رضا توکلی، بازیگر پیشکسوت سینمای ایران در گفتگو با محسن سرافراز مجری و کارگردان ویژه برنامه مدیا ، کاری مشترک از پایگاه خبری دیباچه و خبرفوری گفت: زندگی را جدی نگیرید، مثلا من به شخصه مدتهاست که حتی خود را نیز جدی نمی گیرم چه برسد به زندگی. به نظرم کسانی که خود را جدی می گیرند، قطعا در جاهایی از زندگی خواهند باخت؛ در کل این موضوع امری دور از واقعیت نیست چرا که در بستر مباحث روانکاوانه به آن پرداخت شده است.
اصلا از کجا معلوم که زندگی ما کلا خوابی بیش نباشد؛ به نظرم همه ما در خواب بسر می بریم. قیمت مرغ و گوشت را ببینید ...چطور می شود زندگی کرد؟ از کجا می توان هزینه هاي زندگی را تامین کرد؟پس با این حساب دور از واقعیت نیست که مدعی شویم همه در خواب بسر می بریم.
چقدر فیِمنامه بنویسیم و ببریم داخل ارگان هایی که مملو از باند و باندبازی است؛ با وجود این باندبازی ها تجربه ۵۰ ساله کار هنری خود را چگونه به جوانان منتقل کنیم ؟ چرا یک سازماندهی درست برای تازه واردان عرصه هنر وجود ندارد. البته برخی با این گفته بنده مخالف هستند، چرا که می گویند برای سازماندهی درست جوانان تازه نفس به عرصه هنر و حتی فعالان این عرصه و حوزه های دیگر شغلی فضاهایی مثل خانه سینما ،سازمان بازنشستگی و...هست که باید بگویم خیر این فضاها وجود خارجی و عملی ندارند و برای کارکردن دست روی هر پلتفرم می گذاری خواهید دید که یک عده بصورت باند از یک پلتفرم به سمت پلتفرم دیگر فعالیت می کنند و کسی را میان خود راه نمی دهند، مگر من ویا برخی امثال بنده بازیگر نیستیم؟مگر ما نمی توانیم بازی کنیم.
بنده یک شهروند هستم وبه عنوان شهروند جویای حق و حقوق شهروندی خودهستم و بعد از این مورد، خود را یک هنرمند می دانم.
بنده یک فیلمنامه دارم، که موضوع آن برگرفته از خاطرات و واقعیت های زندگی خودم است؛ من در دوران جنگ بر اثر اتفاقات و فرازو نشیب های زیادی در امیدیه اهواز گیر کرده بودم.
قصه ی این فیلمنامه در وهله اول یک قصه بین المللی است که در پس خود به موضوع جنگ می پردازد و تا کنون هر جا ارائه داده ام ، گفته اند اجازه دهید فیلمنامه را بخوانیم و بگوییم که در ساخت آن مشارکت خواهیم کرد یا خیر. البته می دانم همه اینها بهانه است و چون من جزو باندشان نیستم، اینگونه با کارم برخورد می شود.
باندبازی در صداوسیما هم وجود دارد؛ من بعد از بازی در سریال او یک فرشته بود با چالش های زیادی مواجه شدم ، اما کسی در برون رفت از این چالش ها به یاری ام نیامد.همه مخاطبان من را با سریال زیرزمین می شناسند .من بازیگر سریال های ماه رمضانی بودم، اما نمی دانم چه شد که زیرآ بمان را زدند؛ بدانید که من هنوز قدرت دارم و بلد هستم بازی کنم.
من در عرصه بازیگری به شدت رکب خوردم و نقشی بوده که برای بازی کردن در کالبد آن حسرت زیادی خوردم در واقع الان مثل گذشته ها نیست که هنگام قول و قرار گذاشتن ریش یا تار سبیل گرو بگذارند و به آن پایبند باشند.
گاهی می بینیم شخصی به عنوان هنرمند در یک برنامه حضور می یابد و درباره سبک بازیگری صحبت می کند و تلویزیون اجازه نمی دهد که کسی روبروی او بنشیند و گفتگو کند. در واقع باید بگویم چنین برنامه هایی حضور بنده را می طلبد که روبروی اینگونه افراد مدعی بنشیم و از آنها بپرسم تا کنون خودشان در چند سبک در سینمای ایران کار کرده اند که باندی تشکیل داده اند که بواسطه آن باند خیلی ها را از نان خوردن انداخته اند.
برخی کارگردان های بی سواد و فیلمسازانی که نگاه بین المللی و جهانی به آثار خود ندارند، نمی توانند درک کنند که بازیگری همچون فتحعلی اویسی چگونه توانسته یکباره از نقش جدی، کاراکتری را ایفا کند که بسیار متفاوت و پرکشش باشد. در کل این کارگردانان همان هایی هستند که طاقت ریسک کردن را ندارند که بتوانند به بازیگران نگاه درست و در عین حال عمیقی داشته باشند چرا که وابسته و دچار یکسری مارکسیستی بروکراسی هستند که پیرامون عملکرد خود باید به آنها جوابگو باشند در صورتیکه هنر باید آزادباشد ،نویسنده باید کاملا آزادانه قلم بزند و بنویسد به عبارتی هنرمند باید رها باشد ،دیوانه باشد تا بتواند خلق کند.
هراز گاهی برای خود گریه می کنم؛ همسرم با شرایط ویژه ای که دارد فقط می تواند به زحمت کاری انجام دهد که بنده یک رفاه نسبی داشته باشم و با خیال راحت بتوانم یک مونولوگ ۵صفحه ای را حفظ کنم.
بدور از هر شعاری می گويم تحمل چالش ها و دغدغه های کاری، نشأت گرفته از عشق به تک تک مردم است.