علیرضا رئیسیان تهیه کننده و کارگردان با سابقه سینمای ایران که در کارنامه اش آثاری، چون "مرد بدون سایه"، "دوران عاشقی"، "چهل سالگی" و... را دارد، درخصوص رویکرد مدیریت سینمایی، آیندهی سینمای ایران، شبکههای نمایشی و دیگر موضوعات پر بحث سینمای ایران گفت و گویی با خبرنگار پایگاه خبری دیباچه داشته که در ادامه میخوانید:
رویکرد مدیریت سینما در برخورد با فیلمهای ایرانی راه یافته به جشنوارههای جهانی را با توجه به دو فیلم برادران لیلا و قهرمان چطور ارزیابی میکنید؟
ابتدا تاریخچهای درخصوص حضور فیلمهای ایرانی در جشنوارههای خارجی و نگاههای هیچ یا همهای مانند دیگر مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که در جامعهی ما وجود دارد عنوان میکنم؛ اصولا عدهای با آگاهی و دانش سینمایی اندک و موضع گیریهای کاملا سیاسی – جناحی به مسئلهی حضور فیلمهای ایرانی در جشنوارههای خارجی معترض هستند که نوعا یک پایگاه فکری دارند و تصور میکنند که تمام فیلمهای ایرانی که در جشنوارههای جهانی حضور پیدا میکنند و یا موفق میشوند به نوعی ضد مسائل فرهنگی و سیاسی جامعه ایران هستند که اصطلاحا میگویند سیاه نمایی میکنند و نقدهای غیر منصفانه انجام میدهند.
از طرفی خاستگاه آن جشنوارهها و فستیوالهای بین المللی تراز اول را هم در همین مسیر ارزیابی میکنند. در اینکه جشنوارههای بین المللی به خصوص رده A در جهان دارای یک گرایشهای خاص هستند شکی نیست به دلیل اینکه ما در جشنواره فجر که یک جشنواره داخلی و ملی است هم چنین گرایشاتی داریم و نمیتوان گفت که این مسئله وجود ندارد، اما این که تصور کنیم فیلمها به این دلیل صرفا مورد توجه قرار میگیرند کاملا اشتباه است؛ به دلیل اینکه اگرجشنوارهها بخواهند با تمام فیلمها در بخشهای مسابقه یا بخشهای جانبی چنین برخوردی داشته باشند دیگر اعتباری برایشان نمیماند، اما در برخی از موارد این پیامها را به وسیله حمایتهای مالی از یک فیلم نشان میدهند، بارها روسای جشنوارههای مختلف این موضوع را نشان داده اند و از یک فیلمی به دلیل اینکه کارگردان آن در کشورش تحت محدودیتهایی بوده است حمایت کرده اند و این یک اقدامی موجه در بحث آزادی بیان برای آنها است، البته فیلم مورد نظر هم باید دارای قابلیتهایی باشد که هم به مسابقه راه پیدا کند و هم تشویق شود و جایزه بگیرد. این مسئله هم تنها مختص به کشور و جشنوارههای ما نیست و در دیگر کشورها هم شاهد چنین اتفاقاتی هستیم مانند «ییلماز گونی» کارگردان فیلم "راه" که آن زمان به زندان افتاد و دستیارش فیلم را کامل کرد و در جشنواره کن هم نخل طلا را گرفت و یا کارگردان روسی که سه سال پیش ممنوع الخروج و مدتی هم در زندان بود و در نهایت همسرش نوشته هایش را کامل کرد و به کن فرستاد یا در جشنواره فیلم برلین که فیلمهایی از کشورهای مختلف از آلمان تا آرژانتین و آسیا شرکت میکنند و چنین گرایشاتی در بحث آزادی هنری و بیانی دارند و حمایت هم میشوند و همین طور در مراسمی مثل اسکار هم شاهد چنین اتفاقاتی هستیم مانند فیلم "آرگو" که در آن سال تنها جایزهای بود که همسر رئیس جمهوربه عنوان بهترین فیلم اهدا کردیعنی این فیلم صرفا فیلم ممتازی نبود، اما چنین اتفاقاتی میافتد جزو اولویتهای اصلی آنها صرفا نیست. من تاکید بر این دارم که فاکتورهای دیگری هم باید در این آثار وجود داشته باشد؛ بنابراین با این مقدمه میخواهم بگویم که با حضور و جایزه بردن فیلمهای ایرانی به گونهی دیگری برخورد باید کرد؛ به طور مثال نسل پنجم فیلم سازان چینی در اوایل دهه ۸۰ مانند "ژانگ ییمو"، "چن کایگه"و... فیلمهای کاملا منتقدانهای میساختند و فیلم هایشان هم توقیف و ممنوع میشد، چون در آن دوران سینما کاملا دولتی بود، اما چنین فیلمهایی میساختند و به جشنوارههای بزرگی مانند کن، برلین، ونیز و... میفرستادند و جوایزی هم برنده میشدند و در این مسیر میگفتند ما مدافع فیلم سازان و فیلمهای خوب هستیم، یا در دوره روسیه و شوروی فیلمهای تارکوفسکی، پاراژانوف و ... که ساخته میشد به جشنوارههای بین المللی راه پیدا میکردند، موفق میشدند و به هیچ وجه هم نقش و تاثیری در خود کشور شوروی نداشت، بنابراین این مسئله را اگر با نگاه صرفا ایدئولوژیک و سیاسی دیده میشود باید کاملا تفکیک کرد، این حرفِ افرادی است که مخالف حضور آثار ایرانی در جشنواره کن هستند و مدیران سازمان سینمایی و حتی وزیر فرهنگ و ارشاد هم بر این عقیده اند و سالها این سخنان را به صورت پنهان و در حال حاضر در مواضع اجرایی و قدرت هستند به صورت آشکار میگویند.
از طرفی دیدگاه دیگری هم وجود دارد که معتقد بر این هستند که حمایتهایی که از این آثار میشود به دلیل محدودیتهای داخلی بر فیلمسازان است و هر دو دیدگاه مدافعین و مخالفینی هم دارند که باید در یک جو آرام و کاملا سینمایی و هنری به آن پرداخت؛ بنابراین باید به یک چشم انداز واقع بینانه و منطقی برسیم، به هرحال حضور فیلمهای ایرانی در جشنوارههای جهانی یک ضرورت انکار ناپذیر است و ما در دنیا صاحب موقعیت ممتازی به لحاظ جشنوارهای هستیم و از طرفی هم فیلمسازانی که فیلم هایشان در جشنواره حضور پیدا میکنند باید دیدگاه تاثیر این چنین فیلمها در سینمای ملی و جایگاهی که میتوانند داشته باشند را هم مد نظر قرار دهند.
این که صرفا آثاری برای حضور در یک مکان و برای افراد خاصی تولید شود میتواند از دیدگاه سینمایی مفید نباشد درنتیجه رویکرد مدیریت سینما چه در مورد برادران لیلا و چه در مورد عنکبوت مقدس بدون اینکه فیلم را دیده باشند کاملا اشتباه بود. من به دلیل اینکه این دو فیلم را ندیده ام قضاوتی هم نخواهم کرد، اما این موج های تخریبی خارج از سینمایی که در داخل کشور به راه افتاده است هم به لحاظ راهبردی و هم به لحاظ مقطعی و موضعی از نظرم کاملا اشتباه بوده است.
آیا از نظر شما عملکرد سازمان سینمایی و سختگیریهای اخیر منجر به انزوای سینمای ایران نخواهد شد؟
سازمان سینمایی به هیچ وجه درشرایطی که به لحاظ تکنولوژی درآن قرار داریم نمیتواند مانع حضور فیلمها در جشنوارههای بین المللی شود و چه بسا این نوع برخوردها باعث شود تا به موج بیشتری از فیلمهایی که ممکن است نوعا فاقد ارزشهای سینمایی ناب و هنری هم باشند اعتنا شود، اما فیلمسازان هم باید هدف نهاییشان را بدانند، آیا هدفشان این است که به هر شکلی صرفا در هر جشنوارهای حضور پیدا کنند یا اینکه مهم است که چه تاثیری بر روی سینمای داخلی و مخاطبانشان دارند، طبیعتا این دو مسئله تعارضی با یکدیگر ندارد به دلیل اینکه فیلمهای بسیاری داشتیم که هم در جشنوارههای بین المللی و هم در داخل کشورمان مطرح و تقدیر شده اند مانند فیلمهای اصغر فرهادی، عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی، رخشان بنی اعتماد و... و من، چون این مسیر را در این ۳۵ سال طی کرده ام و از نزدیک حضور داشته ام میگویم که بهتر است فیلمهایی با هردوی این اهداف ساخته شود. در سالهای ۶۰ و ۷۰ فیلمها نگاتیو بودند و باید سیم و سرب میشدند، من هیچ وقت خاطره تلخی که از فیلم طعم گیلاس دارم را از یاد نمیبرم، تهیه کننده اجرایی این فیلم بودم، وزارت ارشاد در آن دوران میتوانست مانع حضور فیلمها در جشنوارههای بین المللی شود و این کار را هم کرد، اما درحال حاضر کار عبث و بیهودهای است و سازمان سینمایی بهتر است انرژی اش را صرف مسائل دیگری کند.
آیا رویه اخیر سازمان سینمایی در برخورد با فیلم برادران لیلا و توقیفش، یک رویه معمول است یا شاهد یک بدعتگذاری جدید در سازمان سینمایی هستیم؟
برخورد سازمان سینمایی به دلیل تناقض درعنوان کردن دلایل، بسیار شبهه برانگیز بود و هم اینکه این دلایل ارتباطی به فیلم و سینما نداشت از طرفی دیگر مصاحبهای که کارگردان در کن درمورد بخش سانسور انجام داد با مصاحبهی تهیه کنندهی فیلم که هیچ نقشی هم در تهیه سرمایه نداشته است به شدت متفاوت بود و این مسائل باعث ایجاد تناقضها میشود و نمیتوان هیچ منطق درستی به کار برد.
نوع چینش، سیاستها و تصمیم گیریهای اخیر رئیس سازمان سینمایی را چگونه تحلیل میکنید؟
این موضوع نه تنها در سینما بلکه در دیگر هنرها مانند تئاتر، موسیقی و... هم جریان دارد و به صورت کلی وزارت ارشاد در این دوره باتوجه به مسئولیتهای قانونی اش به دلیل دانش نا کافی و ظرفیتهای کم در بحث مدیریتی امور فرهنگ و هنر دچار کیفیت پایینی شده است؛ بنابراین وقتی تجربه و دانش لازم را در امر مدیریت نداشته باشند طبیعتا موفق هم نخواهند بود. اگر نگاهی بیندازید در این یکسال گذشته از پروانههای ساخت فیلم، هم به لحاظ آماری و هم به لحاظ محتوایی گرفته تا نهادهای حمایت کننده، زیر مجموعههای سازمان سینمایی و همچنین بحث نمایش فیلمها در فستیوالهای بین المللی و حتی جشنواره فجر، دبیر انتخابی و ادغام بخش بین الملل و داخلی آن و... نشان دهندهی ضعف مدیریتی، نگاههای غیر واقع بینانه و بی برنامگی است و در این وضعیت فیلمها بسیار احساسی و شعارگونه بوده و طبیعی است که فیلمسازان معتبر و مستقل در چنین فضایی علاقهای به تولید اثر نخواهد داشت، البته هر فردی در هر وضعیتی مجاز است و حق این را دارد که اثری تولید کند، اما آمار نشان میدهد که تعداد زیادی از فیلم سازان معتبر به دلیل محدودیتها دیگر حاضر نیستند اثری تولید کنند؛ اتفاقی که سال ۵۶ در سینمای ایران افتاد درحال تکرار است. در سالهای ۵۱ حدودا ۹۰ فیلم تولید و به اکران درآمد و در آن سال سینمای ایران رونق داشت، اما در سال ۵۶ این رقم به ۱۳ فیلم رسید و فقط ۷ فیلم به نمایش درآمد و سینما دچار رکود شد و مخاطب حاضر نبود فیلمی تکراری و بی محتوا تماشا کند. با مدیریت فعلی سازمان سینمایی و وزارتخانه این یک هشدار جدی است و من شخصا به اینکه شرایط بهتر شود امیدوار نیستم و پیش بینی میکنم که به مراتب بدتر خواهد شد.
وقتی یک امر فرهنگی در طولانی مدت موفق عمل نکرده است، یعنی نقد جدیای به آن وارد است، نه تنها مدیریت سینما اشتباهات زیادی داشته است بلکه نهادهای صنفی هم به شدت دچار انفعال بوده اند و به طور کل هیچ چشم انداز و برنامه ریزیای برای آینده برای مسائل و مشکلات سینما هیچ اولویت بندی و راهکاری نداشته اند و همچنین هیچ چشم انداز امیدوار کنندهای نه در اتحادیه تهیه کنندگان و نه اکثریت صنوف سینما که خانه سینما را تشکیل میدهند به دلیل ضعف مدیریتی، کرونا و سیاسی کردن جنبههای مختلف هنرمندان در رشتههای مختلف از نظر دیدگاه منتقدین سینما در دولت و در بیرون از دولت وجود ندارد.
مهمترین راهکاری که برای جبران این کاستیها وجود دارد واحدهای صنفی است که باید کاملا به روز باشند تا به تحلیل درستی از مسائل برسند و برای آینده حرفهای و شغلی خودشان نگران باشند؛ اینکه فقط تعدادی از هنرمندان در اکثریت فیلم و سریالها حضور داشته باشند و به نظر بیاید که تعدادی از افراد، مشغول به کار هستند مشکلات را حل نمیکند، مسئله بیکاری یک موضوع خیلی جدی است که با کاهش مخاطب پلتفرمهای نمایش خانگی خودش را نشان میدهد. تلویزیون هم که کاملا کادر برنامه ساز خود را آموزش داده است و سطح تولیداتش هم قابل مشاهده است که به هیچ وجه نه با واقعیات جامعه همخوانی دارد و نه به لحاظ هنری و حرفهای قوی هستند و این سازندگان شناخت درستی از این مدیوم ندارند؛ بنابراین تلویزیون، نمایش خانگی و سینما دچار فروپاشی ارتباط با مخاطبین هستند و چشم انداز امیدوار کنندهای هم وجود ندارد به خصوص سینما که جایگاه ویژهای داشت بعداز انقلاب رونق بسیار خوبی داشت، اما درحال حاضر دچار کاستیهایی شده است، اما باید مقاومت کرد و مدیران هنری باید در رویه خود تجدید نظر کنند و در تجربه کشورهای دیگر در دورههای مختلف تاریخی نشان دهنده این است که در این مسیر پیش رو به جایی نخواهد رسید.
یکی از موقعیتها و فضاهای کاری که در سالهای اخیر برای سینماگران ایجاد شده شبکه نمایش خانگی هست که در حوزه مدیریت و نظارت برمحتوای آن بحثهای بسیاری شکل گرفته؛ در این باره چه نظری دارید؟
موضوع نمایش خانگی بحث مفصلی است. اشتباهات زیادی هم در پیدایش آن و هم در نظارت بر آن و هم تولیدات خود پلتفرمها و موقعیت اقتصادی و فرهنگی شان وجود دارد که خود بحثی جداگانه است. از نظر من به دلیل اینکه مدیریتی آگاه در پلتفرمها وجود ندارد و شناخت کافی هم از پروسه تولید سریال ندارند در مسیر غلطی قرار گرفته اند و میتوان مشاهده کرد که مخاطب در این پلتفرمها کاهش پیدا کرده و همچنین محصولات ارائه شده از نظر هنری و فرهنگی غیر استاندارد هستند، البته این مسئله به صورت مطلق نیست و آثار قابل دفاع هم ساخته شه، اما تعداد آنها به نسبت تولیدات بسیار اندک بوده است و مهم اینه که این پلتفرمها مخاطب داشته باشند. براساس آمار ساترا، سینما در وضعیت نابسامان ۸ درصد و پلتفرمها در بهترین حالت ۲.۵ درصد بیننده را به خود جذب میکنند؛ بنابراین این مسئله به صورت جداگانه قابل بررسی است واین بخش خصوصی به طور غیر آگاه، حتی به سینما هم لطمه خواهد زد، که هیچگونه بار هنری فیلمسازی ندارد و حتی باعث افزایش مخاطب هم نشده است و نتوانسته اند با فیلم و سریالهای خارجی رقابت کنند.
گفت و گو از: سوگل امیری