دیباچه - محسن سرافراز: امروزه با رشد سریع تکنولوژی و سرعت عجیب ساخت تولیدات انیمیشن و داستانی در حوزه کودک، خوراک های متنوعی برای فرزندانمان در دسترس قرار گرفته که هم می توان از آن خوشحال بود و هم نگران؛ با توجه به فرهنگ خانواده های ایرانی، تمایل بیشتر والدین بدون شک تشویق کردن فرزندشان برای تماشای آثار ایرانی است اما متاسفانه این روزها تولیدات سینمایی در حوزه کودک چنگی به دل نمی زنند و توانایی جذب نسل امروز را ندارند و خانواده ها ناچار می شوند به خواسته فرزند خود تن بدهند و مناسب ترین اثر خارجی را برای فرزند خود به نمایش بگذارند. هرچند نمی توان با قاطعیت گفت که تمامی انیمیشن های خارجی دارای محتوای نامناسب هستند و در میان آنها می توان به کارهای جذاب با محتوای مناسب هم دست یافت.
بدون شک نمی توان نسل امروز را با نسل دهه های گذشته از منظر باورها و علاقه مندی ها یکی دانست و تفاوت های زیادی در میان است. برای بسیاری از کودکان و نوجوانان نسل امروز، تماشای آثار دهه های گذشته و فاخر، شاید چندان جذابیتی ندارد و دلیل آن ارتباط این نسل با تکنولوژی است که به طور شبانه روز با آن درگیر می شود و نیازها و خواسته های او با نیازها و خواسته های نسل های گذشته زمین تا آسمان فرق می کند.
حالا باید برای مخاطب نسل امروز با نیازهای امروز خوراک های متنوع تدارک دید و کم نداریم فیلمسازان و نویسندگانی که می توانند با مهیا شدن شرایط ساخت، حمایت های ارگان های مربوطه، با سلیقه کودک و نوجوان امروز اثری بسازند که آنها را درگیر کند و از طرفی نگرانی خانواده های ایرانی را برطرف سازند.
اما واقعیت چیز دیگری است؛ هرچه به سالهای دور نگاه میکنیم، تولیدات آثار سینمایی حوزه کودک و حتی حوزه نوجوان، با اختلاف بالایی از تولیدات امروز جلوتر است؛ نگاه دقیق به وضعیت گیشه سینماها و بی رمق بودن جشنواره فیلم کودک و نوجوان در چندسال اخیر کاملا نشان میدهد که فیلمنامه نویسان حوزه کودک و نوجوان در فاصله بین دهه ۶۰ تا ۸۰ برای این نسل، متنهای جذابی را به نگارش در میآوردند که فیلمساز بتواند به بهترین شکل ممکن اثرش را بسازد و حتی مدارس نیز از آنها استقبال کنند؛ حتی جلوههای ویژه کامپیوتری آن زمان به کیفیت شرایط امروز نبود و خبری هم از هوش مصنوعی نبود، اما با این وجود اثر باکیفیت و ماندگاری مثل " گربه آوازه خوان " هرگز در سینمای ایران تکرار نشد.
فیلمی کمدی عروسکی که در سال ۱۳۶۹ به کارگردانی و نویسندگی کامبوزیا پرتوی ساخته و در زمان اکران خود به یکی از پربینندهترین فیلمهای سال بدل شد.
یا فیلم های دیگری نظیر گلنار، کلاه قرمزی و پسرخاله، سفرجادویی، دزد عروسک ها، الو الو من جوجو ام، هرگز در سینمای ایران تکرار نشد و این نشان می دهد که نسل فیلمسازان آن زمان به درستی نسبت به خواسته کودک و نوجوان آن نسل و سلیقه آنان اشراف داشتند و چقدر زیبا فیلم را در قالب اثری فانتزی و موزیکال تولید کرده و روانه اکران می کردند. هنوز هم اگر تلویزیون آنها را بازپخش کند، بسیاری پای این فیلم ها می نشینند.
اما نکته اصلی اینجاست که بسیاری از همان فیلمسازان و تهیه کنندگان آن آثار درخشان و حتی بازیگران آن فیلم ها خوشبختانه هنوز زنده هستند و توانایی این را دارند که بتوانند بهترین فیلم های سینمایی حوزه کودک و نوجوان را بسازند و این فضای سرد و بی روح سینمای کودک را دوباره احیا کنند. مشکل کجاست؟
آیا مشکل این نیست که اساسا مدیران سینمایی کشورمان با وجود شعارهایی که می دهند، در عمل حمایتی از فیلمسازان بنامی مانند ایرج طهماسب، مرضیه برومند، حمید جبلی نکردند؟ تا این هنرمندان زنده هستند باید با حمایت از آنان، درخواست کرد که برای کودک و نوجوان امروزی فیلم بسازند تا سینمای ایران به جز چند اثر سخیف کمدی که مناسب کودک و نوجوان نیست، خوراک مناسبی داشته باشد.
صدحیف که عزیزانی مانند کامبوزیا پرتوی، فرشته طائرپور و تعداد دیگری از سینماگران بنام کشورمان را از دست دادیم که در حوزه سینمای کودک و نوجوان از هیچ تلاشی دریغ نکردند و اگر امروز خاطره ای از سینمای کودک در ذهنمان همچنان نقش بسته، بدون شک مرهون زحمات آنان است.
انتهای پیام/