هاربین یک فرصت طلایی بود که از دست رفت

۱۳:۵۱  -  ۲۸ بهمن ۱۴۰۳