سرانجام روز حساس رسید؛شکی وجود ندارد که دل توی دل کسی نیست؛از جواد نکونام و تیمش گرفته تا آن مادراستقلالی که در بازی قبل روی سکوها تسبیح به دست گرفته بود و برای بردن استقلال ذکر می گفت؛تا اوسمار و شاگردانش و هوادارانی که شنبه در ورزشگاه هستند و آن لحظه فقط یک آرزو دارند؛پرسپولیس ببرد و قهرمان شود.
حالا خیلی ها دست به دعا هستند اما به قول الکس فرگوسن که گفته بود:« در اولین بازی به عنوان سرمربی منچستریونایتد از خدا.خواستم که پیروز شوم، اما در آن بازی شکست سختی خوردم.ناامید نشدم و تازه فهمیدم که تیم حریف هم خدایی دارد.از آن پس فقط تلاش کردم.فاصله ی پیروزی تا شکست شانس نیست،فقط و فقط تلاش است.»
امروز؛روز واقعه است!اصلا بگذارید برگردیم به چند روز پیش.به همان روز سهشنبه و زمانی که از حنابندان فوتبال نوشته بودیم؛امشب باید عروسی باشد دیگر!پیشبینی شما چیست؟عروسی به کوچه کدام تیم خواهد رفت؟قرمز یا آبی؟خب دامادهای پرسپولیسی کت و شلوار پوشیدهاند آمادهاند.همه چیز دست خود آنهاست،اگر میخواهند عروسکشان راه بیاندازند و کوچه و پس کوچه های شهر را برای شان آذین ببندند باید فقط یک کار انجام بدهند؛مس رفسنجان را شکست دهند.
چند کیلومتر آن طرفتر در اکباتان اما قصه متفاوت است.استقلال باید پیکان را ببرد و چشم انتظار این باشد که پرسپولیس امتیاز از دست بدهد.آنها هم ماشین شان را گل زده اند اما اگر هر اتفاق دیگری بیفتد در هفته آخر شکست عشقی بدی میخورند!
برگردیم به رویابافی های خودمان؛یعنی رویابافی های هواداران.خیلی ها دارند از تریکب و چیدمان و تاکتیک حرف می زنند.حالا اگر کوچینگ نکونام و اوسمار زمین تا آسمان باهم توفیر داشته باشد مهم نیست، در عوض، دلخوشی و امیدواری هواداران را به یاد آورید که در طول این سال ها ذرهای فرق نکرده است. همین مردمی که در نظرسنجیهای مختلف میگویند تیمشان برنده است!این را از روی تعصب و دوست داشتن میگویند اگر نه همه می دانیم که فوتبال عدد و رقم نمیشناسد؛حتی گاهی دعا هم بی اثر است و فقط و فقط باید تلاش کرد.در طول تمام سالهایی که فوتبال راهش را توی دل کردم جا کرده همیشه همین بوده و عدهای جیغ بنفش زدهاند و عدهای... حالششان خریداری ندارد!
اینجا در روز شنبه 12 خرداد هستیم و پرسپولیس دستش روی یک طرف جام است و استقلالیها دارند با حسرت نگاهش می کنند؛یعنی معجزه برای شان اتفاق می افتد؟مثل همان دوره نخست لیگ برتر که شرایط به همین شکل بود.دست استقلال روی جام بود و حسرت در چشمان پرسپولیسیها؛اما قصه طور دیگری رقم خورد و پرسپولیس فجرشهید سپاسی شیراز را برد و استقلال مقابل ملوان باخت تا پدربزرگها،مادربزرگها و همه دست به دعاهای پرسپولیسی بگویند:«دعایمان گرفت.»فارغ از اینکه استقلالی ها هم خدا داشتند اما پرسپولیسی ها بیشتر تلاش کردند و این وسط نباید از شرف بازیکنان ملوان هم به راحتی گذشت که مردانه فوتبال بازی کردند.
اینجا فعلا جشن در کوچه پرسپولیسی هاست و از کری خوانی هم که چیزی نباید گفت؛دست بالا را دارند و کفه ترازو به نفع شان سنگین تر.
داستان هفته آخر لیگ برتر داستان چشمهاست. چشمهای چروک. چشمهای مشکی. یشمی و البته چشمهای نگران.
امشب و در پایان لیگ؛خیلیها کارناوال راه خواهند انداخت و ممکن است خیلیها که تا همین امروز دنیا برایشان تیره و تار شده بود به توتم فوتبال ایمان بیاورند.
در این روزگار سخت؛شک ندارم که فوتبال تنها پناهگاهی است که در یک لحظه فرشنشینان را عرش نشین خواهد کرد.
نه سیاست، نه هنر، نه لاتاری، نه اقتصاد، نه فلسفه، نه سینما و نه حتی قیمت سکه و دلار این همه ریسکپروری و هیجان را در دل خود ندارد. تنها فوتبال است که میتواند کاری با مغمومان کند که تیمت حتی بدون آنکه یک بار در طول یک نیمه به چارچوب حریف شوت بزند ناگهان با یک گل تو را به خوشبختی ازلی- ابدی برساند.
این جادوی فوتبال است که دستانش را باز می کند و اینچنین سخاوتمندانه تو را به این ضیافتی بزرگ دعوت می کند.
امشب می گذرد و می رود اما یک اصل در فوتبال وجود دارد و این است که باید در برابر قواعد بیقاعدهاش تسلیم محض شد .فوتبال، فرشتگان و مقربین خاص خودش را دارد. همان لحظه ای که تو را خوشبخت میکند ممکن است بزرگترین ستارههای عالم را به خاک سیاه بنشاند.
پس باید در معبدش نشست و زل زد توی چشمان عشق یک طرفهاش و از لحظه هایش لذت برد.فوتبال هیچکس را نامید نمیکند و اگر امشب ملائک اش را روی دوشات بنشاند کار تمام است.
فوتبال تنها میدانی است که حتی پاپتیها را هم از امید تهی نمیکند. امشب باید از این فوتبال لذت برد و شاید این الهه زیبا روزی هواداران تیم دیگری را عزیز کند.