«دیباچه»- احسان انصاری: سینمای ایران در چه مسیری قرار دارد و چه اهدافی برای خود تعیین کرده است؟آیا اهدافی که سینمای ایران در گذشته برای خود طراحی کرده بود امروز به نتیجه رسیده است؟مهم ترین آسیب های سینمای امروز ایران چیست؟«دیباچه» برای پاسخ به این سوالات با جهانگیر الماسی بازیگر پیشکسوت سینما گفت وگو کرده که در ادامه ماحصل این گفت وگو را می خوانید :
جهانگیر الماسی گفت: امروز سوالی که درباره سینما مطرح است این است که هدف از سینما در عصر ما چیست و ما از سینما چه می خواهیم؟سوال دیگر این است که کارکرد اجتماعی،فرهنگی و اخلاقی سینما در جامعه چیست و سینما چه جایگاهی در زندگی اجتماعی انسان دارد؟ما به صورت جمعی زندگی می کنیم اما لزومأ انسان های اجتماعی نیستیم.به همین دلیل ما باید از ابزارهایی که در اختیار داریم استفاده کنیم تا شخصیت جمعی و اجتماعی مان جلوه پیدا کند.در جهان امروز انسان ها جمع گریز هستند و به تعبیر مارکوزه به صورت «تک ساحتی» زندگی می کنند و امنیت،سعادت و خوشبختی خود را در واحد بودن می بینند و نه در جمع بودن.به نظر می رسد به اندازه ای به زندگی جمعی در حوزه فرهنگی هجمه وارد شده که انسان ها به سمت تنهایی حرکت می کنند.
وی ادامه داد: سینما یک رسانه چند وجهی است. اگر امروز سینمای ایران را در معرض نقد و آسیب شناسی قرار بدهیم به این نتیجه می رسیم که نقصان ها و کمبودهای سینمای ایران بیشتر در حوزه اخلاق قرار دارد.در شرایط کنونی اثرگذاری و تبلیغ اخلاق بر مخاطب در سینمای ایران با اشکال مواجه است.اخلاق و اعتقادات حائز اهمیت است و در طول تاریخ، اخلاق توانسته جوامع انسانی را حفظ کند. با این وجود این اخلاق تابع جریان های فرهنگی و باورهای درون گروهی مجامع انسانی است.به عنوان مثال حوزه اخلاقی در ایران به یک شکل است و در اروپا،آمریکا و در کشورهای دیگر جهان به صورت دیگری است.گاهی نیز حوزه های اخلاقی جوامع مختلف در تضاد با هم قرار می گیرد. در برخی شرایط نیز کاستی های اخلاقی جزئی از بایسته های سینما می شود.بسیاری از حرف ها که ما از گفتن آن در سینمای ایران اجتناب داریم در کشورهای غربی به عنوان یک ضرورت شناخته می شود.دلیل این موضوع نیز تفاوت ها در دیدگاه ها و مدیریت فرهنگی جوامع مختلف است.
این پیشکسوت سینما تصریح کرد:واقعیت این است که فرهنگ، مدیریت پذیر نیست اما از چیدن عوامل فرهنگی در کنار هم و از تأثیرگذاری این عوامل روی یکدیگر، سیاست مداران،انتظام بخش های زندگی شهری و روستایی و افرادی که مدیریت عالی جامعه را برعهده دارند بهره های مختلفی می برند.مهم ترین آسیبی که امروز سینمای ما با آن مواجه است این است که ما روز به روز از تعریف کارکرد سینما دور می شویم.منظور من این نیست که ما تابع تعاریفی باشیم که در کشورهای دیگر وجود دارد.این احتمال وجود دارد که سینما در جشنواره های خارجی به یک شکل تعریف شود و در داخل کشور به شکل دیگری این اتفاق رخ بدهد.براساس نیازهای فرهنگی،اجتماعی و سیاسی است که تعاریف از سینما مشخص می شود.به عنوان مثال در انقلاب اکتبر روسیه این نیاز وجود داشت که برای تبلیغ وبرای حفظ و تداوم قدرت انقلاب یک نوع سینمای خاص و پروپاگاندایی پنهان و آشکار در حوزه زیبایی شناسی و موضوعی از سینما داشته باشد. به همین دلیل نیز متفکران انقلابی مکتبی را به عنوان رئالیسم سوسیالیسم به وجود آوردند.در رئالیسم سوسیالیسم حتی دوربین نیز پایین قرار می گیرد و به انسان با عظمت نگاه می شود.
بازیگر فیلم « شبح کژدم » خاطرنشان کرد: سینمای ایران نیز پس از انقلاب به دنبال این بود که رویکردی در پیش بگیرد که در راستای آموزه های دینی و قرآنی قرار داشته باشد.ما به دنبال سینمایی بودیم که متکی به حرمت های اعتقادی و دینی باشد و نظام اجتماعی و اقتصادی خود را با تکیه بر سینما برای خود تعریف می کردیم.این در حالی است که در عمل چنین اتفاقی رخ نداده است. سینمای ایران نتوانسته به جریان فرهنگی کشور کمک کند. در چنین شرایطی مدیران سینمایی ناچار شده اند به سینمایی روی بیاورند که از جنبه های مختلف کم خطرتر است.به یک نوع سینمای بی هویت شبه کمدی و لودگی که حتی نمی توان نام آن را کمدی گذاشت.از سوی دیگر با یک سینمای شبه جدی سطحی مواجه هستیم.البته ما در این میان باید از کسانی که موفق شده اند در این فضا از برخی ارزش ها دفاع کنند تقدیر کنیم.این افراد موفق شده اند یک استقلال فرهنگی را بدون گرایش به سمت غرب و شرق کسب کنند که ارزشمند است.افرادی مانند مرحوم کیارستمی از جمله این افراد بودند که موفق شدند یک مکتب سینمایی به وجود بیاورند.در این سینما پول و سیاست نقشی ندارد که فیلم را به سمت و سوی خاصی ببرد.