پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳  |  Thursday, 21 November 2024

دیباچه

کد خبر: ۵۲۱۷۶
تاریخ انتشار : ۰۱ : ۱۵ - ۲۷ مهر ۱۴۰۱

دینا محمدی : میترا رفیع بازیگر عرصه تئاتر سینما و تلویزیون، دانش آموخته کارشناسی و کارشناسی ارشد بازیگری تئاتر از دانشگاه هنر تهران است. در نوجوانی با نقش آفرینی در نمایشی به عنوان "من در امتداد نقطه چین ها" به کارگردانی امیرحسین شفیعی برنده‌ی جایزه بازیگری در جشنواره فجر شد. او تاکنون در فیلم هایی چون “کلمبوس”، “مجدلیه مقدس” و “من می‌ترسم” نقش آفرینی کرده‌است و سریال‌های " از سرنوشت " و "بی‌همگان" از مجموعه هایی هستند که وی با بازی در آنها توانسته حضور در سبک های مختلف را در کارنامه هنری خود ثبت کند. میترا رفیع این شب ها با بازی در نقش الناز یوسفیان در مجموعه "بی همگان" به کارگردانی بهرنگ توفیقی و اصغر هاشمی از شبکه ۳ میهمان خانه هاست. این بازیگر طی گفتگوی اختصاصی با خبرنگار دیباچه به سؤال‌هایی درباره‌ی کار و زندگی‌اش پاسخ داده است :

از آنجایی که مجموعه "بی همگان" به نوعی روایت از زندگی،موفقیت ها و ناکامی هاست چقدر معتقدید در پرداختن به برخی باید ها و نباید های جاده زندگی موفق پیشرفته است؟


همان‌طور که خودتان اشاره کردید «بی‌همگان» روایتی‌ست از زندگی و از آنجا که فیلمنامه‌ی هر سریال در کنار پِیرنگِ اصلی و شخصیت‌های اصلی‌اَش، انشعاباتی نیز دارد و اشخاص و داستان‌های فرعی‌ را نیز شامل می‌شود، ما با دیدن هر سریال شاهد چندین زندگی و چندین سبک رفتاری هستیم که هر کدام از این زندگی‌ها به لحاظ اجتماعی، فرهنگی، عاطفی و اقتصادی، مهندسی خاص خودشان را دارند. پس وقتی کاراکترهایی این چنین متفاوت و حتی گاهی متضاد در کنار هم چیده می‌شوند، مسلّماً بایدها و نبایدهایی که شما از آن صحبت می‌کنید به چشم می‌آیند و در واقع بنیاد آنها به چالش کشیده می‌شود. هرچند به عقیده‌ی من تنها چیزی که قطعیت دارد این است که «هیچ چیز قطعی نیست» و این «باید»ها و «نباید»ها نیز همواره در زندگی بشری دستخوش شرایط و عواطف انسانی می‌شوند.

النـاز‌ها فـراوانَند/انتخاب من این است که جهان کار را از زندگی شخصی جدا نگه دارم

برای باور پذیری نقش الناز چه تمهیداتی بکار گرفتید؟

سؤال شما اگرچه به نامِ کاراکتری مشخص یعنی «الناز یوسفیان» اشاره دارد، اما در حقیقت پرسشی کلّی‌ است و اگر بخواهم به آن پاسخ بدهم بهتر است درباره‌ی شیوه‌ی بازیگری‌ام بگویم.
از آنجا که تصور عمومی این است که هرچه شخصیت به جهان هنرپیشه نزدیک‌تر باشد؛ دسترسی به قواعد خَلقِ آن شخصیت سهل‌تر خواهد بود، شاید در نگاه اول به دلیل نزدیک بودن سن و سال الناز به خودم یا شباهت‌های دیگر، اینگونه به نظر برسد که بازی در نقش این دختر کار آسانی بوده.
اما در واقع کشف پیچیدگی‌های عاطفی این نقش و همزمان به کارگیری تجربه‌ی زیستی خودم به ظرافت بسیاری احتیاج داشت و از طرفی خیلی از خلقیات، امکانات و شرایط خانوادگی «الناز» از خودم دور بود و من با شبیه‌سازی عاطفی و گاهی بهره‌گیری از «تخیلِ فعّال» و تخیل کردن فضایی که باید در آن قرار می‌گرفتم سراغ خَلق این نقش رفتم. از سویی دیگر هم کمک‌ها و راهنمایی‌های کارگردان و گروه برایم مایه‌ی دلگرمی بود.

فکر میکنید موضوع اثر چقدر بر خواسته از بطن جامعه است؟

این که موضوع کلّی اثر چه میزان با جامعه‌ی ملتهب امروزی ما در ارتباط است را کنار می‌گذارم و صرفاً درباره‌ی وجود انسان‌هایی که ما به اِزای ِ واقعیِ «الناز» هستند و در جامعه‌ی ما و در کنار ما در حال زندگی هستند صحبت می‌کنم. دختران یا پسرانی که همواره برای رسیدن به -مطلوب- صادقانه تلاش کرده‌اند و از جان و آسایش و زمانشان چشم پوشیده‌اند، اما به دلیل مشکلاتی که مثل گیاهان خودرو سر راه آنها سبز می‌شوند، ناکام و ناآرام باقی می‌مانند.جوانانی که همواره به واسطه‌ی «چشم ناظر» کنترل می‌شوند و از هدفشان و خواست اصلی قلبشان دور می‌شوند، حالا این چشم ناظر می‌تواند خانواده باشد، می‌تواند سیستم آموزشی باشد یا هر سیستمی. به هر حال منظور من این است که النازها فراوانند؛ جوانان جسور و پرشوری که همه را مثل خودشان صاف و صادق می‌بینند، ولی مختصاتی که در حوزه‌ی اختیار و اراده‌ی آنها نیست، زندگی را برایشان به گونه‌ای ترتیب می‌دهد که از مطلوب فرسنگ‌ها دور بمانند.

النـاز‌ها فـراوانَند/انتخاب من این است که جهان کار را از زندگی شخصی جدا نگه دارم

کار در کنار آقای سلطانی سروستانی چطور بود؟

ایشان علاوه بر این که بازیگری توانا هستند، انسانی خردمند و درستکارند. شاید اینگونه تصور شود که می‌توان از آقای سلطانی ،تنها درسِ حضور در مقابل دوربین و درس بازیگری آموخت، اما باید بگویم که بیشترین الهامی که من از آقای سلطانی گرفتم از زندگی پشت دوربین ایشان بود. چگونه زیستن برای من بیش از چگونه بازی کردن اهمیت دارد و ایشان هنرمندی بااصالت، باسواد و مثال‌زدنی هستند.
من حدود سه سال است که پدرم را از دست داده‌ام و تجربه‌ی دوباره‌ی پدر داشتن برای من بسیار با ارزش بود.
انتخاب و سلیقه‌ی من این است که جهان کار را از زندگی شخصی‌ جدا نگه‌دارم، مثلاً اگر در فیلمی با خانمی نسبت «خواهری» دارم ، این را در زندگی عادی دخیل نمی‌کنم یا برعکس اگر در قصه قرار بر دشمنی باشد رابطه واقعی ام را با آدم‌ها آرام نگه میدارم. سعی‌ام بر این است که فقط همکاری مفید و دوستی آرامی شکل بگیرد. اما در مورد آقای سلطانی هم من بودم که مدتها از صدا زدن نام «بابا» محروم مانده بودم، هم ایشان لایق این کلمه ارزشمند بودند. از این رو ناخودآگاه، حتی زمانی که دوربین خاموش بود ایشان را بابا صدا می‌زدم و رفتار ایشان هم با من مثل یک پدر، با محبت و با معرفت بود.

موفقیت و ماندگاری یک بازیگر بسته به شخصیت دیکته شده در فیلم نامه است ، برخی معتقدند نقش است که یک بازیگر ماندگار میکند اما برخی دیگر در عرصه بازیگری اعتقاد دارند پردازش شخصیت است که میتواند یک کاراکتر به تبع آن بازیگر را موفق کند ،چقدر با این موضوع موافقید؟

من هر کدام از این دو گزاره را مردود می‌دانم. اگر چه در تاریخ سینما بازیگران بزرگی داشته ایم که نقش‌های نه چندان پیچیده را به گونه‌ای پرداخت و بازی کرده‌اند که آن کاراکتر برای همیشه جاودانه شده یا بر عکس، شخصیت‌های دراماتیک بسیاری بوده‌اند که در مرحله‌ی نگارش بسیار درخشان بودند اما بواسطه‌ی هنرپیشه‌ای که به اندازه‌ی کافی شناخت، سواد، توانایی یا مسئولیت پذیری نداشته است به دست فراموشی سپرده شده‌اند. اما علی رغم همه اینها اعتقاد من این است که فیلمنامه کتابچه‌ی راهنماست و به شما روش‌ها و امکاناتتان را برای آفرینش یک نقش یادآور می‌شود و حالا این شما هستید که باید به عنوان یک بازیگر مؤلّف ، از ابزارهای هنریتان که همان غریزه، تخیل، تکنیک، امکانات فیزیکی، صدا و احساستان هستند بهره ببرید و شخصیت را چنان بی نقص و باورپذیر خلق کنید که نه تنها در همان لحظه اول به دل مخاطب بنشیند، بلکه برای دهه‌های طولانی در حافظه‌ی مردم جا خوش کُند. به نظرم همدستی فیلمنامه و هنر و دانش بازیگر است که نقش را ماندگار می‌کند.

النـاز‌ها فـراوانَند/انتخاب من این است که جهان کار را از زندگی شخصی جدا نگه دارم

علاقه مند به بازی در چه سبک آثاری هستید و به چه نقش هایی فکر می کنید؟

چه در مقام مخاطب قرار بگیرم چه در مقام مؤلّف و بازیگر، تمایل دارم آثاری به سبک‌های رئالیسم جادویی و سورئالیسم را تجربه کنم. سینمای آرونوفسکی، سینمای مورد علاقه من است. تا به حال با هیچ سبکی به اندازه‌ی واقع‌گرایی جادویی و یا فراواقع گرایی احساس قرابت نداشته‌ام.
از طرفی درام های روانشناسانه، درام‌های اجتماعی و خانوادگی تأثیر زیادی روی ذهن و عواطفم می‌گذارند.
طبعاً وقتی شما لازانیا دوست داشته باشید در مواقعی که لازم است آشپزی کنید تمایل بیشتری به پخت لازانیا دارید تا غذاهای دیگر، من هم مبنی بر علاقه‌ام به این سبک‌ها، دوست دارم در چنین آثاری همکاری کنم.

آیا به بازی در آثار تاریخی و طنز هم فکر کردهاید؟

در مورد آثار تاریخی باید بگویم زمانی که قرارداد ایفای نقش در پروژه‌ی بی‌همگان را امضاء کردم حدود بیست روز بود که از پروژه‌ی قبلی که یک ملودرام عاشقانه‌ی قجری بود فارغ شده بودم.
آن کار یک سریال۶۰ قسمتی بود به نام «گیلدُخت» . یک داستان کلاسیک و قهرمان محور که قهرمانش دختری به نام «گلنار» است. خدا خواست دو سال مشغول خلق کاراکتر گلنار باشم و پس از چند روز استراحت توفیق پیدا کردم به پروژه بی همگان بپیوندم. همانطور که آثارِ هم عصر با خود ما جذاب و تأثیر گذارند، آثار تاریخی نیز چالش‌های دلپذیر و شورانگیزی برای بازیگر به همراه دارند که باعث می‌شوند توانمندی او ارتقاء پیدا کند. مثلاً من برای این کار تاریخی شروع به آموختن کارهای بسیاری کردم؛ مثل سوارکاری و تاخت آزاد در جنگل. آن کار در مرحله‌ی پسا تولید است و انشالله هر وقت که مقدّر باشد مخاطب خودش را پیدا می‌کند.
در هر زمینه‌ای ؛ چه تاریخی و چه طنز من به عنوان بازیگری که دوستدار چالش و تجربه‌های تازه‌ست پذیرای نقش‌های پر پتانسیل و فیلمنامه‌های ارزنده هستم و فکر می‌کنم در نهایت این تجربه‌ی درست، در لحظه‌ی درست و در جای درست است که اهمیت دارد نه دسته‌بندی‌ها و سبک‌ها.

حرف آخر و اینکه اگر گفتگویی پیرامون سریال دارید بفرمایید

ابتدا از توجه و محبت شما ممنونم. دست تمام دوستانی که در این ۹ ماه یاری‌ام کرده‌اند را به مهر می‌فشارم و از آقایان مهران مهام، بهرنگ توفیقی و اصغر هاشمی سپاسگزارم. در آخر هم امیدوارم مردم کشورم همواره شاد باشند و آرام.

 

برچسب ها: میترا رفیع ، بی همگان
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده
گفتگو دیباچه با رییس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان

شرکت ۷۰ طرح از ۱۹ استان در نمایشگاه جشنواره خوارزمی/منتخبین جشنواره، بدون کنکور وارد دانشگاه می‌شوند!

۰۹:۰۰  -  ۲۷ آبان ۱۴۰۳
گفتگو اختصاصی دیباچه با غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی

ما با کلاس‌های آزاد در دنیا ارتباط داریم/ سعی داریم با وزارت علوم همکاری داشته باشیم، اما این همکاری تاکنون رضایت بخش نبوده است!

۲۰:۴۲  -  ۲۹ آبان ۱۴۰۳
مجید اسماعیلی، نوازنده پیشکسوت ویولنسل در گفتگو با دیباچه مطرح کرد؛

ارکسترهایی که در کشورمان برگزار می‌شوند، هم ردیف ارکستر های کشور های دیگر هستند!

۱۴:۱۵  -  ۲۶ آبان ۱۴۰۳
مدیر کل اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی هرمزگان در گفتگو با دیباچه خبر داد؛

نمایش گرگوربافی و تراش صدف‌های دریایی در نمایشگاه ملی صنایع دستی/ بندرلنگه به‌عنوان شهر ملی گلابتون، شناخته شده است

۱۳:۰۲  -  ۲۶ آبان ۱۴۰۳
گفتگو اختصاصی دیباچه با استاد فرهاد فخرالدینی، بنیان گذار ارکستر ملی ایران

عرصه موسیقی نیازمند حمایت دولت است و نباید به آن آسیب بزنند! / تِم سازی نمی‌تواند یک اثر موسیقایی را فاخر کند!

۲۰:۲۴  -  ۲۷ آبان ۱۴۰۳
گفتگوی دیباچه با مهدی وثوقی راد، بازیگر پیشکسوت عرصه تئاتر و تلویزیون

برخی از نمایش‌های روی صحنه، اصالت و پختگی لازم را ندارند/ آخرین خبرها از پروژه جدید نیما جاویدی!

۱۳:۲۱  -  ۲۶ آبان ۱۴۰۳
" گالری آرت پرشیا " میزبان هنرمند معاصر کشورمان شد؛

شگفتی نمایشگاه انفرادی آثار استاد "جلیل خلیلی" و هنری که باید دیده شود!

۲۰:۰۴  -  ۲۲ آبان ۱۴۰۳
پربازدیدها
آخرین اخبار