سهیلا پورگرامی می گوید یکی از شاخصههای اساسی آواز ایرانی، درهم تنیدگیِ آن با شعر و ادبیات است. شعر و ادبیات غنیِ فارسی در آواز ایرانی از منزلتی برخوردار است که نمیتوان از اهمیتش یاد نکرد و این حاکی از آن است که موسیقی و شعر همیشه میتوانند یکدیگر را تاثیرگذارتر کنند.
با این خواننده گفتگویی انجام دادیم که از نظرتان می گذرد:
_چطور به آواز علاقه مند شدید و چطور این مسیر را تا به امروز ادامه دادید؟
علاقه من به آواز برمیگردد به دوران کودکی و این قصه تکراریِ همنسلانِ من که بستر پردازش به این علاقه، چندان فراخ نبود و خانوادهها هم این دست علایق فرزندانشان را امری جدی نمیدانستند. پس به این مبحث چندان نمیپردازم چرا که چیزی که مهم است، این است که از میان آن موانع راهم را یافتم برای اینکه امروز بتوانم بگویم موسیقی جزئی از زندگی من است و هرچند کم و ناچیز، توانستهام در بدنه جامعه موسیقی کشورم به عنوان عضو کوچکی حضور داشته باشم. با توجه به محدودیتها و قوانین حاکم بر سرزمینم، قطعا انتخاب و ادامه این راه برای من هم مانند دیگر بانوان فعال در این حوزه، راحت و بلامانع نبوده و نیست. اما تا به امروز تمام تلاشم را کردهام تا برای ماندن در این عرصه و خواندن برای مخاطبینم، با رعایت قواعد و قوانین تعریف شده بتوانم فعالیتم را ادامهدار کنم.
_ارزیابی شما از آواز ایرانی چیست؟
در باب آواز ایرانی باید بگویم، جایگاه و سابقه آواز ایرانی در موسیقی ما، درخشان و پربار بوده و هست اما در گذر زمان و با فقدان اساتید بزرگ و پیشکسوتان، تغییر و تحولات اجتماعی، روند ذائقه نسل جوان و بسیاری عوامل دیگر، آواز ایرانی و موسیقی دستگاهی ما تا حد زیادی مهجور واقع شده اما هنوز دستمایه تولید بسیاری از آثار موسیقایی فاخری هستند که این روزها میشنویم.
_از نظر شما شاخصه اصلی آواز ایرانی چیست؟
یکی از شاخصههای اساسی آواز ایرانی، درهم تنیدگیِ آن با شعر و ادبیات است. شعر و ادبیات غنیِ فارسی در آواز ایرانی از منزلتی برخوردار است که نمیتوان از اهمیتش یاد نکرد و این حاکی از آن است که موسیقی و شعر همیشه میتوانند یکدیگر را تاثیرگذارتر کنند. اما به نظر من نمود این اصل در موسیقی ما آنجایی زیباتر و شاخصتر میشود که بستر ساختار موسیقی کلاسیک ایرانی، برای بیان مفاهیم عاشقانه و عارفانه ادبیات فارسی بسیار متناسب است و ترکیب این همنشینی را گوشنوازتر و روحنوازتر میکند. پس اهمیت درک شعر بر حس یک اجرا تاثیر قابلتوجهی دارد و به طور قطع این مهم دلیل تاکید همیشگی بر ادبیات از سمت اساتیدی بوده که من از محضرشان بهره بردم و امروز وظیفه خودم میدانم که در آموزش به هنرجويانم اهمیت اين مطلب را يادآور شوم و بخشى از ساعات آموزش را به مبحث شعرخوانى و درك مفهوم آنچه مىخوانیم اختصاص دهم. از آنجایی که از ادبیات هر دورهای میتوان اطلاعات تاریخی و فرهنگی کسب کرد و یا شاهد فراز و نشیبهای تاریخ بود در نتیجه اقتضای زمان عامل تاثیرگذاری در شعر بوده و هست. چهبسا تعابیر عاشقانه حافظ تا همیشه شاهکار ادبی به حساب میآید و هربار خواندن و شنیدن هر بیتش آکنده از لذتمان کند اما شاید گاهی برایمان ملموس نباشد یعنی مثلا شاید عشاق امروز به گونه دیگری به یکدیگر ابراز محبت کنند. اما در عصر حاضر ما شاهد درخشش استعدادهای ادبی و شعرا و ترانهسرایان جوانی هستیم که بسیار خوش قریحه در این عرصه ظاهر شدهاند و اشعارشان، همراستا با زمانهای که در آن زیست میکنند، زیبا و دلنشین خلق شده است. امید که خوش بدرخشند و بیشتر شاهد همکاری این عزیزان با موسیقیدانان جوان باشیم.
_ آیا در تمامی این سال ها در هنر رسالت خاصی داشتید؟
من در عمر حرفهای سه رسالت دوستداشتنی را برای خودم تعریف کردهام اول اینکه، برای مخاطبینی که از موسیقی من لذت میبرند بخوانم و تا جایی که میتوانم از پا ننشینم چون ماهیت موسیقی برقراری ارتباط و خلق زیبایی است. در این راستا اجراهای زیادی را روی صحنه بردهام. صحنه برای من همیشه پهنهای مقدس بوده که مرا سرشار از لذت و هیجان کرده که این ایام غریب و ماجرای همهگیری ویروس کرونا شرایط را از آنچه بود ناهموارتر و سختتر کرد.
منظورم این است که اگر تا قبل از پاندمی، محدودیتها خلاصه میشدند به صدور مجوزها و برآمدن از پس هزینههای کمرشکن برگزاری یک کنسرت یا پیدا کردن حامیانی که این مسیر را برایمان هموارتر کنند و دغدغههای اینچنینی، حال با عامل عجیب و بیگانهای روبرو بودیم که مانع بزرگتری به حساب میآمد و جان خیلی از انسانها و هنرمندان عزیزمان را گرفته تست. علاوه بر اینها میتوانید تصور کنید که برای هنرمندانی در سن و سال من این نگرانی وجود دارد که از فرصت اجراهای هنریشان چندان وقتی باقی نمانده چون من معتقدم که هر هنرمندی باید خودش تشخیص بدهد و بپذیرد که کی و کجا دیگر کافی است. و کووید، این مهمان بدشگونِ ناخوانده که جهانی با آن درگیر است، به منزله تهدید ناخوشایندی برای این فرصتها به حساب آمده و میآید. در نتیجه باید بگویم بسیار دلتنگ صحنه و برای مردم خواندن هستم.
دوم، انتقال آنچه تا امروز آموختهام به علاقهمندان یکی دیگر از آن رسالتها است. من آموزش هنر را صرفاً تدریس تکنیکها نمیدانم چرا که هنر به جز مهارت یک رفتار است. روزگار کرونا و عدم امکان اجرا، سبب شد وقت بیشتری را به تدریس اختصاص دهم و به واقع از لحظههای بودن کنار هنرجویان همیشه لذت بردهام و آموختهام. و سوم، تمرین و مطالعه شنیداری و گوش فرادادن به موسیقی است. من معتقدم، هر هنرمندی در هر رشتهای، مدام در حال یادگیری است و بایستی هم به روز باشد و هم تواناییهایش را تقویت کند. جدا از اینها از هنر لذت ببرد. همانطور که اگر پای صحبت هر کسی که کارش موسیقی تست بنشینید، خواهد گفت که موسیقی برایش فعالیتی عاشقانه است.
پس قبل از هرچیز باید از این عشق لذت برد. و البته که مسیر این لذت آسان نیست اما من همیشه بر این باورم که:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
گفتگو از : غزاله سعادتی