دیباچه - سمیه سادات موسوی: مهاجرت به تهران هر ساله روبه افزایش است و این افزایش جمعیت سبب معضلاتی برای پایتخت نشینان شده است که ترافیک، هوای آلوده و... به دنبال داشته است. مهاجران به این دید که تهران مکان رسیدن به رویاهایشان است راهی این شهر میشوند و گویی از مشکلات و دغدغهها بی خبر هستند. زندگی در تهران و از آن طرف شهرستان به راستی چگونه است؟ کدام یک آسانتر است؟ در این راستا بر آن شدیم تا با جامعه شناس و صاحب نظر مسائل شهری گفتوگو کنیم:

حسین ایمانی جاجرمی در این گفتوگو اظهار کرد: «زندگی در تهران به عنوان پایتخت ایران، مزایای گوناگونی دارد که به طور عمده ریشه در تمرکز منابع، فرصتها و زیرساختها دارد. نخست آن که تهران از نظر اقتصادی یک شهر مولد است؛ با اینکه تنها ۱۳ تا ۱۵ درصد جمعیت کشور را در خود جای داده، حدود ۲۵ درصد تولید ناخالص ملی را تأمین میکند. این یعنی فرصتهای شغلی و درآمدی بیشتری نسبت به بسیاری از شهرستانها وجود دارد. برای مثال، بخشهای خدماتی، صنعتی و فرهنگی در تهران توسعهیافتهتر هستند و افراد میتوانند به راحتی به بازارهای بزرگتر دسترسی پیدا کنند. دوم، از منظر اجتماعی و فرهنگی، تهران به سبب ماهیت کلان شهری خود و حضور گروههای اجتماعی ریشه دار تحصیل کرده و به نسبت مرفه، آزادی و امکانات بیشتری ارائه میدهد. زنان و جوانان در اینجا فرصتهای آموزشی، فرهنگی و اجتماعی بیشتری دارند؛ دانشگاهها، مراکز هنری، کتابخانهها و رویدادهای فرهنگی مانند جشنوارهها و نمایشگاهها، فضایی برای رشد فردی ایجاد میکنند که در شهرهای کوچکتر کمتر دیده میشود. سوم، دسترسی به خدمات زیرساختی مانند حملونقل عمومی (مترو، اتوبوس)، مراکز درمانی پیشرفته و امکانات آموزشی برتر، زندگی را از برخی جهات راحتتر میکند. در تحقیقاتم روی سکونتگاههای جدید مانند مسکن مهر، دیدهام که تهران به عنوان مرکز، امکاناتی فراهم میکند که شهرهای و مناطق مسکونی حاشیهای و پیرامونی فاقد آن هستند، هرچند این مزایا برای همه اقشار ساکن در شهر به یکسان توزیع نشده است.»
"تهران بستری برای تحقق رویاهای افراد خلاق و جویای پیشرفت"
این جامعه شناس با اشاره به اینکه در کل، تهران میتواند برای افراد خلاق و جویای پیشرفت، بستری برای تحقق رویاها باشد، تصریح کرد: «زندگی در پایتخت، بهویژه در شهری، چون تهران، مزایای متعددی دارد که در سطوح خدماتی، اقتصادی، فرهنگی و اداری قابل بررسیاند:
• دسترسی به خدمات تخصصی و پیشرفته: از بیمارستانهای فوقتخصصی گرفته تا مراکز آموزشی و پژوهشی، پایتخت میزبان زیرساختهایی است که در بسیاری از شهرستانها وجود ندارند.
• تمرکز فرصتهای شغلی و اقتصادی: تهران بهعنوان قطب اقتصادی کشور، بیشترین فرصتهای شغلی، سرمایهگذاری و کارآفرینی را در خود جای داده است.
• تنوع فرهنگی و اجتماعی: پایتخت محل تلاقی اقوام، زبانها و فرهنگهای مختلف است که فضایی پویا و چندصدایی برای زیست شهری فراهم میکند.
• دسترسی به نهادهای تصمیمگیر: نزدیکی به وزارتخانهها، سازمانهای ملی و نهادهای سیاستگذار، برای فعالان اجتماعی و اقتصادی مزیت مهمی محسوب میشود.»

وی در پاسخ به این سوال که چرا بسیاری زندگی در پایتخت را به زندگی در شهرستان ترجیح میدهند، اظهار کرد: «دلایل ترجیح تهران به شهرستانها در یک تحلیل کلی به نابرابریهای منطقهای و ضعف توسعه متوازن در کشور برمیگردد؛ بسیاری از افراد، به ویژه جوانان و دانشجویان، تهران را انتخاب میکنند، زیرا فرصتهای شغلی و درآمدی در اینجا بیشتر است. برای مثال، دانشجویان شهرستانی که برای تحصیل به تهران میآیند، اغلب پس از فارغالتحصیلی میمانند، چون بازار کار محلیشان نمیتواند با پایتخت رقابت کند. این انتخاب آگاهانه است و ناشی از وضعیت اقتصادی بهتر مهاجران اخیر (از دهه ۳۰ به بعد) که به دنبال درآمد بالاتر هستند. علاوه بر این، آزادیهای اجتماعی در تهران بیشتر است؛ زنان میتوانند نقشهای متنوعتری ایفا کنند و جوانان به فضاهای فرهنگی و تفریحی دسترسی دارند که در شهرستانها محدودتر است. از سوی دیگر، مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به دلیل توسعه ناپایدار روستایی افزایش یافته است. تهران به عنوان مرکز قدرت، اقتصاد و فرهنگ، جذابیت دارد و افراد احساس میکنند که در اینجا میتوانند پیشرفت کنند، حتی اگر با چالشهایی مانند ترافیک و آلودگی روبهرو شوند. در نهایت، این ترجیح ناشی از تمرکزگرایی کشور است که تهران را به عنوان تنها گزینه واقعی برای موفقیت جلوه میدهد.
این ترجیح، حاصل ترکیبی از عوامل ساختاری، روانی و تاریخی است:
• تمرکز امکانات و منابع: بسیاری از خدمات عمومی، آموزشی، درمانی و رفاهی در تهران متمرکز شدهاند و این تمرکز، مهاجرت را تشویق میکند.
• تصور فرصتهای بهتر: در ذهن بسیاری از شهروندان، تهران نماد پیشرفت، رفاه و امکان رشد فردی و اجتماعی است، حتی اگر این تصور همیشه با واقعیت همخوان نباشد.
• ضعف توسعه متوازن: در نبود سیاستهای توسعه منطقهای مؤثر، شهرستانها از نظر زیرساخت، اشتغال و کیفیت زندگی عقب ماندهاند و این شکاف، مهاجرت را تشدید میکند.»
این جامعه شناس در پاسخ به این سوال که، آیا زندگی در پایتخت آسانتر از زندگی در شهرهای کوچکتر است بیان کرد: «نه، لزوماً آسانتر نیست؛ بلکه پیچیدهتر و پرچالشتر است. از یک سو، تهران امکانات بیشتری دارد، اما از سوی دیگر، نابرابری فضایی و دوقطبی شدن شهر (فقرا در مقابل ثروتمندان) زندگی را برای بسیاری سخت کرده است. فقرا جرات پا گذاشتن به مناطق اعیاننشین را ندارند و فضاهای شهری به سمت تجاریسازی رفته که اقشار کمدرآمد را طرد میکند. مثلاً ساخت مگامالها ، فضای سبز عمومی را گرفته و ترافیک ایجاد کرده، در حالی که سود آن به سرمایهداران میرسد. در شهرهای کوچکتر، زندگی ممکن است آرامتر و با هزینه کمتر باشد، اما فاقد فرصتهای شغلی و آموزشی است. در تهران، حاشیهنشینی و سکونتگاههای غیررسمی (مانند مسکن مهر) احساس طردشدگی و بیاعتمادی نهادی ایجاد میکند.مهاجران اغلب در حاشیه شهر ساکن میشوند و از حقوق شهروندی محروم هستند، که این منجر به آسیبهای اجتماعی میشود. بنابراین، آسان بودن زندگی بستگی به موقعیت اجتماعی دارد؛ برای ثروتمندان آسانتر است، اما برای اکثریت، چالشهایی مانند آلودگی، ترافیک، طرد شدگی و هزینه بالا زندگی را دشوار میکند. در مقایسه، شهرهای کوچکتر ممکن است از نظر روانی آرامتر باشند، اما از نظر اقتصادی محدودتر هستند.
با این حال پاسخ به این پرسش نسبی است و بستگی به شاخصهایی دارد که برای «آسانی» در نظر گرفته میشود:
• از نظر دسترسی به خدمات و فرصتها، زندگی در پایتخت آسانتر است.
•، اما از نظر هزینههای زندگی، آلودگی هوا، ترافیک، و فشار روانی، زندگی در تهران چالشبرانگیزتر است.
• در شهرهای کوچکتر، روابط اجتماعی گرمتر، هزینهها کمتر، و آرامش روانی بیشتر است، اما محدودیتهای خدماتی و شغلی وجود دارد.
بنابراین، زندگی در پایتخت الزاماً آسانتر نیست، بلکه پیچیدهتر و چندوجهیتر است.»
این جامعه شناس با اشاره به راهکارهایی برای کاهش مهاجرت اضافه کرد: «برای کاهش مهاجرت، باید به ریشهها یعنی نابرابری منطقهای و ضعف توسعه متوازن پرداخت. اولاً، تقویت عدالت اجتماعی و فضایی ضروری است؛ سیاستهای توسعه باید عدالت فرایندی و توزیعی را ترکیب کنند تا مناطق مرزی و روستایی توسعه یابند. برای مثال سرمایهگذاری در زیرساختهای روستایی برای جلوگیری از شیوع مسائل مانند کاهش بیکاری و افزایش کیفیت زندگی. دوماً، حکمروایی خوب در مدیریت شهری باید تقویت شود؛ با افزایش مشارکت شهروندان، شفافیت و پاسخگویی، میتوان شهرهای کوچکتر را جذابتر کرد. همچنین، برنامهریزی محلهمحور از پایین به بالا، افزایش سرمایه اجتماعی و همکاری نهادی برای توانمندسازی محلهها پیشنهاد میشود.
در نهایت، بازنگری در سیاستهای شهری مانند مسکن مهر برای جلوگیری از بازتولید نابرابری و تمرکز روی حق به شهر (بر اساس نظریه لوفور) برای توزیع عادلانه منابع.»

وی افزود: «در مجموع با توجه به تجربهام در حوزه مدیریت شهری، کاهش مهاجرت نیازمند رویکردی چندسطحی و پایدار است:
• توسعه متوازن منطقهای: سرمایهگذاری هدفمند در زیرساختهای آموزشی، درمانی و صنعتی شهرستانها برای کاهش شکاف خدماتی.
• تقویت هویت و سرمایه اجتماعی شهرهای کوچک: حمایت از فرهنگ، هنر و مشارکت اجتماعی در شهرستانها برای افزایش تعلق مکانی.
• تمرکززدایی اداری و اقتصادی: انتقال بخشی از نهادهای ملی و شرکتهای بزرگ به مراکز استانها و شهرهای متوسط.
• ایجاد مشوقهای مهاجرت معکوس: اعطای تسهیلات به متخصصان و کارآفرینانی که به شهرستانها بازمیگردند.»
این صاحب نظر شهری در پاسخ به این سوال که" چند سال آینده تهران را چگونه میبینید؟ " گفت: «اگر روندهای فعلی ادامه یابد، تهران با چالشهای جدیتری مواجه خواهد شد؛ اما اگر اصلاحات ساختاری صورت گیرد، میتوان آیندهای متوازنتر برای آن متصور شد:
• در صورت ادامه تمرکزگرایی و رشد بیرویه، تهران با بحرانهای زیستمحیطی، فرسایش زیرساخت، و نابرابری مواجه خواهد شد.
•، در صورت اتخاذ سیاستهای هوشمندانه شهری از جمله توسعه حملونقل پاک، بازآفرینی بافت فرسوده و تقویت مشارکت شهروندی تهران میتواند به الگویی برای پایداری شهری در منطقه تبدیل شود.
چند سال آینده تهران، اگر سیاستها تغییر نکند، به سمت دوقطبی بیشتر حرکت خواهد کرد؛ بخشهایی برای ثروتمندان و بخش عمدهای برای فقرا، که منجر به از دست رفتن همبستگی اجتماعی و اعتماد میشود. چالشهایی مانند حاشیهنشینی، نابرابری و تجاریسازی فضاها ادامه خواهد یافت، اما اگر به ابعاد اجتماعی توجه شود، میتواند به شهری پایدارتر تبدیل شود. باید امکان مشارکت شهروندان در مدیریت شهر و محله فراهم شود تا اعتماد و هویت محلهای افزایش یابد. فرهنگ برخورد با مهاجران اصلاح کنید و عدالت اجتماعی دنبال شود. مردم باید درباره سیاستهای گذشته گفتوگو کنند تا از طرد اقشار کمدرآمد جلوگیری شود.»

ایمانی در پایان با اشاره به اینکه شهروندان، قلب تپنده شهر هستند، تأکید کرد: «شهر باید برای همه باشد، نه فقط سرمایهداران و وابستگان به قدرت.. پیشنهاد من:
• مشارکت فعال در تصمیمگیریهای شهری: از شوراهای محله گرفته تا نظارت بر عملکرد شهرداریها.
• حفظ و ارتقای سرمایه اجتماعی: با تقویت همدلی، مسئولیتپذیری و تعامل سازنده.
• مطالبهگری آگاهانه: شهروندان باید با شناخت حقوق خود، خواستار شفافیت، عدالت و کیفیت خدمات شهری باشند.
• توجه به زیستپذیری شهر: از مصرف بهینه انرژی تا حفظ فضای سبز، هر کنش فردی در ساختن شهری بهتر مؤثر است.
• کاهش تمرکز زدایی و تشکیل سطوح محلهای اداره شهر: باید وضعیت اداری موجود که مردم در آن امکان مشارکت ندارند تغییر کند..»
انتهای پیام/