شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳  |  Saturday, 20 April 2024

دیباچه

کد خبر: ۵۲۶۹۷
تاریخ انتشار : ۵۶ : ۱۲ - ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۲

به گزارش دیباچه، اواخر فروردین‌ماه سال جاری، مجموعه‌داستانی با نام «حرف» نوشته «احمدرضا حجارزاده» توسط نشر «نفیر» به چاپ رسید که در زمانی اندک، با استقبال خوب علاقه‌مندان به ادبیات داستانی مواجه شده است. حجارزاده از ۲۴ سال پیش تاکنون در فضای مطبوعات و روزنامه‌نگاری فعال بوده و به همین دلیل، او را بیش‌تر به عنوان روزنامه‌نگار و منتقد سینما و ادبیات می‌شناسند تا داستان‌نویس. کتاب «حرف» نخستین اثر داستانی و مستقل اوست که به بازار نشر آمده. گرچه او پیش از انتشار این کتاب، برخی داستان‌هایش را در روزنامه‌ها و مجله‌ها منتشر کرده و همچنین چهار فیلم کوتاه ساخته بود که یکی از فیلم‌هایش به نام «حرف»، برگرفته از داستانی در همین کتاب است. این مجموعه‌داستان، شامل هشت داستان کوتاه در ۱۲۴ صفحه است که به ترتیب عبارتند از «تقاص»، «تلفن‌عمومی»، «حرف»، «باورت می‌شه؟»، «در فاصله‌ی دو طبقه»، «سلام، خداحافظ»، «فعلاً حرفی ندارم» و «صبحِ روزِ بَد». با احمدرضا حجارزاده به بهانة چاپ کتاب «حرف» به گفتگو نشسته‌ایم.

داستان‌هایم در معرض خطرِ گزارش‌نویسی بودند / نویسنده پرحرف، محکوم به شکست است / برخی به من و اثرم برچسب ضد زن بودن زدند!

«احمدرضا حجارزاده» در آغاز با اشاره به چگونگی نگارش و انتشار مجموعه‌داستان «حرف» می‌گوید: «هشت داستانی که در کتاب «حرف» به چاپ رسیده‌اند، در واقع سال‌ها پیش نوشته شده و آماده چاپ بودند. من در آغاز ورودم به مطبوعات، داستان‌های کوتاهی برای نوجوانان نوشته بودم که در روزنامه «گنبد کبود» (وابسته به روزنامه ابرار) منتشر شدند، ولی اندکی بعد به داستان‌نویسی برای بزرگسالان رو آوردم و نخستین داستان جدی‌ام را سال ۸۴ و با نام «حرف» نوشتم که همان سال هم در روزنامه ایران چاپ شد. بعد از آن به فراخور حس‌وحال و اتفاق‌هایی که در زندگی‌ام می‌افتاد یا در اطرافم می‌دیدم، سوژه داستان‌هایم را پیدا می‌کردم و می‌نوشتم، اما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم بخواهم روزی آن‌ها را در قالب کتاب عرضه کنم. داستان‌هایی که الان در این کتاب آمده، در حقیقت جمع‌آوری بخشی از داستان‌هایی است که از سال ۸۴ تا ۱۴۰۱ نوشته بودم. البته تعداد داستان‌ها ابتدا یازده تا بود که ترجیح دادم سه داستان را به دلایلی فعلاً کنار بگذارم».

این نویسنده، که در عرصه فیلم‌سازی هم فعالیت دارد، داستان «حرف» را از همین مجموعه به فیلم تبدیل کرده است. او در این رابطه می‌گوید: سال ۹۰، فیلم کوتاه «حرف» را بر اساس داستان کوتاه خودم، به عنوان چهارمین تجربه‌ی فیلم‌سازی‌ام کارگردانی کردم، که بلافاصله در بیست‌وهفتمین جشنواره فیلم کوتاه تهران شرکت کرد و با استقبال خوب تماشاگران روبه‌رو شد. هرچند که برخی مخاطبان خانم در جلسه نقد و بررسی فیلم، هم به من و اثرم برچسب ضدزن‌بودن زدند!.

حجارزاده می‌افزاید: «در نشست خبری فیلم حرف، خانمی پرسید «آیا مشکلی با خانم‌ها دارید که این تصویر نامتعادل را از آن‌ها نشان داده‌اید؟». من گفتم «نه، هیچ مشکلی با زن‌ها ندارم و فیلمِ حرف قرار نیست چنین تصویری از آن‌ها به نمایش بگذارد. فقط می‌خواستم با فیلمم بگویم برخی زن‌ها می‌توانند این‌گونه باشند که کسی را عاشق خود کنند و بعد، با دست پس بزنند و با پا پیش بکشند!». نکته جالب این‌که وقتی برخی دوستان، به ویژه خانم‌ها، فیلم را می‌دیدند، با شخصیتِ زنِ فیلم ارتباط حسی می‌گرفتند! یک بار خانم خبرنگاری که فیلم را خیلی دوست داشت، گفت «کاراکترِ زنِ فیلم را کاملاً درک کردم و حتی برای او گریه کردم»! تاثیرگذاری فیلمِ حَرف بر مخاطب، هم برایم باعث افتخار بود، هم عجیب؛ چون شخصیت اصلی فیلم، یک زن معمولی نبود، بلکه زنی غیرعادی بود»!

داستان‌هایم در معرض خطرِ گزارش‌نویسی بودند / نویسنده پرحرف، محکوم به شکست است / برخی به من و اثرم برچسب ضد زن بودن زدند!

احمدرضا حجارزاده در مورد این‌که «چرا از میان داستان‌های کتاب، فقط داستان حرف را به فیلم تبدیل کرده؟»، بیان می‌کند: «من ابتدا «حرف» را به صورت یک داستان کوتاه نوشته بودم و خیلی تلاش کردم در روزنامه یا مجله‌ای چاپ بشود، ولی با چاپ آن موافقت نمی‌کردند! یک روز که داستانم را برای چندمین‌بار می‌خواندم، به ذهنم رسید می‌تواند به فیلم کوتاه هم تبدیل بشود. پس شروع کردم به نگارش فیلمنامه و بعد هم فیلمش را با سرمایه شخصی ساختم، اما باید این‌جا بگویم داستان آخر کتاب با نام «صبحِ روزِ بَد» درست نقطه‌ی مقابل داستان حرف بود، یعنی این داستان در آغاز، یک فیلمنامه‌ی کوتاه بود که قصد داشتم بسازم و متاسفانه ممکن نشد؛ بنابراین فیلمنامه را تبدیل به داستان کوتاه کردم و آن را در این مجموعه گنجاندم، ولی امیدوارم روزی فیلمی هم بر اساس این داستان بسازم. به نظرم باقی داستان‌های کتاب، بیش‌تر روایت و تک‌گویی‌های ذهنی شخصیت‌ها هستند و چندان قابلیت تبدیل‌شدن به تصاویر سینمایی را ندارند».

نویسنده کتاب «حرف» با اشاره به این‌که مسائل و دغدغه‌های زنان در آثار او بسیار پررنگ هستند و دوست دارد بیش‌تر به آن‌ها بپردازد، ابراز داشت: «من چندان قائل به این نیستم که چه کسی داستان را تعریف می‌کند. فرقی برایم ندارد. تنها نکته مهم اینست که راوی، داستان را درست و شفاف تعریف کند، طوری که خواننده با آن درگیر بشود و بتواند فضای قصه و حرفِ آدم‌ها را در ذهنش تصویرسازی و درک کند؛ اما نمی‌توانم مُنکِر این نکته بشوم که در نوشتن، نگاهم به دنیای زن‌ها جدی‌تر است. در مجموعه‌داستان «حرف» نیز روایت‌های زنانه‌ای را از رویداد‌های عاشقانه و اجتماعی می‌خوانیم. برای مثال، در داستان «حرف»، رابطه‌ای عاشقانه را کاملاً از زبان یک زن می‌شنویم و فقط می‌توانیم بر اساس آن‌چه او بازگو می‌کند، قضاوت کنیم، یا در داستان‌های «تلفن‌عمومی» و «سلام، خداحافظ» نیز راویان زنانی هستند که یکی در رابطه عاشقانه‌اش شکست خورده و دیگری از روند تکراری کار و زندگی‌اش خسته است».

حجارزاده ادامه می‌دهد: «در داستان «باورت می‌شه؟»، روایت‌های سه ضلع یک مثل عاشقانه را می‌خوانیم که دو نفرشان زن هستند. شاید به نظر برسد به عنوان نویسنده، در کتابم روایت‌های زنانه را خیلی بهتر از روایت‌های مردانه نوشته‌ام! این اتفاق دو علت دارد: اول این‌که به مسائل زنان خیلی علاقه‌مندم و در دنیای آن‌ها کَنکاش می‌کنم تا بتوانم برش‌هایی از مشکلات‌شان را در قالب داستان بنویسم، بخصوص اگر پای حقوق اجتماعی‌شان در میان باشد، توجه‌ام را بیش‌تر به خود جلب می‌کنند. دوم این‌که من خیلی خوب و دقیق به آن‌ها نگاه می‌کنم، یعنی درست لحظه‌ای که زن‌ها فکر می‌کنند حواسم به‌شان نیست، اتفاقاً دارم رفتار و گفتارشان را بررسی و ذخیره می‌کنم تا در داستانی ثبت و روایت کنم. همیشه گفته‌ام برای خوب‌نوشتن، باید خوب ببینید و خوب گوش بدهید. نویسنده پرحرف، محکوم به شکست است. نویسنده باید کنجکاو و نظاره‌گر باشد. من بسیاری از دیالوگ‌ها و رفتار شخصیت‌هایم را از مردمی که در کوچه و خیابان و فروشگاه و تاکسی و مترو و سفر و جا‌های دیگر می‌بینم، الهام می‌گیرم. با تمام هوش و حواسم به آن‌ها نگاه می‌کنم که ببینم چه‌کار می‌کنند، چطور حرف می‌زنند، چه رفتار‌های خاصی دارند یا از چه جمله‌ها و عبارت‌هایی استفاده می‌کنند. گاهی در حرف‌های مردم، جمله‌هایی کشف می‌کنم که در هیچ کتابی نخوانده‌ام. همان‌ها را برمی‌دارم و در یک داستان به کار می‌برم».

حجارزاده در پاسخ به این‌که «دنیای داستان‌نویسی چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با عرصه روزنامه‌نگاری دارد؟»، چنین می‌گوید: «شاید تنها شباهت‌شان این باشد که در هر دو، عملِ نوشتن اتفاق می‌افتاد، اما سبک نگارش و محتوای اثری که تولید می‌شود، از جنبه‌های گوناگون با یکدیگر در تفاوتند. برای کسی مثل من که بیش از دو دهه مشغولِ نوشتن در مطبوعات بوده، فضای داستان‌نویسی‌اش می‌تواند در معرض خطرِ گزارش‌نویسی باشد! اتفاقاً وقتی مشغول نگارش داستان‌های این مجموعه بودم، گاهی به شیوه گزارش‌نویسی نزدیک می‌شدم، ولی خیلی زود تغییر مسیر می‌دادم و برمی‌گشتم به جهان داستان‌نویسی. حتی در یکی از داستان‌های کتاب به نام «فعلاً حرفی ندارم»، ماجرای روزنامه‌نگاری را می‌خوانیم که به شکلی گزارش‌وار، دلیل چاپ‌نشدن داستانش را در یک مجله داستانی گزارش می‌دهد، اما او در سطح یک گزارش صرف نمی‌ماند و با واردکردن آدم‌های دیگر، مثل پدر و مادر یا همسرش به روایت خود، فضایی یکسره داستانی برای خواننده رقم می‌زند. به هر حال عادتِ کار در مطبوعات و کَلَنجاررفتن با مصاحبه و خبر و متون گزارشی، احتمال نزدیک‌شدن سبک یک نویسنده داستان را به شیوه‌های نگارش در مطبوعات تقویت می‌کند. از این‌جا به‌بعد، بستگی به خود نویسنده دارد که بتواند قلمش را در مسیر داستان‌گویی نگه دارد یا به ورطة گزارش‌نویسی بیفتد».

نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده
سرمربی تیم ملی هندبال جوانان دختر ایران در گفت‌وگو با«دیباچه» مطرح کرد؛

تیم ملی در گروه مرگ قرار دارد/ بازی با تیم‌های اروپایی محک خوبی است

۱۸:۱۷  -  ۲۹ فروردين ۱۴۰۳
یک کارشناس فوتسال در گفت ‌و‌ گو با «دیباچه» مطرح کرد؛

ایران تیم بهتری نسبت به رقبای آسیایی دارد/باید به تصمیم شمسایی احترام بگذاریم

۱۱:۲۹  -  ۲۵ فروردين ۱۴۰۳
ادبیات عجیب ژیلا صادقی!

جنجال خانم مجری بعد از درگذشت رضا داوودنژاد چه بود؟

۱۲:۲۹  -  ۱۵ فروردين ۱۴۰۳
مربی تیم والیبال بانوان سایپا در گفت و گو با«دیباچه» مطرح کرد؛

تجربه بالای بازیکنان باعث قهرمانی تیم شد/ تیم قوی و جنگنده‌ای داشتیم

۱۲:۲۲  -  ۲۳ اسفند ۱۴۰۲
گفتگوی کمتر دیده شده دیباچه با زنده یاد رضا داوودنژاد و همسرش

غزل بدیعی همسر زنده یاد رضا داوودنژاد: به خاطر عشق، همیشه در کنار رضا بودم

۱۲:۲۰  -  ۱۵ فروردين ۱۴۰۳
گفتگو دیباچه با کارگردان سریال «از سرنوشت»

« رضا داوودنژاد » در رفاقت، مرام و غافلگیری، دست به نقد بود!

۱۶:۳۲  -  ۱۴ فروردين ۱۴۰۳
پربازدیدها
آخرین اخبار