فاطیماه میرزایی دُخت : حدود دو ماه از اکران فیلم سینمایی آتابای به کارگردانی نیکی کریمی و بازیِ بازیگرانی، چون هادی حجازی فر، سحر دولتشاهی، جواد عزتی و همچنین بازیگران تازه نفسی، چون دانیال نوروش و مه لقا مینوش میگذرد.
فیلمی که نه تنها تحسین اغلب منتقدان و فعالان عرصه سینما و تئاتر و مخاطبان داخل کشور را برانگیخته است، بلکه از زیر ذره بین هنرمندان و منتقدان خارجی هم پوشیده نمانده و مورد ستایش آنها هم قرار گرفته است؛ به طوری که تیمو هواینن، فیلمبردار فنلاندی در خصوص این اثر فاخر نیکی کریمی این طور گفته است:
" آتابای، استمرار ماهرانه و موقر سینمای بلند آوازه ایران است. فیلمی که کارگردان نیکی کریمی ساخته، قدرتمند و عاطفی است؛ با فیلمنامهای عالی و بازیگرانی که به خوبی هدایت شده اند.
فیلمی قوی و شاعرانه بر پایه روابط انسانی که در چشم اندازهایی خیره کننده توسط سامان لطیفیان فیلمبرداری شده است. "
آیدین، یکی از شخصیتهای اصلی و تأثیرگذار آتابای است که ایفای آن به دانیال نوروشِ جوان سپرده شد که توانست در این مسیر پرفراز و نشیب، خود را آن گونه که باید به عوامل فیلم و مخاطبان و فعالان عرصه سینما و تئاتر نشان دهد. از اینرو، در ادامه، گفت و گوی تفصیلی دیباچه با این بازیگر جوان، از آغاز مسیر هنری اش تا رسیدن به آتابای را میخوانید:
دانیال نوروش، بازیگر نقش آیدین، در رابطه با نحوه ورود خود به عرصه بازیگری اظهار کرد: من متولد ۱۰/۱۲/۱۳۷۷ و الان ۲۳ ساله هستم. رشته تحصیلی ام مربوط به بازیگری و هنر نیست، اما کار بازیگری را از ۵ سالگی با تئاتر، با کاری تحت عنوان " رقصی چنین " به کارگردانی محمد رضایی راد شروع کردم و پس از آن، یک تئاتر با رحیم نوروزی کار کردم و زمانی هم که ۶ – ۷ ساله بودمY اولین کار تصویری ام را با سریالی به نام " مومو و مومی " به کارگردانی مریم سعادت شروع کردم که شروع کارم در سینما و تلویزیون بود و بعد از آن، به مرور، با همان تیم عروسکی یعنی محمد اعلمی و مریم سعادت، چند کار عروسکی دیگر انجام دادم و در این مدت نیز، با افراد و فیلمسازان زیادی همکاری کردم که از آن جمله میتوان به احمدرضا معتمدی، عباس رافعی، بهرام توکلی، کمال تبریزی، مسعود آب پرور و نیکی کریمی اشاره کرد؛ تا مدتی پیش که مشغول بازی در فیلم " باکری " به کارگردانی هادی حجازی فر بودم و به مرور، به این صورت کار کردم و در حقیقت، دوره و کلاس آکادمیکی را نگذراندم.
او با اشاره به پرورش در خانوادهای هنرمند بیان کرد: پدرم محمدعلی نوروش، بازیگر و کارگردان تئاتر است و کتابخانه او برای من بسیار مفید بود؛ به طوری که توانستم چیزهای زیادی را از پدرم و کتابهای داخل کتابخانه شان یاد بگیرم و درواقع، کاملا تجربی پیش آمدم و دانسته هایم را خودم کسب کردم. یعنی خودم خواندم و دیدم و بدین صورت به این جا رسیدم.
این بازیگر جوان در رابطه با بازیگرانی که فعالیت خود را از سنین کودکی شروع میکنند و این حرفه را به طور جدّی دنبال میکنند و یا آن را کنار میگذارند و یا حتی به مرور فراموش میشوند، تصریح کرد: افرادی که از کودکی بازیگری را شروع میکنند دو دسته هستند. یک دسته از آنها فراموش میشوند. یعنی همچنان افراد بااستعدادی هستند که میتوان روی استعدادشان کار کرد چراکه میتوانند در قاب تصویر عملکرد خوبی داشته و بازیگران خوبی باشند. امّا دسته دیگری وجود دارند که به هر حال، در یک سنی، مولفه بازیگری را به طور کامل در آنها نمیبینیم. یعنی بچه در حال انجام دادن کاری است که به نظر بقیه بامزه و شیرین است، امّا او تعریفی از ساخت یک نقش و کار کردن روی آن و تکنیکهای بازیگری ندارد و درواقع، در حال بازی کردن خودش است. این در حالی است که وقتی این بچهها به سنین نوجوانی و جوانی میرسند دیگر آن جذابیت و توانایی کافی برای این که بتوانند نقشهای مختلفی بازی کنند را ندارند و به این واسطه کنار گذاشته میشوند.
نوروش درمورد اهمیت نقش پدر در زندگی هنری و دیدگاه برخی از افراد مبنی بر استفاده از بند " پ " برای ورود به دنیای بازیگری اش گفت: واقعیت این است که من خیلی با این موضوع مشکلی ندارم که از عنوان ارتباط و رابطه استفاده کنم. به این دلیل که فکر میکنم در ساز و کار سینمای ما، فرایند استعدادیابی درستی وجود ندارد و اصلا سیستمی وجود ندارد که سالیانه، به طور بسیار منظم، بازیگرانی را به بدنه سینما تزریق کنیم و طبیعتا، وقتی سیستم بدین صورت است روابط در آن تاثیرگذار هستند و من هم به واسطه سید مهرداد ضیایی به کار " مومو و مومی " مریم سعادت معرفی شدم و برای تست دادن به آن جا رفتم و بدین صورت، همکاری شکل گرفت. امّا فکر میکنم بر کسی پوشیده نیست که ماندن و دوام آوردن و ادامه دادن در حرفه سینما صرفا با روابط امکان پذیر نیست، چراکه ما باید اخلاق حرفهای بلد باشیم و کارهایمان را به درستی انجام دهیم و افراد از کار ما راضی باشند تا بازخوردهای مثبتی را دریافت کنیم و فیلمسازان دوباره به ما نقش دهند که واقعا این موارد در روابطِ صرف خلاصه نمیشوند و ما در این سالها بازیگرانی داشته ایم که به سرعت آمده اند و به همان سرعت نیز رفته اند و این موضوع نشان میدهد؛ اگر کسی میتواند حتی با وجود کم کاریها حضور داشته باشد و در این مسیر ادامه دهد قطعا به دلیل توانایی هایش است و نمیتوان این موضوع را صرفا در روابط و بند " پ " خلاصه کرد هرچند که برای من حضور پدرنه به عنوان بند " پ "، بلکه به عنوان فردی که از او آموخته ام، بسیار تاثیرگذار بوده است. زیرا زمانی که تصورات و افکارم راجع به جهان و بازیگری شکل نگرفته بود پدرم روی من تاثیر گذاشت و به من یاد داد که به عنوان یک بازیگر و هنرمند باید چه کاره باشم؟ و یا کی و کجا مطالبی را بیان کنم که در اصل، روح هنر را از پدر یاد گرفته ام و واقعا بقیه مسیر، براساس تجربههای شخصی خودم است و در این سال ها، به عنوان یک کودک، نوجوان و در حال حاضر هم یک جوان، سختیهای زیادی را کشیده ام.
او در خصوص نقش آیدین در فیلم سینمایی آتابای و نحوه ورود خود به این پروژه ادامه داد: من در آتابای، نقش یک پسر ۱۷-۱۶ ساله روستایی را بازی میکنم و واقعیت این است در میان نقشهایی که تا به حال بازی کرده ام، آیدین نقش بسیار متفاوتی بود. زیرا علاوه بر تفاوتهای زیادی که با شخصیت من داشت، نقاط مشترکی هم با یکدیگر داشتیم. یعنی یک پسر احساساتی و صادق که در بسیاری از جاها به دلیل اقتضای سنش اشتباه میکند و فرد منطقی نیست و کاملا مولفههای یک بچه را دارد و یکی از دلایل انتخاب من برای ایفای این نقش، تسلط من به زبان ترکی است چراکه من در تبریز به دنیا آمده ام و در تهران بزرگ شده ام و قرار شد که به جای یک بچه روستایی فکر کنم و این نقش، صرفا و در بازسازی کردن بدن و بیان و زبان و این موارد خلاصه نمیشد و نگاه من باید بکر و کودکانه بودن نگاه یک نوجوان ۱۶ ساله روستایی را هم دربر میگرفت و طبیعتا این کار سختی بود که ما یک بچه را تا این حد بکر ببینیم.
این بازیگر جوان مطرح کرد: زمانی که داشتم نقش آیدین را بازی میکردم، ۲۰ ساله بودم و حتی این نقش ۴ سال از من کوچکتر بود و حالا به این ها، فاکتور زبان و لهجه را هم اضافه کنید، چراکه قصه ما در شهر خوی میگذشت. این در حالی است که من اهل تبریز هستم و به همین خاطر باید روی لهجه و زبان ترکی من هم کار میشد که مسلطتر باشم و از طرفی دیگر، با سختیهای جسمی و روحی نیز روبرو بودم؛ به طوری که ما یک سکانس بسیار سخت در میان آفتابگردانها داشتیم که بین کاراکترهای آتابای و آیدین، زد و خوردی شکل گرفت که این سکانس، نشان دهنده یکی از سختیهای نقشی بود که من برعهده داشتم و واقعا آن دو ماه تحت فشار بودم تا جایی که کاملا دو سه هفته بعد از فیلمبرداری، فقط استراحت کردم. اما در این میان، باید تاکید کنم، آتابای با تمام سختیهایی که داشت برای من تجربه بسیار شیرینی بود و من از کار کردن با این گروه بسیار لذت میبردم.
نوروش افزود: آیدین نقشی است که به آن علاقه دارم و به دلیل زنده بودن این نقش برای تماشاگران، آنها هم با آیدین ارتباط برقرار میکنند و حتی میتوانند نقش را لمس کنند که این موضوع واقعا جای شکرگزاری دارد و در آخرین مصاحبهای که با روابط عمومی فیلم آتابای انجام دادیم، به طور کامل، درمورد نحوه ورودم به این تیم توضیح دادم که ماجرا از این قرار بود که حدود یک سال و نیم – دو سال قبل از پروژه آتابای، برای مدّت زیادی سرِ سریال " سرزمینهای کهن " آقای کمال تبریزی بودم و در آن جا نقشی را بازی میکردم که در آن جا، خانم نیکی کریمی هم، بازی میکردند و ما در چند سکانس با یکدیگر همبازی بودیم و از طرفی، تیم دستیارهای آن کار، سید علی هاشمی و علی قاسمی نیز در مراحل اولیه پروژه آتابای حضور داشتند و قرار بود که همچنان هم همکاری کنند، امّا بعدا مشکلاتی برای آنها به وجود آمد که نتوانستند همراه ما باشند، امّا در همان مراحل اولیه، یک روز علی قاسمی با من تماس گرفت و گفت که دانیال، با توجه به این که شما تُرک هستی، میتوانی تُرکی صحبت کنی؟ و من هم گفتم: بله. به زبان ترکی مسلط هستم و همین موضوع باعث شد که به پروژه سینمایی آتابای معرفی شوم و از آن لحظه به بعد، پروسه سخت رسیدن به آن نقش و این که خانم کریمی مطمئن شوند مناسب این نقش هستم یا خیر؟! شروع شد؛ به طوری که رفت و آمد زیادی و متن خوانی و دورخوانی داشتیم و ویدیو گرفتیم و حتی ساعتهای طولانی، با خانم کریمی به عنوان کارگردان فیلم و آقای حجازی فر به عنوان نویسنده، درمورد نقش آیدین، ابعادش و جنس رابطه او با پدربزرگ و دایی اش و تمامی افراد فیلم صحبت کردیم، امّا به طور کلی، پروژه بسیار شیرینی بود و کشف و شهود زیادی داشتیم تا در نهایت، من برای نقش آیدین انتخاب شدم که امیدوارم نتیجه آن برای مخاطبان دلپذیر باشد.
او با اشاره به فراز و فرودهای نقش آیدین در آتابای تاکید کرد: به طور کلی، فکر نمیکنم نه تنها در فیلم آتابای بلکه در دنیای سینما، سکانس آسانی داشته باشیم مگر این که خودمان بخواهیم آن را آسان بگیریم ؛به ویژه در پروژهای مثل آتابای که فیلم سختی است و هیچ سکانس بدون زحمتی در آن وجود ندارد و گروه بزرگی، زحمات بسیاری برای آن کشیده اند که در این میان، من هم به عنوان عضو کوچکی از این پروژه، سختیهای فیزیکال زیادی را متحمل شدم که هیچ وقت فراموش نمیکنم؛ به طوری که این موضوع را هیچ جا نگفته ام، امّا در این مصاحبه میگویم که سکانسی داشتیم و در آن سکانس، آیدین در برکه، در حال تلاش برای خارج کردن ماهیهایی بود که زنده مانده بودند. این در حالی است که هوا طوفانی شده و باران در حال باریدن بود و هیچ وقت فراموش نمیکنم در روستایی که کار میکردیم طوفان وحشتناکی شد که در حقیقت، یک گردباد عجیب و غریبی بود تا جایی که باد، دربهای فلزی که حتی ده، بیست کیلو وزن داشتند را با خود در هوا میبرد و ما هم دقیقا، دو سه ساعت بعد از این طوفان رفتیم وسکانسی را ضبط کردیم. در حالی که آب بسیار یخ بود، امّا من و آقای حجازی فر تا کمر داخل این آب بودیم و تا یک ربع، بیست دقیقه اوّل که در این آب بودیم به حدّی میلرزیدیم که حتی نمیتوانستیم با یکدیگر صحبت کنیم و واقعا سکانس بسیار سختی بود.
این بازیگر جوان با اشاره به یکی دیگر از سکانسهای سخت فیلم آتابای اظهار کرد: در این فیلم، یک سکانس دیگری وجود دارد که آتابای، آیدین را داخل اتاقش میبرد و جلوی او مینشیند و قرار است که از او عذرخواهی کند و باصطلاح، این یک کریشن ۲ای دارد که اگرچه آتابای برای آیدین، خواهرزاده اش یک قهرمان تمام عیار است، امّا مخاطب، آرام آرام شکستن و فروریختن آتابای به عنوان قهرمان را جلوی خواهرزاده اش میبیند و با توجه به این که آیدین در این سکانس بهت زده است و نمیداند چه واکنشی به شکستن و فروریختن دایی اش که قهرمان زندگی اش است، نشان دهد، در نتیجه، به نظرم، از نظر احساسی، این سکانس و سکانس پایانی فیلم برای من سخت بود چراکه در آن، برای کاراکتر آیدین با چالش روحی روبرو بودیم، امّا خدا را شکر سکانس خوبی شد تا جایی که مخاطب با دیدن آن میتواند اتفاقی که بین کاراکترها رخ میدهد را لمس کند.
نوروش بیان کرد: از دیگر سکانسهای سخت آتابای میتوانم به سکانسی اشاره کنم که تعقیب و گریزی در میان گلهای آفتابگردان داشتیم و ضبط این سکانس همزمان با فصل برداشت این گلها و خشک شدن آنها بود و قرار شد که من بدون لباس در میان گلهای آفتابگردان بدوم که بعد از ضبط این سکانس، تمام بدن من زخم شده بود چراکه این گلهای خشک شده، بدن من را میبریدند و یا حتی میتوانم به زخم شدن بدنم پس از سکانس زد و خورد اشاره کنم که ماجرا کاملا احساسی بود و بعد از ضبط آن، با زخمهای زیادی به جایی که اقامت داشتیم، برگشتیم.
این بازیگر جوان در خصوص تجربه همکاری با نیکی کریمی به عنوان کارگردان، تصریح کرد: موضوعی که من واقعا به آن معتقد هستم این است که باید قبل از فعالیت در سینما، تئاتر، نقاشی، موسیقی و هر کار هنری که انجام میدهیم انسان باشیم و دلیل خوب بودن خانم کریمی به عنوان بازیگر و کارگردان این است که انسان خوبی هستند؛ به طوری که حتی قبل از این که پروسه فیلمبرداری شروع شود و هنگام پیش تولید و دورخوانی ها، انرژی مثبت زیادی از خانم کریمی میگرفتم چراکه بسیار مهربان، باسواد، تحصیلکرده و باهوش هستند و بدون هیچ گونه عجله و شتابزدگی، دقیقا میدانند چه میخواهند و حواسشان به تمام عوامل گروه خود و حتی ریزترین نکات است. زیرا وقتی ما به عنوان بازیگر جلوی دوربین هستیم و تمرکزمان فقط روی کار است، شاید آن طور که باید، ندانیم چه کاری باید انجام دهیم و حتی بزرگترین بازیگران دنیا هم بدین صورت هستند و نیاز به هدایت دارند که خانم کریمی به عنوان کارگردان، با ریزبینی و موشکافی به همه عناصر صحنه نگاه میکنند و ممکن است یک لحظه در گوش شما بگویند که مثلا آن پلک را نزن و یا در آن لحظه این طور بگو که این کار را به بهترین شکل ممکن و با ظرافت انجام میدهند و همین نکتههای بسیار ساده میتواند تمام جنس و انرژی بازی شما را تغییر دهد.
نوروش در رابطه با همبازیهای خود در فیلم سینمایی آتابای گفت: بیشترین سکانسهای بازی من در آتابای با آقای حجازی فر بود و به نظر من، ایشان بی نظیر است چراکه لحظه و حس را میشناسد و این موضوع به خاطر پیشینه نویسنده بودن و کارهای تئاتری است که انجام داده است؛ به طوری که میداند به چه صورت باید با شما بده و بستان داشته باشد و علاوه بر این، ما روزهای فوق العادهای را در پشت صحنه آتابای، با هم داشتیم تا ارتباطمان با یکدیگر شکل بگیرد و این ارتباط تا این لحظه هم ادامه دارد؛ به طوری که من هنوز فکر میکنم خواهرزاده آقای حجازی فر هستم و این موضوع در سریال " باکری " تا الان نیز ادامه دارد.
او با اشاره به دیگر همبازیهای خود در این فیلم ادامه داد: مه لقا مینوش که جزو بازیگران آینده دار، یوسف علی دریادل که بزرگ ما و از بازیگران قدیمی شهر خوی و همچنین سحر دولتشاهی از دیگر بازیگرانی است که در فیلم آتابای با آنها همبازی بوده ام که به نظرم خانم دولتشاهی، یکی از مهربانترین افرادی است که من با آنها کار کرده ام و واقعا نیازی نیست که من درمورد بازی این بازیگر نظر دهم و همه ما میدانیم که چقدر بازیگر خوب و قدرتمند و حرفهای است. چون میداند باید چه کاری انجام دهد و اگرچه در این کار، من با جواد عزتی عزیز پلانی نداشتم، امّا زمان زیادی را در پشت صحنه با یکدیگر گذراندیم و به طور کلی، فکر میکنم ما این موضوع که سینما یک کار تیمی است را در آتابای صرف کردیم و این نتیجه حال خوب و انرژی تمامی عوامل فیلم است که روی پرده سینما رفته است.
نوروش در خصوص محبوبیت فیلم سینمایی آتابای تأکید کرد: به نظر من، یکی از پاسخهای این سوال، صداقت است. زیرا این موضوع بسیار مهم است که هنرمندی دروغ نگوید و با مخاطبانش صادقانه و سرراست صحبت کند و این موضوع را میتوان در خانم کریمی و این فیلم مشاهده کرد چراکه این فیلم از دلشان بر آمده است و با تمام وجود، آتابای را ساختند و علت دیگری که برای آن میتوان عنوان کرد و باوجود این که نسل طلایی سینمای ما یعنی آقایان کیارستمی، شهید ثالث، نادری، گلستان و تقوایی به آن معتقد بودند، امّا متاسفانه، در این روزهای سینمای ایران اصلا به آن توجه نمیشود، مسئله زیست است. یعنی ما به عنوان نویسنده و فیلمساز، تا چه اندازه درمورد چیزی صحبت میکنیم که تجربه و مزه اش کرده ایم؟! موضوعی که به وضوح در آتابای مشاهده میشود. زیرا آقای حجازی فر فیلمنامه آن را با یک زیستی نوشتند و خانم کریمی نیز با یک زیست قلبی، آن را ساختند و ردّ پای خود و زندگیشان در این فیلم وجود دارد و به همین دلیل است که این فیلم میتواند روح شما را لمس کند و باز هم، دلیل آن صداقتی است که عنوان کردم و واقعا این دو هنرمند، صداقت را از طریق فیلمنامه و کارگردانی به کار تزریق کردند.
این بازیگر جوان افزود: من در دوران فعالیتم، با بازیگران زیادی کار کرده ام که از آن جمله میتوان به اکبر علایی، احمد ساعتچیان و... اشاره کرد و به مرور زمان هم به همکاری من با بازیگران بزرگ اضافه شد و همیشه به چشم یک تجربه خوب به این موضوع نگاه میکنم و از آن لذت میبرم. امّا صادقانه میگویم بازیگری که دوست دارم به خاطر چالش برانگیز بودن ایفای نقش هایش با او همبازی شوم، بابک حمیدیان است و اگرچه ما در پروژه " سرزمین کهن " با یکدیگر بودیم، امّا در آن جا این فرصت دست نداد که سکانس مشترکی با هم داشته باشیم و دلیل این انتخابم هم این است که فکر میکنم بابک حمیدیان، هم روی صحنه و هم در قاب تصویر، بازیگر فوق العادهای است و به خاطر همین ویژگی اش است که دوست دارم با او همبازی شوم و علاوه براین، آقای هادی حجازی فر، از دیگر افرادی است که هرچند بار دیگر در فیلمها پارتنر من باشد تجربه بی نظیری برایم خواهد بود و این موضوع واقعا لذت بخش است.
نوروش با تأکید بر علاقه اش به همکاری با برخی از فیلمسازان ایرانی توضیح داد: خانم نیکی کریمی، یکی از فیلمسازانی است که طبیعتاً دوست دارم دوباره با او کار کنم، چون تجربه فوق العادهای است و به همین دلیل، هرچند بار هم تکرار شود از آن استقبال میکنم و ابوالفضل جلیلی، کیومرث پوراحمد، کیانوش عیاری، کریم لک زاده، فیلمساز مستقل و رضا میرکریمی از دیگر فیلمسازانی هستند که علاقه دارم با آنها همکاری کنم و مطمئن هستم چیزهای زیادی از آنها یاد میگیرم و در این میان باید بگویم دلیل انتخابم برای آقای میرکریمی هم، جنس سینمای اوست که آن را دوست دارم.
نوروش در رابطه با تاثیرپذیری از بازیگران و کارگردانان ایرانی و خارجی در مسیر کاری خود افزود: اصولا سبکی که در هنر میپسندم و به نظرم فضیلت به حساب میآید این است که دروغ نگوییم. زیرا حقیقت از همه ما قدرتمندتر است. یعنی هنرمندانی که درمورد حقیقت صحبت میکنند برای من جذاب هستند. به طور مثال؛ کاوه گلستان، به عنوان عکاس بزرگ مستند، یک جمله معروف دارد و آن هم این است که هیچ کس نمیتواند از دست حقیقت فرار کند. بالاخره، حقیقت، شما را پیدا میکند اگرچه شما میتوانید هویت خود را پنهان کنید، امّا حقیقت، بالاخره شما را پیدا میکند و طبیعتا من هم طرفدارو پیرو هنرمندانی هستم که کارهایشان با حقیقت مطابقت میکند.
او اضافه کرد: از میان فیلمسازان خارجی، فیلمسازی وجود دارد که تمام زندگی من است و عاشقانه دوستش دارم و برایم دست نیافتنی و واقعا قهرمان زندگی من است و آن هم، آقای بلاتار، فیلمساز مجارستانی است که در سینمای او صداقت وجود دارد و برای حقیقت، احترام قائل است و تئودور درایر و چاپلین بزرگ، از دیگر فیلمسازانی هستند که در کارشان نبوغ دارند و به آنها نیز علاقه دارم.
این بازیگر با اشاره به جمله «راه طولانیه» نوید محمّدزاده در یکی از دیدارهایشان تصریح کرد: مدتی پیش، من و آقای نویدمحمّدزاده، یک صحبت کوتاهی با یکدیگر داشتیم که او بسیار اصرار داشت این مسیر طولانی است؛ به طوری که تأکید کرد حوصله و صبر کن و تو میتوانی آن را انجام دهی و این گفته بسیاری از افراد از جمله خانم کریمی به من بود و به این گفتهها بسیار اعتقاد دارم. زیرا این مسیر، در شغل ما بسیار سخت و طاقت فرسا و طولانی است و گریزی هم از آن نیست و به همین دلیل، تقریبا از دوران نوجوانی، خودم را برای شدنها و نشدن ها، پستی و بلندیهایی که در این مسیر وجود دارد، آماده کرده ام.
او در ادامه تصریح کرد: اگرچه در این سالهای فعالیتم، به صورت جدّی به این موضوع فکر نکرده ام که نقشی بوده باشد و بگویمای کاش، من بازی میکردم، امّا طبیعتا دوست دارم در انتخاب نقش جسارت به خرج دهم و با توجه به این که نقشی که بابک حمیدیان در فیلم " هیس! دختران فریاد نمیزنند " بازی کرده است، جزو نقشهایی است که جسارت بالایی میخواهد تا آن طور، خوب از آب دربیاید، به همین دلیل، اگر در آن سن و سال بودم، دوست داشتم آن نقش را بازی کنم و اطلاع دارم که انتخاب این نقش، خیلی زمان برده است و حتی افراد زیادی به دلیل منفی بودن نقش، حاضر به ایفای آن نبوده اند و درمورد فیلمهای خارجی هم باید بگویم، کیسی افلک در فیلم " منچستر کنار دریا "، نقشی را بازی میکند که به نظرم، یکی از سختترین نقشهای تاریخ سینماست و با وجود این که نمیدانم، میتوانم همانند این بازیگر آنقدر شگفت انگیز باشم یا نه؟ امّا این نقش هم جزو نقشهایی است که همیشه دوست داشتم بازی کنم.
این بازیگر آینده دار سینما در خصوص اولویت خود برای انتخاب نقش هایش تأکید کرد: وقتی میخواهم یک نقشی را انتخاب کنم آن را بسیار جزئی آنالیز نمیکنم و همه پارامترها مثل کارگردان، نویسنده و... را با هم میسنجم چراکه پیشینه کارگردان و نوع نگاهش به سینما و همچنین فیلمنامه و خود نقش برایم بسیار مهم است، امّا باید این را اضافه کنم که نقش خوب از یک فیلمنامه ضعیف را هم انتخاب نمیکنم. زیرا معتقدم برای این که یک کار و حتی بازیهای آن به صورت جزئی دیده شوند باید مجموعه خوبی داشته باشد که یکی از موفقیتهای فیلم سینمایی آتابای هم این است که همه عناصر فیلم بسیار خوب عمل کردند. بنابراین، به طور کلی، پیشینه فیلمساز و نوع نگاهش به سینما و مجموعه فیلمنامه برایم بسیار اهمیت دارند.خدا را شکر، دوستان و بزرگانی هستند که با بنده تماس میگیرند و پیشنهادات کاری میدهند و برای چند کار هم صحبت کرده ایم و اگرچه، میخواهم تمام تلاشم را برای این حرفه کنم و به نظرم، الان برای استراحت کردن نیز زود است و باید با انرژی کار کنم، امّا واقعیت این است که در انتخاب نقش هایم بسیار سختگیر هستم که این سخت گیر بودن را از پدرم یاد گرفته ام و این که کیفیت را فدای کمیّت و تعدد کارها نکنم و واقعا دوست دارم نقشهای متفاوتر و چالش برانگیزی را ایفا کنم چراکه به نظر من، تکرار برای بازیگر، یک آفت بسیار بزرگی است و واقعا میتواند مسیر یک بازیگر را تمام کند.
او در رابطه با اولویت خود برای انتخاب تئاتر، تلویزیون و سینما ادامه داد: باید صادقانه بگویم با توجه به کیفیت پایین کارهایی که در حال حاضر در تلویزیون تولید میشود علاقهای به آن ندارم و نمیخواهم با تلویزیون همکاری کنم هرچند که سریال " باکری " برای تلویزیون است، امّا آقای حجازی فر در این کار بودند و کار بسیار خوبی از آب درآمده و طبیعتا ماجرا و کیفیت آن بسیار متفاوت است، امّا در مجموع، دوست ندارم در تلویزیون کار کنم و درمورد تئاتر باید بگویم هر بازیگری که یک بار روی صحنه رفته باشد میداند لذتی که روی صحنه تئاتر وجود دارد هیچ جای دیگری نمیتوان پیدا کرد چراکه بسیار فوق العاده و دلچسب است و حال انسان را بسیار خوب میکند، امّا عاشقانه سینما را دوست دارم و به همین خاطر، سینما را انتخاب میکنم هرچند لذتی که روی صحنه تئاتر میتوان چشید غیرقابل انکار است، با توجه به کیفیت کارهایی که درحال تولید هستند و علاقه شخصی و قلبی ام، سینما را انتخاب میکنم و این انتخاب من بدین معنا نیست که کار تئاتر نمیکنم و اگر کار پیشنهادی، خوب باشد با اشتیاق و افتخار انجام میدهم چراکه برای من بسیار لذت بخش است.
این بازیگر جوان با اشاره به همکاری اش در فیلم " باکری " افزود: پروژه " باکری " از یک سال و نیم پیش، یعنی بعد از فیلم سینمایی آتابای شروع شد و اخیراً به اتمام رسید و واقعیت این است که من در انتخاب نقش هایم سعی میکنم به کیفیت کار و نتیجه آن توجه کنم که قرار است تا چه اندازه قابل قبول باشد و تعدد کار و این قبیل موضوعات، اهمیت زیادی برایم ندارند و به همین خاطر، این که کارم را به درستی انجام دهم برایم از همه چیز مهمتر است. پروژه " باکری "، یک مینی سریال ۷ – ۸ قسمتی است که یک فیلم سینمایی دارد و احتمالا نسخه سینمایی اش را در جشنواره خواهیم داشت که در این کار، با بازیگران فوق العاده تئاتر همبازی بوده ام و به عبارتی میتوانم بگویم سختترین کار زندگی ام بوده است؛ به طوری که فیلمبرداری سخت و طاقت فرسایی داشت تا جایی که سختی این کار غیرقابل توصیف است.