نسرین خدایاری: مهاجرت معکوس نیازمند توانمندسازی روستاها است. گروهی از افراد به درستی متوجه شدهاند که میتوان «ساده» ولی پر محتوا و بیادعا ساکنان روستاها را توانمند کرد.
در سالهای اخیر و با افزایش بیشمار ساکنان جوامع بشری، مسئولان به این فکر افتادند که برای حفظ ساختار کشور و تأمین بهتر نیازهای اقشار مختلف جامعه باید برای مهاجرت معکوس تدابیری بیندیشند. کارشناسان معتقدند مهاجرت معکوس فقط با توانمندسازی جوامع کوچکتر از جوامع شهری محقق میشود.
در این میان برخی از افراد تلاش کردند از میان خود مردم به همنوعانشان کمک کنند. اعضای گروه «ساده» از همین افراد هستند. آنها تلاش میکنند با تقویت عزت نفس ساکنان روستاهای مناطق مختلف کشورمان گامی هر چند کوچک در جهت توانمندسازی روستاها بردارند.
«دریا نویدی» بنیانگذار گروه «ساده» در خصوص نحوه تشکیل این گروه به خبرنگار پایگاه خبری دیباچه گفت:گروه «ساده» حدود ۳ سال پیش اولین فعالیتهای خودش را انجام داد. در آن زمان قرار بر این بود که این گروه در زمینه تجهیز کتابخانههای روستایی و تولید کتابهایی به زبان بومی فعالیت کند. ما در همان زمان تعدادی کیسه پارچهای تولید میکردیم و آنها را میفروختیم. درآمد حاصل از فروش این کیسههای پارچهای صرف خرید کتاب برای روستاها میشدند، البته همراه کتابها تعدادی پرسشنامه به روستاها ارسال میشد. بچهها به زبان بومی خودشان این پرسشنامهها را پر میکردند و در واقع پاسخهای آنها جمعآوری میشد تا براساس آنها کتابهایی به زبانهای بومی تولید، چاپ و منتشر شوند.
او افزود: ما در اول مسیرتحقق اهداف گروه «ساده» با چالشهای خیلی زیادی مواجه شدیم. یکی از مهمترین چالشهای ما فراموشی زبان بومی در مناطق مختلف کشورمان بود، زیرا بچههای نسل جدید تقریبا اِشرافی روی زبان منطقه زندگی خودشان نداشتند. به مرور ما متوجه شدیم که توانمندی خانوادههای بچهها مهمتر است. بنابراین تلاش کردیم با اتکا به رشتههای زنده صنایع دستی به این خانوادهها کمک کنیم ؛ نهایتا پس از حدود یک سال در کنار تجهیز کتابخانهها به فروش محصولات روستایی کمک کردیم؛ یعنی ما با خانمهای روستاهای مختلف همکاری کردیم و محصولات بومیشان را برای فروش گذاشتیم.
بنیانگذار گروه «ساده» بیان کرد: ما پس از گذشت مدتی متوجه شدیم که توانمندیهای افراد ساکن روستاها با یکدیگر متفاوت است. در همان زمان درک کردیم اولا جامعه روستایی با گسترش و ترویج استفاده از فضای مجازی توانایی فروش محصولاتش را دارد و ثانیا مفهوم پول در روستا با مفهوم آن در جوامع شهری کمی متفاوت است، زیرا اهالی روستاها همیشه از فروش محصولشان هدفی، چون تجهیز کتابخانه محل اقامتشان و راهاندازی کسب و کار بهتر را دارند. همه دانستههای ما از وضعیت روستاها و اولویتهای اهالی آنها دست به دست هم دادند تا ما از اول فروردین ماه امسال گروه «ساده» را به یک سیستم تأمین منابع جمعی یا جمعسپاری برای پروژههای کوچک روستایی و اجتماعی تبدیل کنیم؛ در واقع اولین گام برای شکلگیری یک سیستم تأمین منابع جمعی این است که افراد با ایده بیایند، درباره ایدهشان توضیح بدهند و افراد مختلف از جامعه بیرونی و عادی با پرداخت مبلغی در انجام آن پروژه مشارکت کنند.
نویدی ادامه داد: ما در مسیر تشکیل و تعریف یک سیستم تأمین منابع جمعی در روستاها با چالشی جدی مواجه بودیم، زیرا میدیدیم روند قبلی کار سازمانهای خیریه و مردمنهاد در مناطق مختلف مقداری به عزت نفس جامعه محلی آسیب میزند. از طرف دیگر در نتیجه کار این سازمانها پولی بدون زحمت و تلاش وارد جامعه روستایی میشد و این چرخه اقتصادی و پویایی محیط روستاها را مختل میکرد. به همین خاطر ما فکر کردیم که روند کاریمان باید یک ما به ازا داشته باشد، یعنی ساکنان جوامع روستایی هر طور که شده باید برای رسیدن به هدفشان تلاش کنند و با تکیه بر مهارتهایشان، محصولاتی را به فروش بگذارند.
او گفت:در این مرحله، ۶ روستا با مراجعه به اعضای گروه «ساده» پروژههایی را تعریف کردند. اولین پروژه ما پروژه خرید کولر برای کتابخانه منطقه کلیران بلوچستان در ایرانشهر بود. در واقع جامعه روستایی این منطقه در کنار هم جمع شدند و بچههای روستایی که کولرشان سرقت شده بود گفتند ما بازیهای محلی داریم و داشتهمان بازیهایی هستند که هر روز انجام میدهیم. این در صورتی بود که اهالی بقیه روستاها با رواج استفاده از وسایلی، چون گوشیهای هوشمند، تبلت و لپتاپ از این بازیها دور ماندهاند.
بنیانگذار گروه «ساده» افزود:بچههای روستای مذکور وبیناری را برگزار کردند و در آن وبینار درباره بازیهای منطقه خودشان صحبت کردند. بلیت وبینار مذکور فروخته شد و از محل فروش آن کولری برای کتابخانهشان خریداری شد.
نویدی بیان کرد:گروه «ساده» پروژه دیگری در منطقه مَکُران بلوچستان داشت. در واقع زمانی که این منطقه دچار بحران شدید کمبودآب نوشیدنی شده بود، اکثر افراد خیرخواه تلاش میکردند با تهیه آب معدنی و ارسال آن کمکی به ساکنان مناطق بحرانزده بکنند. در همان زمانی گروهی از افراد گرد هم جمع شدند و تصمیم گرفتند که با لولهکشی آب کمک پایداری به بحرانزدهها بکنند. آن گروه که سالها در زمینه رشد فردی فعالیت میکرد، وبیناری درباره کشف هدف زندگی برگزار کرد و با فروش بلیت آن وبینار ۲ دستگاه جوش پلی اتیلن خرید. هماکنون کار آبرسانی به منطقه مذکور تمام شده است.
او افزود:ما چند پروژه محصول محور دیگر را نیز داشتیم؛ مثلا دوستی برای تأمین منابع مالی مورد نیاز برای تجهیز کتابخانه روستای محمدان بلوچستان سوزندوزی را به بچههای روستا یاد داد. آنها با همدیگر تعدادی از محصولات صنایع دستی و سوزندوزیشان را به فروش گذاشتند. از محل درآمد فروش این محصولات ۲۰۰ جلد کتاب و بازی فکری خریداری شد.
بنیانگذار گروه «ساده» اعلام کرد:پروژه فعلی ما از جنس تجهیز کتابخانه است. در قالب این پروژه خانمی که مروج علم بوده و به رغم سابقه تدریس در بهترین مدارس شهری، الآن به صورت خودخواسته معلم روستای کیجوان اصفهان شده، تصمیم گرفته است وبیناری درباره کیهانشناسی و جایگاه ما در کیهان برگزار کند و درآمد حاصل از بلیت آن وبینار را به تجهیز کتابخانه اختصاص دهد.
نویدی گفت:پروژه قبلیمان نیز ساخت سقف یک خانه بود. یعنی یک منزل مسکونی ساخته شده بود، اما ساکنانش برای ساخت سقف پول کم آورده بودند. خانم صاحب خانه با مادربزرگش صحبت کرد. آنها وبیناری درباره فرهنگ گذشته بلوچستان برگزار کردند و با فروش بلیت وبینار مذکور سقف خانه ساخته شد.
-شما به عنوان بنیانگذار گروه «ساده» تا به امروز با چه مشکلاتی مواجه شدهاید؟بزرگترین مشکل من این بود که در ابتدای راه دستتنها بودم و دانش و اطلاعات کافی نداشتم. گروه «ساده» هم تا به امروز با هزینهکرد سرمایه شخصی رشد کرده و بزرگ شده است؛ البته همیشه محبت افراد مختلف در ابعاد کوچک شامل حال ما شده است.
من به مرور تلاش کردم برنامهنویسی را یاد بگیرم و سایت گروه «ساده» را در فضای مجازی بالا بیاورم. در این مرحله دوستی با دیدن میزان تلاش ما برای تحقق اهدافمان، از آمستردام به راهاندازی سایت گروه کمک کرد.
از طرف دیگر افرادی که پروژهای را برای گروه «ساده» تعریف میکنند، پس از به نتیجه رسیدن پروژهشان با ما میمانند و به عنوان افراد داوطلب با سایر افراد که پروژه تعریف میکنند، همکاری دارند.
مجددا میگویم مهمترین چالش فعلی ما، چالش مالی است، زیرا از ۳ ماه پیش که کارهایمان سنگینتر از گذشته شد، من مجبور شدم از شغل اصلیام استعفا بدهم و همه وقتم را به فعالیت در گروه «ساده» اختصاص بدهم.
-برای حل این چالش چه تدبیری اندیشیدهاید؟ما در گروه «ساده» پروژه بلند مدتی به نام «ایرانپیما» را تعریف کردهایم. در قالب این پروژه بستههایی از محصولات صنایع دستی مناطق مختلف کشورمان فروخته میشوند و درآمد حاصل از فروش این بستهها صرف تأمین بودجه لازم برای انجام فعالیتهای گروه «ساده» میشود. اولین بسته «ایرانپیما» مختص به محصولات صنایع دستی منطقه سیستان و بلوچستان است.
-چرا اکثر پروژههایتان در استان سیستان و بلوچستان تعریف شدهاند؟ما با همه روستاهای ایران کار میکنیم و در طول مدت فعالیت گروه «ساده» پروژههایی از رفسنجان و کنجوان اصفهان داشتیم.در واقع همه روستاهای ایران میتوانند پروژههایی را در گروه «ساده» تعریف کنند،ولی کار گروه مذکور در سیستان و بلوچستان کلید خورد، زیرا من به تنوع فرهنگی آن منطقه علاقمند هستم و از کودکی به توانمندی افرادی که در آنجا زندگی میکنند، باور داشتهام.
آیا تا به امروز درخواستی برای حمایت دولت از گروه «ساده» مطرح کردهاید؟ما تا به امروز اقدامی برای طرح درخواست حمایت دولت از گروه «ساده» نکردهایم، زیرا گروه «ساده» هنوز به ثبت رسمی نرسیده است. الآن از چند مرکز که برای ثبت گروههایی، چون گروه «ساده» کمک میکنند، مشاوره گرفتهایم.
با توجه به توضیحاتی که دادید، گویا گروه «ساده» تلاش کرده است به نوعی برای صنایع دستی بازاریابی کرده و از فعالان این صنعت حمایت کند. این گروه تا به حال تا چه اندازه در حمایت از هنرمندان موفق بوده است؟ما خودمان را خیلی کوچکتر از گروههایی که تا به امروز در زمینه صنایع دستی فعالیت کردهاند، میدانیم. ما همیشه تلاش کردهایم در قالب محصولاتی که به فروش میگذاریم به فرهنگ گذشته مناطق مختلف کشورمان وفادار بمانیم و از طرف دیگر با اعمال فشار اقتصادی روی قیمت محصولاتی که به فروش میگذاریم، نظم جامعه روستایی را به هم نزنیم.
مثلا ما در چند سال گذشته شاهد این بودیم که سازمانها و مناطق مختلف کشورمان توجه زیادی به محصولات صنایع دستی، چون سوزندوزیهای سیستان و بلوچستان کردهاند. این در نگاه اول اتفاق خوب و مثبتی به نظر میآید، اما با نگاه دقیقتر متوجه خواهیم شد که رنگها و فرمهای بکار گرفته شده در کارهای زنان بلوچستانی تغییر کردهاند. این امر برای خوشایند جامعه شهری رخ داده و هنر سوزندوزی را از اصالت و بومی بودنش دور میکند.
از تبعات دیگر افزایش علاقه ساکنان جامعه شهری به استفاده از محصولات سوزندوزی زنان منطقه بلوچستان میتوان به افزایش قیمت محصولات سوزندوزی شده اشاره کرد در اصل هماکنون قیمت این محصولات به قدری افزایش پیدا کرده است که ساکنان محلی نیز نمیتوانند آنها را خریداری کنند.
امروزه برخی از اهالی منطقه سیستان و بلوچستان میگویند دیگر نمیتوانند لباس سوزندوزی شده برای کودکانشان خریداری کنند.
-به نظر شما طرحهایی، چون طرح تشکیل گروه «ساده» چه تأثیری روی روند مهاجرت معکوس خواهد داشت؟کار گروه «ساده» به ظاهر انجام و به نتیجه رساندن یکسری پروژه است، اما در باطن ماجرا در وهله اول گفتگو شکل میگیرد یعنی ما با برگزاری هر وبینار و انجام هر پروژه به صورت غیر مستقیم کمک میکنیم که بین جامعه ساکن در شهرها و جوامعی که در روستاها سکونت میکنند، گفتگو شکل بگیرد. به نظر ما ریشه همه مشکلاتمان در شکل نگرفتن گفتگو است.
وقتی که گفتگو میان ساکنان جوامع شهری و روستایی شکل بگیرد، اقشار مختلف جامعه شهری متوجه میشوند که جامعه روستایی، جامعهای ناتوان و محتاج کمک نیست. ساکنان جوامع شهری و روستایی باید به صورت متقابل به یکدیگر کمک کنند. همانطور که ساکنان جوامع شهری میتوانند برای تجهیز یک کتابخانه به جوامع روستایی کمک کنند. ساکنان روستا نیز میتوانند افرادی که در شهرهای بزرگ سکونت میکنند را با فرهنگ و سنن کهن اشنا کنند. همین امر باعث میشوند که مردم بدانند مهاجرت به روستاها و زندگی در این جوامع کار دشواری نیست.