فـاطیماه میرزایی دخت؛ در اواخر سال گذشته بود که خبری منتشر شد با این مضمون که با شیوع کرونا، اختلالات روان مردم افزایش پیدا کرد؛ به طوری که طبق آمارهای سازمان بهداشت جهانی، نرخ این اختلالات در مقایسه با قبل از کرونا، رشد ده درصدی داشته است که پیش از این، وزارت بهداشت نیز اعلام کرده بود که شیوع کرونا باعث رشد هرچه بیشتر اختلالات روانی در میان مردم ایران شده تا جایی که قبل از همه گیری کووید ۱۹، نرخ این اختلالات ۲۳.۸ درصد بوده، اما پس از آن به عدد ۳۴.۵ درصد رسیده است که این آمارها نشان میدهد نه تنها افراد بلکه مسئولان مربوطه باید علاوه بر جسم، به سلامت روح و روان خود و جامعه اهمیت دهند تا شاهد مشکلات و آسیبهای اجتماعی کمتری باشیم.
بر کسی پوشیده نیست که نقش تراپیست در دنیای امروز بیش از پیش احساس شده و به همین دلیل، در مقایسه با گذشته، این عنوان، بیشتر شنیده میشود. زیرا برخی از افراد به این نتیجه رسیده اند که وجود تراپیست خوب در زندگی آنها میتواند بسیار حائز اهمیت و درمان بسیاری از مشکلات شخصی، ارتباطی، عاطفی، کاری، خانوادگی و ذهنی آنها باشد و بدین صورت، این افراد مجبور نیستند که به تنهایی و بدون هیچ گونه حمایت و راهنمایی، کوله باری از مشکلاتی که با آنها روبرو هستند را با خود به دوش بکِشند؛ امّا در این میان، شاید برای برخی از افراد این پرسش مطرح باشد که تراپی (Therapy) چیست و تراپیست (Therapist) کیست؟
تراپی (Therapy) به معنای درمان، معالجه و مداواست و تراپیست (Therapist) به درمانگر گفته میشود که اگر بدرستی و از میان افراد متخصص در این حوزه انتخاب شود، میتواند نقش مهمی را در سلامت روح و روان افراد جامعه ایفا کند و به همین دلیل، امروزه، درمانگرها در میان بسیاری از افراد، به ویژه نسل جوان از محبوبیت خاصی برخوردار هستند. زیرا اغلبشان بر این باورند که یک درمانگر (تراپیست) کاربلد و دلسوز میتواند تا حدّ زیادی فرشته نجات آنها باشد. از اینرو، در این گزارش دیباچه، به موضوع اهمیت نقش درمانگر (تراپیست) در زندگی امروز افراد و این که او چه ویژگیهایی باید داشته باشد، پرداخته ایم که خواندن آن خالی از لطف نیست.
راحیل شمسایی، روانشناس بالینی در گفتگو با دیباچه، با اشاره به اهمیت نقش درمانگر (تراپیست) در زندگی استرس زای امروز و فرهنگ سازیهای انجام شده در این خصوص اظهار کرد: در گذشته، اگرچه با وجود جمعیت کمتر، مشکلات متعددی هم وجود داشته است، اما با این حال، افراد راحتتر از امروز میتوانستند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. زیرا برخی از مشکلات، به سرعت امروز شناسایی نمیشدند و پس از این که افراد هم متوجه مشکلات خود میشدند از نعمت ریش سفید استفاده میکردند؛ به طوری که در اغلب مواقع، وقتی برای آنها مشکلات متفاوتی، چون حقوقی، اختلافات زوجین و یا والدین و فرزندان و... پیش میآمد از راهنماییهای افراد بزرگ تری که حکم ریش سفید داشتند، بهره میبردند و اگر هم با مشکلات روحی و روانی روبرو میشدند تحت نظر همان پزشکی قرار میگرفتند که برای امراض جسمی خود به او مراجعه میکردند و مثل امروز نبود که روانشناسها و مشاورهای مختلفی وجود داشته باشد چراکه در بسیاری از مواقع، برخی از افراد جامعه همانند دوران رُنسانس بر این باور بودند که حالت جنون به فرد دست داده است، اما با پیشرفت تکنولوژی و علم، جوامع متوجه شدند که علم روان، بسیار مهم و در عین حال، شناسایی آن به دلیل انتزاعی بودن، بسیار سخت است و همچنین آنها دریافتند که ممکن است اتفاقات و فعل و انفعالاتی در مغز به وجود آید که حالِ نامساعد افراد به خاطر این فعل و انفعالات مغزی آنها باشد و به همین دلیل، این موضوع مهم را درنظر گرفتند و در دستور کار خود قرار دادند که افراد در مواقع نیاز، به روانشناس مراجعه کنند تا به امروز که علم روانشناسی با پیشرفت نظریههای مختلف این حوزه، درحال گسترش است.
او در خصوص میزان استقبال مردم از مراجعه به درمانگر (تراپیست) در شرایط لازم بیان کرد: واقعیت این است که اطلاع رسانی و فرهنگ سازیهای انجام شده در رسانهها و این که هر کسی که به روانشناس مراجعه میکند لزوما دیوانه نیست، همگی باعث تغییر دیدگاهها به این موضوع شده اند و خوشبختانه، شرایط در حال بهتر شدن است تا جایی که عدهای برای پیشگیری از مشکلات روحی و روانی خود به کلینیکهای مرتبط با روانشناسی مراجعه میکنند و بر این باور هستند که باید نحوه رفتار کردن با دیگران و حتی خودشان را یاد بگیرند و برای سلامت روح خود ارزش قائل شوند و زندگی و حال خود را زیباتر کنند که امروزه، این موضوع را میتوان به طور کامل درون برخی از افراد مشاهده کرد و این اتفاق خوبی بوده که در حال رخ دادن است و من به عنوان روانشناس بسیار خوشحال هستم از این که میبینم عدهای از مراجعه کنندهها در اتاق درمان میگویند ما مشکل خاصی نداریم و فقط مراجعه کرده ایم که حالمان بهتر شود؛ اما با این وجود، افرادی هم هستند که در برابر این مسئله موضع میگیرند و میگویند که ما خودمان بَلَد هستیم چطور از پسِ مشکلاتمان برآییم و یا حتی تاکید میکنند که میتوانیم به همه این روانشناسها هم درس دهیم و به همین دلیل است که شاید فقط ۱۰ درصد مردم در مواجهه با مشکلات روحی و روانی خود به روانشناس مراجعه میکنند.
شمسایی با بیان این که نقش روانشناس در دوران کرونا بسیار حیاتی است، گفت: با شیوع و افزایش آمارهای مبتلایان به کرونا و بدنبال آن، قرنطینه، عزادار شدن بسیاری از خانوادهها از همان روزهای ابتدایی، حضور در جامعه و معاشرتها کمتر شد و کلاسهای حضوری، جای خود را به آنلاین داده و همه این موارد، دست به دست هم دادند و روحیه مردم در مقایسه با گذشته، شکنندهتر و در نتیجه، آمار مشکلات روانشناختی و اختلافات بین زوجین، والدین با فرزندان و یا حتی فشارهای اقتصادی نیز بیشتر شد؛ به طوری که بر اساس مطالعات ما، کرونا تاثیر مستقیمی روی روحیه افراد داشته و باعث افسردگی آنها شده و علت آن هم این است که در همان مدت، فردی که کرونا میگرفت حداقل به مدت دو هفته قرنطینه میشد و با هیچ کسی تعامل و گفتگو نداشت و یا فردی که نزدیکترین هایش را ازدست میداد به تنهایی، عزاداری میکرد و هیچ مراسم و همدردی حضوری برای این منظور وجود نداشت تا به متوفی، تسلی کافی داده شود و اگرچه این شرایط در این روزها، به شدت آن روزهای فراگیری زیاد کرونا نیست، اما همچنان رعایت موارد بهداشتی وجود دارد و همه اینها دست به دست هم دادند که امروز، آن طور که باید، حال روحی جامعه خوب نیست و البته خدمات روانشناسی هم در این مدت شیوع کرونا خوب بوده، اما در حقیقت، کم بوده و با توجه به میزان خسارت بالای کرونا به مردم، مطلوب و کافی نبوده است.
این روانشناس درخصوص افزایش مشکلات روانشناختی ناشی از تغییر سبک زندگی در جهان، ادامه داد: با پیشرفت تکنولوژی و ازدیاد جمعیت در دنیا و تغییر سبک زندگی ها، مشکلات افراد هم بیشتر شده است؛ به طوری که به وفور، شاهد بروز انواع افسردگیها در جوامع هستیم و یکی از دلایلش این است که ارتباط انسانها با یکدیگر در مقایسه با گذشته کمتر شده و معاشرتها دیگر مثل قبل نیست. به همین دلیل، وقتی این اتفاق بیفتد مسائل روانشناختی متعددی مثل اعتیاد، خودکشیها و... افزایش پیدا میکنند و متاسفانه، امروز، شاهد جوامعی هستیم که از لحاظ روانی، حال خوبی ندارند و خودکشیها در حال افزایش هستند تا جایی که بنده در ماههای اخیر، چندین مورد مراجعه کننده داشتم که اقدام به خودکشی کرده بودند، هرچند که خدا را شُکر، این اقدام خطرناک به سرانجام نرسید. امّا با توجه به این واقعیت ها، این موضوع نیازمند فرهنگ سازی و اطلاع رسانیهای هرچه بیشتر در میان جوامع است؛ یعنی به محض دیدن فردی که حال مساعدی ندارد و افسرده بوده و یا مدت زمان زیادی است که از او خبری نیست یا تغییراتی در او به وجود آمده ،نباید او را به حال خود رها کرد و حتما باید به سرعت به داد او رسید. زیرا هر یک از علائم مشکلات روحی و روانی میتوانند نشان دهنده افراط و تفریط در فرد مبتلا باشند. این در حالی است که متاسفانه، در میان عدهای از مردم، این بینش وجود ندارد که چنین افرادی با مشکلات روحی و روانی دست و پنجه نرم میکنند و مشکلاتشان، در حال تخریب کردن درون آن هاست که از آن جمله میتوان به اختلالاتی، چون اختلالات شخصیت (پرسونالیتی)ها اشاره کرد که به دلیل اطلاعات درست نداشتن فرد مبتلا یا اطرافیانش، مسیر نادرستی را در پیش میگیرند که میتواند تبعات جبران ناپذیری را برای آنها به همراه داشته باشد، در حالی که آنها میتوانند از همان ابتدا، از مشاور و روانشناس کمک بگیرند تا سریعتر و اصولیتر به نتیجه برسند.
او با اشاره به جدی گرفتن حالت ها، رفتارها و حتی صحبتهای افرادی که از مشکلات روحی و روانی رنج میبرند، تاکید کرد: اگر افراد، با شخصی روبرو شوند که یک سری حالتهایی دارد و صحبتهایی میکند که واقعا عادی نیست و ناشی از مشکلات روحی و روانی اوست و روی این فرد و زندگی اش تاثیر بسیار زیادی گذاشته، پیشنهاد ما این است که اطرافیانش به سادگی از کنار این موضوع رد نشوند و آن را ساده انگارانه تصور نکنند و حتما مراقب این فرد باشند و به هر صورتی شده است او را تحت درمان روانشناس یا مشاور قرار دهند تا حال او بهتر شود. امّا همان طور که اشاره کردم، حتی در چنین شرایطی، بعضی از افراد با تحت درمان روانشناس و مشاور قرار گرفتن مخالفت میکنند و تصورشان این است که براحتی میتوان این مشکل را برطرف کرد و این موضع گیری ها، اغلب، در آقایان مشاهده میشود تا جایی که میگویند:" خودم همه چیزُ بَلَدم. نیازی به روانشناس نیست. اصلا چه چیز میخواد به من یاد بده؟ اینا هزینههای زیادیه و... "؛ که متأسفانه، چنین افرادی حاضر نیستند برای سلامت روح و روان خود اقدام کنند تا جایی که فکر میکنند با این کار، تحقیر میشوند و به همین دلیل، شروع به کِتمان حقیقت میکنند. امّا همین افراد تا مشکل جسمی برایشان اتفاق میافتد اقدام به درمان زودهنگام میکنند، بدون این که بدانند روح و جسم به یک اندازه نیاز به مراقبت و درمان دارد.
شمسایی با اشاره به چراییِ بالا بودن هزینههای روانشناسی افزود: یکی از دلایل اصلی بالا بودن هزینههای روانشناسی این است که این خدمات جزو سبد خانوار نیست و چون روانشناسها مثل پزشکان بیمه نیستند، آنها هم مجبور هستند که هزینهها را به صورت آزاد از مراجعه کننده دریافت کنند و همین نبود پوشش دهی بیمه روانشناسان توسط سازمان نظام روانشناسی و سازمانهای مربوطه باعث هزینههای بالای روانشناسی شده و علاوه بر این، با وجود این که قیمتهای مصوب، اعلام شده ، امّا نظارتی روی این موضوع وجود ندارد تا جایی که اغلب میبینیم هریک از کلینیکهای روانشناسی، هزینههای متفاوتی را از مراجعه کنندگان خود دریافت میکنند و این را میتوان به وضوح، از تفاوت هزینههای کلینیکها در بالای شهر و دیگر نقاط شهر متوجه شد و با توجه به این واقعیت که روانشناسها هم در این جامعه زندگی میکنند و همانند دیگر افراد جامعه با مشکلات اقتصادی روبرو هستند، وقتی هیچ گونه حمایتی از آنها و مراجعه کنندهها صورت نگیرد، اغلب افراد ترجیح میدهند که برای درمان مشکلات روحی و روانی خود به روانشناسها مراجعه نکنند و همین موضوع باعث افزایش مشکلات متعددی در جامعه میشود.
این روانشناس درمورد فعالیتهای شِبه روانشناسها در شرایط کنونی تصریح کرد: با وجود اهمیت درمانگر (تراپیست) در زندگی افراد، باید مراقب روانشناسیهای نوین و شِبه روانشناسها بود که از مثبت اندیشیهای زرد و بدون کارایی، انواع و اقسام ارتعاشات و... صحبت میکنند. زیرا علم باید قابل امتحان کردن و دارای مرجعیت باشد و نمیتوان براحتی درمورد مسائل مهم زندگی افراد صحبت و نتیجه گیریهایی کرد که هیچگونه سند و پشتوانه علمی ندارند چراکه متاسفانه، برخی از مردم دچار «سندروم نتیجه فوری» شده اند و همیشه میخواهند که سریعتر به نتیجه برسند. در حالی که باید بدانند درمان از هر نوع، نیاز به زمان دارد. یعنی همان طور که وقتی برای بهبود بیماری جسمی خود، یک دوره مشخصی را سپری میکنند برای مشکلات روحی هم باید بدین صورت عمل کنند. امّا متاسفانه، در شرایط فعلی، اغلب افراد به دنبال کارها و درمانها و موقعیتهای زود بازده هستند تا به نتیجه فوری دست پیدا کنند. این در حالی است که همیشه شرایط این طور پیش نمیرود و به همین دلیل است که به سرعت جذب افرادی میشوند که متخصص آن کار نیستند. به طور مثال؛ در رابطه با درمان فوری مشکلات روحی و روانی خود، سراغ صفحههای مجازی و شِبه روانشناسهایی میروند که تخصصی در این حوزه ندارند. این در حالی است که باید مراقب بود چراکه هر نسخهای را نمیتوان برای افراد مبتلا به مشکلات روحی و روانی پیچید.
او گفت: متأسفانه، هنوز افرادی هستند که مثل گذشته به رمّال و دعانویس و خرافه گویی اعتقاد دارند و برای بهبود کار، شرایط زندگی و حال خود به آنها مراجعه میکنند که در این میان، آن دسته از مردم هم که برای بهبود حال خود جذب شِبه روانشناسهایی میشوند که با چند جمله انگیزشی، آنها را از واقعیت دور میکنند، هیچ تفاوتی با خرافه پرستها ندارند. زیرا چند جمله انگیزشی صِرف مثل «تو میتوانی، تو قدرتمند هستی و...» نمیتوانند براحتی، همه مشکلات و رنجهای افراد را برطرف کنند. درست است که همه افراد توانایی دارند و میتوانند، اما وقتی درون فرد خالی و حس خوشایندی به شرایط خود نداشته باشد، تمامی این شعارها زودگذر هستند و باید بدرستی اجرا و عملی شوند.
شمسایی ادامه داد: وقتی از روانشناسها و مشاورها حمایتهایی صورت بگیرد در نتیجه، آنها هم تلاش میکنند که کیفیت کار خود را افزایش دهند تا افراد مجبور به پناه بردن به اشخاصی نباشند که متخصص حوزه روانشناسی نیستند. این در حالی است که متاسفانه در فضای مجازی میبینیم، افرادی وجود دارند که تحصیلات روانشناسی و مشاوره و صلاحیت این کار را ندارند، اما براحتی، خیلی از مردم جذب آنها میشوند که در بستر مجازی از روانشناسیهای زرد استفاده میکنند و وعده وعیدهای دروغین به مردم میدهند و پولهای گزافی هم از این طریق به جیب میزنند که سازمان نظام روانشناسی ومسئولان مربوطه باید خیلی مراقب چنین موضوعاتی باشند که چه کسی، این صفحه زرد روانشناسی را مدیریت میکند؟ آیا این فرد، از لحاظ علمی و مهارتی ثابت شده و در سطح تراپی کردن افراد است یا خیر؟
این روانشناس افزود: قطعا وجود روانشناس و مشاور کاربَلد و خِبره در کنار افراد جامعه آن هم در این شرایط، بسیار کمک کننده است، اما این موضوع نباید به دلیل هزینههای بسیار سنگین و متغیرِ درمانی، دور از دسترس آنها باشد و از طرفی دیگر، دیدگاه برخی از افراد به درمانگر و درمانگری مطلوب هم باید مثبت باشد؛ یعنی همان طور که وجود پزشک خانواده در حال جا افتادن در جامعه است باید روانشناس و یا مشاوره خانواده نیز بدین صورت باشد تا آنها هم مثل پزشک خانواده عمل کنند که با فرهنگسازی و فراهم کردن بستر مناسب میتوان این مهم را تحقق بخشید. زیرا اُفت تحصیلی بچه ها، افسردگی ها، به پوچی رسیدن ها، اختلافهای زوجین و والدین و فرزندان، وسواس های فکری و... مشکلات کمی نیستند که بتوان براحتی از کنار آنها عبور کرد و به جز تحت درمان روانشناس و مشاوره قرار گرفتن افراد، توصیه میکنم که آنها حتما سعی کنند معاشرت و تعامل خود را با نزدیکان یا دوستان و به طور کلی، افرادی که باعث بهبود حالشان میشوند را بیشتر کنند و اگر همچنان نگرانی کرونا برای آنها وجود دارد باید گفت که میتوانند از طریق فضای مجازی، تلفنی و... از حال و روز یکدیگر مطلع شوند و اجازه ندهند که فاصلهها بیش از این شود و علاوه بر آن، کارهای مورد علاقه خود که باعث انگیزه، هدف و انتقال حس خوب به آنها میشود را انجام دهند چراکه در بسیاری از مواقع، کاشتن یک گل، کتاب خواندن، موسیقی گوش دادن، پیاده روی کردن و... میتواند تا حدّ زیادی کمک کننده باشد. بنابراین، افراد باید فهرستی از کارهای مورد علاقه خود را تهیه کنند و به هر یک از آنها نمره دهند و حداقل، روزانه یکی از کارهایی که باعث نشاط و انگیزهشان میشود را انجام دهند.
او در پایان با ارائه راهکارهایی به منظور افزایش حال خوب در افراد و جامعه خاطرنشان کرد: افراد جامعه باید سعی کنند که کودک درون خود را همیشه شاداب نگه دارند و رابطه خوبی با خود داشته باشند و خیلی در حال جنگیدن با درون خود نباشند و از همه مهمتر، خودشان را دوست داشته باشند و خود را در آغوش بگیرند و بدانند که هیچ کس مثل خودشان در کنارشان نیست چراکه اول و آخر، خودشان هستند که برای خود میمانند و باید سعی کنند که از اشتباههای خود بگذرند و خود را ببخشند و همیشه سرزنش کننده خود نباشند و خود را همان طور که هستند و با تمام خوبی و بدیها بپذیرند و برای حال خوب خود تلاش کنند. زیرا افراد باید اول، رابطه شان را با خود بهبود ببخشند و سپس، از نشخوار ذهنی بپرهیزند چراکه تا وقتی افراد از این افکار دوری نکنند و خودشان را نبخشند، نمیتوانند دیگران را هم ببخشند و همه اینها به مرور میتوانند در وجودشان سنگینیهای منفی به بار آورند و در مقابل، همه افراد جامعه باید یاد بگیرند افراد را همان طور که هستند بپذیرند و سعی نکنند همدیگر را عوض کنند چراکه در این صورت، راحتتر میتوانند با یکدیگر کنار بیایند و با بغض و کینه به هم و دنیای پیرامون نگاه نمیکنند و جامعه سالمتر خواهد بود؛ امّا اگر افراد همه این راهها را رفتند و به نتیجه نرسیدند حتما باید تحت درمان درمانگر (تراپیست) قرار بگیرند. زیرا این مشکل مثل گلودردی است که نمیتوان پشت گوش انداخت و براحتی از آن گذشت و حتما باید با درمان صحیح و به موقع، آن را بهبود بخشید.